• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

در لحظه بنویس

  • نویسنده موضوع کاربر حذف شده 428
  • تاریخ شروع

_MAHLA_

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
16
پسندها
13
دست‌آوردها
3
مگه چند روزه کلش؟
بلند شو یکم موهاتو شونه کنش.
یه آبی به سر و روت بزن.
انقدر غریبگی نکن!
تو خونه خودت.
اصن بلند بلند بخند!
بدون اجازه ی هیشکی تو شهر بچرخ!
چون خانومی صداتو نبر!
هر حرف داری تو جمع بزنو.
لااقل خودت هوای خودتو داشته باش!
از کمد درار اون کفشتو که
پاشنه داشت!
برو جلو آینه به خودت برس
اون دختر سرحال قدیمو
راش بنداز!
فکر نکن به هیچی اصن!
یه مدت سر به هیشکی نزن!
یه صبر ازت مونده فقط؟!
نذاری اونم بگیرن ازت!

« شایع :‌) »
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

-Hadiseh-

کاربر عادی
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
259
پسندها
150
دست‌آوردها
63
مدال‌ها
3
سن
22
محل سکونت
Tehran
وَه که جدا نمی‌شود نقش تو از خیال من
تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من
ناله زیر و زار من زارتر است هر زمان
بس که به هجر می‌دهد عشق تو گوشمال من
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
  • ایول
واکنش‌ها[ی پسندها]: mrbump

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,972
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
یه وقتایی هم هست که اینقدر فکر کردی، اینقدر تو فکرت جنگیدی،اینقدر رفتی و برگشتی

اینقدر دو دوتا چهارتا کردی، اینقدر حدس زدی، پیش‌بینی کردی، اینقدر کم آوردی و اینقدر تو فکرت مُردی و زنده شدی...

که اخرش گفتی ولش کن، بالاخره یه چیزی میشه دیگه، یا میشه یا نمیشه، یا میاد یا نمیاد، یا خوب میشه یا بد...

این همه فکر نداره، این همه حال خراب کردن نداره، اینهمه بدقلقی و ناراحتی نداره

از یه جایی به بعد هممون یهو میزنیم زیر همه چیز میگیم ولش کن دیگه خسته شدم یا میشه یا نمیشه،

بعضی وقتام باید رهاش کرد،این فکر لعنتیو میگم، به حال خودش رها کرد، مهم نباشه،چی میشه! بالاخره یا میشه یا نمیشه...

ژینا.ع
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
  • ایول
واکنش‌ها[ی پسندها]: mrbump

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,972
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
بالاخره یه روز غرورمو خورد میکنمو روی دروازه شهر مینویسم این تلافی عشق بی سرانجامت بود و خودمو از اون بالا پرت میکنم پاییین و اجازه میدم همه برای همیشه عذاب وجدان یه لحظه منو داشته باشن:)
ژینا.ع
(بلخره این چرتو پرتات بدردم خورد:)
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,972
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
ماهی کوچک درون سینه ام وحشی و درنده شده است و میخواهد تمام حصارهای دورش را بشکافد و بیاید بیرون انگار ان هم خسته است ،خسته از ادمی که ازارش میدهد و ریتم منظم نبضش را بهم ریخته ،راستش خیلی دلم میخواهد به اون عضو کوچک قرمز بگویم که من هم از دست خودم خسته ام بریده ام اما غرورم اجازه نمیدهد و سفت و سخت ایستاده ام و انگشت اشاره ام را با قیافه ای حق به جانب طرف خود او گرفته ام و ان را مصوب تمام بدبختی ها و این بدبیاری ها میدانم

جفتمان خسته از یک نفر هستیم،کاش میشد خیلی مسالمت امیز میشد به ان قرمز کوچک دوست داشتنی بگویم من دیگر توان زیستن ندارم تو دیگر دریا نرو

اینگونه پایانی شیرین خواهیم داشت
(چرت نوشتم.چرت نویس خوبیم)
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
ک

کاربر حذف شده 428

مهمان
مهمان
مرا شمع نامیدند در تاریکی
تو را عشق...
آمدی و فوت کردی
عاشقانه در فکر نسیم لب‌هایت بودم
غافل از اینکه
خاموش شده ام
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
بالا پایین