• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

دلنوشته دلنوشته ماه عشق | نیکو تهرانی کاربر انجمن رمان فور

دلنوشته های کاربران

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
نام اثر
ماه عشق
نام پدید آورنده
نیکو تهرانی
ژانر
  1. عاشقانه
مقدمه:
عنصر عاشقی اندورن وجودت مرا تا کرانه‌ی آفاق همیاری می‌کند.
اما حتی دیگر طیران در آسمان‌ها هم پیکر روح و جان مرا متقاعد نخواهد کرد... .
من خواستار نفوذ در اعماق و مرز و بوم قلب‌ات هستم!
قلبی که مرا تا واپسین جنون عشق باز‌ می‌دارد،
در گوش‌هایم طنین آرامش را می‌نوازد
و شیدایی را از برایم پژواک می‌کند... .
آری،
من لاغیر خواستار آغو*ش تو ام!
آغو*ش دیوانگی‌آمیزی که مرا غرق در درون ماه تعشق‌ات می‌کنند...!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
  • ایول
واکنش‌ها[ی پسندها]: arsham. s

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4

دلنویس عزیز، جهت اطلاع بیشتر از قوانین به تاپیک زیر سر بزنید: شما می‌توانید پس از گذشت پانزده پست از دلنوشته‌تان، درخواست جلد دهید: درصورتی که علاقه‌مند هستید کاربران دلنوشته‌های شما را نقد کنند؛ می‌توانید از طریق لینک زیر تاپیک نقد ایجاد کنید: پس از گذشت پنج پست از دلنوشته، می‌توانید درخواست تگ دهید تا اثر شما سطح‌بندی شود: چنانچه از پایان دلنوشته مطمئن شدید؛ در تاپیک زیر اعلام کنید: قلم تخریب می‌کند، می‌سازد، واقعیت‌ها را آشکار می‌کند، آشکارها را نهان می‌کند، به واقع قلم؛ معجزه‌ای جاویدان است...! موید باشید 🌹کادر مدیریت تالار کتاب🌹​
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
خیابان نفس نفس می زد، باران نزدیک که می شد از حرارت نفس ها بخار می شد.
آسمان خشک بود و صدا ها مزه های خاص خود را داشتند.
درخت ها کوچک می شدند و رود ها به کوه ها می رفتند و تو آمدی!
دلم بیشتر از همیشه تپید و من بیشتر از یکبار عاشق شدم و میان این مقدار عجایب، تو عجیب ترین حال روزانه خوش منی!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
به نظر من ما همان انتخاب هایمان هستیم و انتخاب من تویی و من انتخاب توام!
چه زیبا ست که من توام و تو منی!
این زیبا ترین تناسب جهان است که هرچه پارادوکس در جهان است را شرمگین کرده. من و تو متضاد هم نیستیم که پارادومسی را خلق کنیم، ما کلمات مترادف همدیگر هستیم و بس!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
در این دنیا همیشه جایی هست، که من، من باشم!
و تو، دلبر من!
دلبرکم، من و تو هر کجای دنیا یا در هر قرنی به دنیا می آمدیم عاشق هم بودیم.
تاریخ عشق را برایم تکرار می کند، خیلی راحت.
فقط مهم این جاست که تو همینی که هستی باشی و من همینی که هستم.
دیگر در دوره قاجار باشیم یا در هزار و پانصد...
در ایران پارسی باشیم یا انگلستان بریتیش...
مهم نیست!
ما هر جا، هر زمان و هر طور که باشیم، عاشق هم می شویم.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
تسخیر دقیقا آن جایی اتفاق افتاد که به من خیره شدی!
آرام دستانت را دور فنجان قهوه ات پیچاندی، گویا مرا در آغوش کشیده ای.
نفسی عمیق کشیدی و بازدم تو دم من شد. همه جا تاریک شد و فقط تو می درخشیدی.
درخشش تو برای چشمان منی که به تاریکی عادت کرده اند خوشایند بود.
لبخندی زدی انگار می دانستی دل من چه ضعیف است، در مقابل تو!
و من به فنجان قهوه ام بوسه زدم تا به تو برسد.
آخر می گویند به در بگو تا دیوار بشنود.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
چرا تمام منطق و واقعیات ماندنت،
واقعیتت،
حتی آمدنت را برایم رد می کنند؟
اینقدر تو دروغی؟
می گویند دروغ شیرین است یعنی اینقدر شیرینی؟
اینقدر تعجب نکن
