• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

تکمیل شده گم شده در تاریکی‌ | سبا حسن نژاد کاربر انجمن رمان فور

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
تاریکی؛ مانند حلالی، تمام رنگ‌‌‌‌‌‌‌ها را در خود حل می‌کند؛ و در آخر با غرور خیره می‌شود به پیروزی سیاه رنگش!
سیاهی که، سایه می‌‌‌‌افکند بر جهانم. جهانی که خلاصه شده در دو تیله‌ی مشکی رنگ!
و من برای بار هزارم با خودم تکرار میکنم « بالاتر از سیاهی، خودِ سیاهی‌ست!»
آرام قدم برمیدارم بر شیشه‌ی نازکی سیاه‌رنگِ احساسم؛ مبادا ترک بردارد و تاریکی‌ها، چکه کنند بر دنیای رنگی آدمک‌های دوست‌داشتنی ام!
آرام قدم برمیدارم بر رشته‌ی باریک اعصابم؛ تا مبدا بچکد قطره‌هایِ تاریکِ اشکم.
تا مبدا، این تاریکی‌های سیاه‌‌رنگ، آغازی برایِ گم شدنی جدید باشد!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
حال بدی‌ست، وقتی بغض می‌کنم و دیدگانم را تار می‌کند اشک!
وقتی؛ با دیدی تار به دنیای سیاهم می‌نگرم، دگرگون میشود حالم؛ تاریکی را با هاله‌ای از غم، ناامیدی و اشک می‌بینم، و در می‌یابم که به‌راستی، تاریکی آخر راه نیست!
گم شدن در تاریکی، سرانجام ماجرا نیست!
گم که می‌شویی در تاریکی، گویی تازه مشکلات دنیا شروع می‌شود؛ و تو روی خوش‌اخلاق گریه‌آور زندگی را می‌بینی!
همگان! گوش کنید؛ وقتی تاریکی، در خود، گم‌تان کرد، سیاهی ها به طرفت هجوم می‌آورند.
و به‌راستی بالاتر از سیاهی، خود سیاهی‌ست... !
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
بگذار برایت بگویم، از حال آن فلک زده‌ی بدبختی که، تاریکی، گیر دامانش می‌شود!
فرار می‌کند.... فرار می‌کند تا بی‌نهایت قصه‌ها، فرار می‌کند تا آخر جاده‌های به هم پیچ خورده‌ی عاشقی یا شاید فرار می‌کند به عمیق‌ترین، عمقِ اقیانوس آرام؛ فرار می‌کند، بیخبر از اینکه تاریکی، کل روحش را سیاه کرده‌است.
فرار می‌کند به امید رهایی؛ به امید رهایی از تاریکی!
اما بیخبر است که تا عمر دارد اسیر زندانی‎ست، به اسم تاریکی، زندان‌بانی دارد به اسم سیاهی و هم‎‌سلولی به اسم شب!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • ایول
واکنش‌ها[ی پسندها]: Ghazal

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
به خاک بگویید برویاند رز مشکی را، بگویید رزهای سرخ دیگر در این روزگار استفاده‌ی چندانی ندارد.
به کشاورزها بگویید پیدا کنند بذر مشکی رنگ‌ام را.
بگویید به خورشید بتاباند اشعه‌های تاریک رنگش را، بگویید به ماه، مشکی تر کند شب هارا، بگویید بگیرد تاریکی را از خورشید و بغلتاند این سرزمین را در تاریکی!
ستاره‌ها را بردارید از آسمان تا چشمک نورانی‌هایشان را نبینم در تاریکی آسمانم!
من، دخترکی از جنس تاریکی؛ گم شده‌ام در تاریکی وجودم... .
من نسخ شب هستم!
نیاز شدیدی به تاریکی دارم تا غرق کنم تمام ترشحات قلب عاشقم را، تا بغلتانم منطق‌های بی‌منطق مغزم را در آن... .
آری من همانم! گم شده در تاریکی... .
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
بالا پایین