مجموعه شعر اشعار نیما یوشیج

[Sara]

از شعرم خلقی بهم انگیخته‌ام

خوب و بدشان بهم درآمیخته‌ام

خود گوشه گرفته‌ام تماشا را

کآب در خوابگه مورچگان ریخته‌ام

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

[Sara]

گفتم ز تو گفت به گل می‌ماند

گفتم لب تو گفت به مل می‌ماند

گفتم قد من گفت به پیش گل و مل

ز اینسان که خم آورده به پل می‌ماند

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

[Sara]

می‌میرم صد بار پس مرگ تنم

می‌گرید باز تنم هم تنم در کفنم

زان رو که دگر روی تو نتوانم دید

ای مهوش من، ای وطنم، ای وطنم

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

[SHA'DYAM]

شب نیست که از دیده نرانی خونم
دیری‌ست که من با تو ز خود بیرونم
گفتی به فراق نازنینان چونی ؟
وقت است که آیی و ببینی چونم

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

[SHA'DYAM]

مانده از شبهای دورادور
بر مسیرِ خامُشِ جنگل
سنگچینی از اجاقی خُرد
اندرو خاکسترِ سردی

همچنان اندر غباراندوده‌ی اندیشه‌های من ملال انگیز
طرحِ تصویری در آن هر چیز
داستانی حاصلش دردی

روزِ شیرینم که با من آشتی داشت
نقشِ ناهمرنگ گردیده
سرد گشته سنگ گردیده
با دمِ پاییزِ عمرِ من کنایت از بهارِ روی زردی
همچنان که مانده از شبهای دورادور
بر مسیرِ خامُشِ جنگل
سنگچینی از اجاقی خُرد
اندرو خاکسترِ سردی

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

[SHA'DYAM]

من به راه خود باید بروم

کس نه تیمار مرا خواهد داشت

در پر از کشمکش این زندگی حادثه بار

گرچه گویند نه

اما

هرکس تنهاست


آن که می‌دارد تیمار مرا، کار من است

من نمی‌خواهم درمانم اسیر

صبح وقتی که هوا شد روشن

هرکسی خواهد دانست و بجا خواهد آورد مرا


که در این پهنه‌ور آب،

به چه ره رفتم و از بهر چه‌ام بود عذاب

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

[SHA'DYAM]

خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم،

من به روی آفتابم

می برم در ساحت دریا نظاره


و همه دنیا خراب و خرد از باد است

و به ره، نی زن که دائم می‌نوازد نی، در این دنیای ابراندود

راه

خود را دارد اندر پیش

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

[SHA'DYAM]

تی تیک تی تیک

در این کران ساحل و به نیمه شب

نک می‌زند «سیولیشه» روی شیشه


به او هزار بار ز روی پند گفته ام

که در اطاق من ترا نه جا برای خوابگاست

من این اطاق را به دست هزار بار رفته ام

چراغ سوخته هزار بر لبم

سخن به مهر دوخته


ولیک بر مراد خود

به من نه اعتناش او

فتاده است در تلاش او

به فکر روشنی کز آن

فریب دیده است و باز

فریب می‌خورد همین زمان



به تنگنای نیمه شب که خفته روزگار پیر

چنان جهان که در تعب، کوبد سر، کوبد پا


تی تیک تی تیک

سوسک سیا

سیولیشه

نک می‌زند

روی شیشه

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

[SHA'DYAM]

من پناهنده ام
به مرزهای تنت

و من همه جهان را
در پیراهن گرم تو
خلاصه می کنم

مثل درختی
که به سوی آفتاب قد می‌کشد
همه‌ وجودم دستی شده است
و همه‌ دستم خواهشی:
خواهش تو

چه بی تابانه میخواهمت!

تو را دوست دارم
و این دوست داشتن
حقیقتی است که مرا
به زندگی دلبسته می کند

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب