• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

دلنوشته دلنوشته حزین|mojgan_a کاربر انجمن ناول فو

دلنوشته های کاربران

Mojgan_a

کاربر عادی
کاربر رمان فور
سطح
2
 
ارسالات
759
پسندها
728
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
1
سن
23
محل سکونت
مشهد
نام اثر
حزین
نام پدید آورنده
mojgan_a
ژانر
  1. تراژدی
مقدمه:
چه دنیاییست!
گاهی تنها بودن، تنهایی کشیدن بهتر از هر همراهیست.
می‌گویند غم مخور! روزی درست می‌شود، چگونه روزی درست می‌شود؟ تا کی باید منتظر ماند و هر روز کهنه دل تر از قبل شد.
ولی مگر می‌شود ساکتش کرد؟ مانند کودکی بی‌آزار می‌ماند و نمی‌توانی روی حرفش حرف بیاوری.
قلبم را می‌گویم!
آنقدر مظلوم به نظر می‌رسد که در مقابل‌اش ناتوان و عاجز می‌شوم، غریب است این دل و منتظر روزیست که شب و روز از این و آن می‌شنوم و با خود تکرارش می‌کنم، ولی هیچوقت متوجه نشده‌ام که چه روزیست،

شاید منظورشان از روزی، پایان این ماجراست!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4

دلنویس عزیز، جهت اطلاع بیشتر از قوانین به تاپیک زیر سر بزنید: شما می‌توانید پس از گذشت پانزده پست از دلنوشته‌تان، درخواست جلد دهید: درصورتی که علاقه‌مند هستید کاربران دلنوشته‌های شما را نقد کنند؛ می‌توانید از طریق لینک زیر تاپیک نقد ایجاد کنید: پس از گذشت پنج پست از دلنوشته، می‌توانید درخواست تگ دهید تا اثر شما سطح‌بندی شود: چنانچه از پایان دلنوشته مطمئن شدید؛ در تاپیک زیر اعلام کنید: قلم تخریب می‌کند، می‌سازد، واقعیت‌ها را آشکار می‌کند، آشکارها را نهان می‌کند، به واقع قلم؛ معجزه‌ای جاویدان است...! موید باشید 🌹کادر مدیریت تالار کتاب🌹​
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Mojgan_a

کاربر عادی
کاربر رمان فور
سطح
2
 
ارسالات
759
پسندها
728
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
1
سن
23
محل سکونت
مشهد
کودک درونم بیش از هر موقع دیگری دلش گرفته است، در سکوتی بی پایان در کنج بدنم جا خوش کرده و آرام نفس می‌کشد.
خسته تر از آن شده که این همه درد را بر دوش بکشد، شک ندارم اگر همچنان بگذرد چیزی جز چند ترک رویش باقی نمی‌ماند.
فرو می‌ریزد و نفس می‌کشد بدون آن‌که زندگی کند.
این سرنوشت ماست، اون در کنج خانه کوچکش هر روز ترک بردارد و من با هر ترکش دردی وصف ناپذیری را متحمل شوم.

خسته‌تر از آنم که با دل‌گرمی که در وجود خود هم ندارم آن‌را سرپا نگه دارم، اوست ک مرا نگاه داشته و این بار روزی بر زمین گذاشته می‌شود.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
آخرین ویرایش:

Mojgan_a

کاربر عادی
کاربر رمان فور
سطح
2
 
ارسالات
759
پسندها
728
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
1
سن
23
محل سکونت
مشهد
امشب از آن شب هاست که همه چی دست به دست هم داده‌اند تا مرا از خود بگیرند، انگار جای مغز قلب است که به چشمانم دستور پر شدن می‌دهند.
از آن کودک بعید نیست این دل‌نازکی! سعی می‌کند با این‌کار خودش، ترک‌هایش را به رخ بکشد و نشان دهد که تحملش کم است.
تنهایی امانم یا بهتر امانمان را بریده بود ولی لذت‌بخش تر از آن است که با کسی تقسیمش کنیم، چرا دروغ! تحمل دوباره ترک خوردن درونم را نداشتم، به خاطر آن مظلومیت‌اش هم که شده تنهایی را قبول داشتم.

ولی مگر می‌شود، بالاخره یکی از راه می‌رسد که تنهایی هایم را تمام کند، شاید با دردی بیشتر روی آن کودک مظلومم، آن کودکی که زمانی تخس بودنش همه را جذب خودش می‌کرد و الان گوشه‌ای کز کرده و در خود فرو رفته است و آرام می‌تپد.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
آخرین ویرایش:

Mojgan_a

کاربر عادی
کاربر رمان فور
سطح
2
 
ارسالات
759
پسندها
728
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
1
سن
23
محل سکونت
مشهد
غمگینم!
مانند آن کودکی وسایل بازی‌اش فراهم بود، اما هم‌بازی ندارد.
غمگینم!
مانند آن درختی که میان درختان دیگر قطع نشده است و دورش تنه‌های بریده شده چشم را پر می‌کند.
غمگینم!
مانند آن کاکتوسی که تنی به آغوشش نمی‌کشد.
غمگینم!
مانند آن ماهی که برای آزادی‌اش به بیرون آب می‌رود.

غمگینم!

خودم را بغل گرفته ام و شانه هایم


چون گهواره‌ی کودکی گریان تکان تکان می‌خورد!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
آخرین ویرایش:

Mojgan_a

کاربر عادی
کاربر رمان فور
سطح
2
 
ارسالات
759
پسندها
728
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
1
سن
23
محل سکونت
مشهد
گریه!
چه مرهم دل‌نشینی؛ هم درد دارد، هم آرامش.
هم ضعف دارد، هم زیبایی!
هم ناله دارد، هم خوشحالی!
چقدر عجیب است این گریه، از درد روی گونه می‌آید و فرود می‌ریزد تا آرام شوی.
خودش را از بین می‌برد تا مرهم درد شود؛ چقدر مهربان و دل‌سوز به نظر میاد، جلن خود را فدا می‌کند آن قطره کوچک، کاری که هزاران نفر قادر به انجام دادنش نیستند.
ولی اگر روزی گریه هم مرهم نشد، چه؟ دیگر مرهمی پیدا نمی‌شود، بهترین او بود برای هر دردی و حالا او هم کاری از دستش ساخته نیست!

این درد تمامی ندارد حتی با بهترین مرهمش...
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
بالا پایین