• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!
دلنوشته های کاربران

معصومه مومنی

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
31
پسندها
106
دست‌آوردها
33
نام اثر
یتیم بود
نام پدید آورنده
معصومه مومنی
ژانر
  1. درام
دلتنگی اگر پدر و مادر داشت باز هم یتیم بود.
اگر همچون نوزادی به دنیا می‌آمد، چون جوان ناکام از دنیا رخت می‌بست.
اگر شب می‌بود، آسمانش شاید ماه داشت اما قطعا ستاره‌هایش را کسی برچیده بود.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
آخرین ویرایش:

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4

دلنویس عزیز، جهت اطلاع بیشتر از قوانین به تاپیک زیر سر بزنید: شما می‌توانید پس از گذشت پانزده پست از دلنوشته‌تان، درخواست جلد دهید: درصورتی که علاقه‌مند هستید کاربران دلنوشته‌های شما را نقد کنند؛ می‌توانید از طریق لینک زیر تاپیک نقد ایجاد کنید: پس از گذشت پنج پست از دلنوشته، می‌توانید درخواست تگ دهید تا اثر شما سطح‌بندی شود: چنانچه از پایان دلنوشته مطمئن شدید؛ در تاپیک زیر اعلام کنید: قلم تخریب می‌کند، می‌سازد، واقعیت‌ها را آشکار می‌کند، آشکارها را نهان می‌کند، به واقع قلم؛ معجزه‌ای جاویدان است...! موید باشید 🌹کادر مدیریت تالار کتاب🌹​
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

معصومه مومنی

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
31
پسندها
106
دست‌آوردها
33
دلتنگی اگر پدر و مادر داشت باز هم یتیم بود.
اگر همچون نوزادی به دنیا می‌آمد، چون جوان ناکام از دنیا رخت می‌بست.
اگر شب می‌بود، آسمانش شاید ماه داشت اما قطعا ستاره‌هایش را کسی برچیده بود.
گر چشمه جوشان می‌شد، حتی اگر دریای خروشان می‌شد؛ سرنوشتش کویر خشکیده‌ی بی باران می‌شد.
آب بود، باتلاق می‌شد؛ حتی اگر جاری می‌شد، از میان راهش پر از صخره و سنگ می‌شد.
دلنتگی اگر درد می‌شد، قطعا حالت مرگ می‌شد.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

معصومه مومنی

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
31
پسندها
106
دست‌آوردها
33
به سان ماه پر از چاله و و یا خود چاه می‌شد.
حوضی در آرزوی ماهی و یا انعکاس ماه می‌شد.
شاید مادر داشت، لاکن شب‌هایش لالایی نداشت.
قطعا پدر داشت، اما دریغ از دست نوازش!
دلتنگی، گره بود. به میان که می‌آمد با دندان می‌بریدنش، قسمت گندیده خاطرات بود؛ قسمتش دور انداخته شدن بود!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
بالا پایین