• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

متفرقه اغاز یک پایان

rion.mrd

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
22
پسندها
69
دست‌آوردها
18
حالم داره از خودم بهم میخوره انگار دارم تو مرداب دست و پا میزنم هرچی تلاش میکنم بازم بهتر نمیشه !
فقط یه شکست پشت یه شکست دیگه !
دلم میخواد یکی باشه بیاد بگه نگران نباش من هستم هرجا خراب کردی خودم دستتو میگیرم، خودم دوباره بلندت میکنم؛ یکی که وقتی خراب کردم بغلم کنه بگه وقتی که تو کامل و بی نقص بودی کسی تحسینت نکرد الانم برای شکستات کسی سرزنشت نمیکنه فقط ادامه بده من همه جوره همایتت میکنم من کمک میکنم پیشرفت کنی من مواظبتم... .
اما توی این خلع تاریک هرچی میگردم کسی نیست هرچی دورو برمو نگاه میکنم کسی رو نمیبینم دستی برای بلند کردنم دراز نشده.
فقط خودمم و خودمم و خودم.
نفهمیدم چطوری اما انگار باعث به وجود اومدن این خلع خودم بودم! برای تنها بودن با خودم، برای ضربه نخوردن، برای قوی بودن،برای اینکه بدونم کیم... .
این تنهایی رو دوست داشتم اما برای اولین بار دارم احساس میکنم که ... من تنهایی رو دوست ندارم من میترسم !
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
بالا پایین