من برای تو دیدم را صد و هشتاد درجه تغییر می دهم، تو فقط بیا، فقط باش و تمام منطق و واقعیات را شرمنده کن.
من می دانم تو می آیی و سرانجام کسی می شوی که بین همه مردم فرق داری!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
موهای فر بلند خرمایی داشته باشی ولی کسی نباشد که شانه یشان کند، نوازششان کند، ببافدشان، چه سودی دارد؟
مثل این است که دهانی داشته باشی ولی صدایی نه! یا چشمانی داشته باشی، بی نور!
موی بلند نیازمند این است که یک نفر، همان شخص خاص، آن ها را نوازش کند، ببافد و ازشان تعریف کند.
اصلا موهای کوتاه هم دلشان می خواهد بلند شوند وقتی که «ط» آن ها نوازششان می کند.
می دانی؟ شاعر به عشق معشوق شعر می گوید؛ گل ها به عشق خورشید می رویند و موها برای شانه شدن بلند می شوند.
شانه کردن بیاموزید، مبادا مویی به خاطر دریغتان کوتاه شود=)
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
مرد عرب زبانی بود.
چشمان درشت مشکی‌ای داشت، که دوستشان نداشتم. مگر می شد کسی از چیزی که خودش دارد، خوشش بیاید؟
پوستش سبزه بود، این یکی را دوست داشتم، حالت مردانه ای به صورت استخوانی و کشیده اش داده بود.
لبخندش کج بود ولی پر تمسخر نبود؛ پر از حس زیبا و پر از ذوق بود. او از آن هایی نیست که غرور بی جایشان جلوی خنده هایش را بگیرد، همیشه خنده هایش را به من هدیه می داد.
شانه کردن بلد نبود. همیشه هم سر این موضوع موهایم از جا کنده می شد و اشک در چشمم حلقه می زد ولی باز هم، دوست نداشتم کسی جز او موهایم را شانه کند.
دستان پهن مردانه‌اش خشن بودند ولی وقتی که دستان مرا در میان خودشان گم می کردند، دلم چند لحظه می ایستاد و سپس آرام آرام، دوباره متولد می شود و می لرزد و تپش دوباره به خود می گیرد.
اوایل فقط دوستش داشتم، وقت هایی که او را می دیدم تپش قلب می گرفتم، به خودم نگاه می کردم تا مرتب باشم، همیشه با دیدنش کنار زن های دیگر اعتماد به نفسم پایین می آمد ولی...
حالا عاشقش هستم، وقت هایی که او نیست، قلبم هزار راه می رود، آنقدر می زند تا بترکد و وقتی هست، آرامم و حالم خوب است. جدیدا کنار زن های دیگر که هست، به من چشم می دوزد تا به من بفهماند در نگاهش فقط من هستم.
اینگونه بود که چشمان درشت مشکی‌اش با همه فرق کرد، برایم خاص شد و برایم مقدس گشت، اینطور شد که...
چشمان سیاه دیگران رنگ باخت و چشمان او، رنگی ترین چشمان جهانم شد.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
فکر کنم بهار از تو خوب بودن را یاد گرفته.
فکر کن؟ همیشه زمین مرده پر از برف را گرم می کند و پر از شکوفه و سرسبزی می کند،
مثل تویی که همیشه دل سرد و خشک من را از عشق پر می کنی.
صدای قدم های بهار، جلوه ای از جهان است که حال دلم را خوش می کند و اما صدای قدم های تو، حال دلم به کنار تمام روزم را خوش می کند.
به نظرم بهار خیلی سعی کرده شبیه تو باشد ولی باز هم هنوز، تو حرف دیگری برای گفتن داری.
تو یک سرو گردن بالاتر از بهاری:)
پس از او یاد نگیر که سالی یک بار بیایی، اصلا نرو که قرار نباشد منتظر باشم بیایی، بمان و بهار من باش.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
یک چیز جالب بگویم؟
اولین بار است تغییر بوی عطر شخصی را احساس می کنم و حالا واقعا احساس می کنم این همه سال بویاییم را قفل کرده بودم و لذت های دنیا را نبوییدم.
لذت دنیا خود تو هستی که تغییر عطرت، یکی از دغدغه های فکری من شده.
فکر کن؟ حالا بدان که اگر پای رفتنت را وسط بکشی چه دغدغه فکری ای برایم به وجود می آید.
هنگامی که تو نباشی من تمام گل های جهان را به آتش می کشم، آن ها می خواهند بویشان را بوی تن تو کنند.
اما تو هیچ گاه تکرار نخواهی شد .
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
بالا پایین