• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

بهارک

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
2
پسندها
0
دست‌آوردها
1
من دنبال یه رمانی هستم که دختره باباش مال جنوب ایران هست و مامانش یه خانم مستقل، بابای دختره تو تصادف فوت میشه و بابابزرگ میاد میبرتش و تو سن کم شوهرش میده به یه پسری به اسم فرهاد
که فرهاد میخواسته بره خارج درس بخونه
دختره تو سن کم باردار هم میشه و فک میکنه بچه اش مرده ولی مامانش بچه رو تحت عنوان برادرش بزرگ کرده
اسمش پانتی بنتی هست
 
انجمن رمان دانلود رمان دانلود رمان تایپ رمان

Razi1988

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
2
پسندها
1
دست‌آوردها
3
اسم رمان پانتی بنتی
مرررررررسی
 
انجمن رمان دانلود رمان دانلود رمان تایپ رمان

parihehr

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
2
پسندها
0
دست‌آوردها
1
بسم ایزد لایزال
سلام
کاربران عزیز اگر رمانی هست که اسمش رو فراموش کردید و فقط قسمت‌هایی ازش در خاطرتون هست اینجا درجش کنید تا دوستان اگر اسمش رو می‌دونستند ذکرش کنند.
نکات مهم:
۱_ از پرسش اسم رمان‌هایی که باز و صحنه‌دار هستند جدا بپرهیزید چون بدون اطلاع قبلی پاک خواهد شد!
۲_ اگر پاسختون داده نشد یا اشتباه پاسخ دادند لطفا از تأکید زیاد بپرهیزید کمی بگذره جوابتون داده میشه.
۳_ از ایجاد تاپیک جداگانه برای پرسش اسم رمان، یا نظر دهی راجع به رمان‌ها خودداری کنید.
سپاس
ایکا اینو اگه همینطوری بذاری احتمال دیده شدنش خیلی کمه.
من همین داستانی که دادی رو برات تبدیل می‌کنم به یه پست دقیق، واضح
سلام دوستان، وقتتون بخیر.
چند وقت پیش یه رمان ایرانی می‌خوندم که خیلی دوستش داشتم ولی متأسفانه اسمشو فراموش کردم. ممنون میشم اگر کسی کمکم کنه پیداش کنم.

دو تا روستا وجود داشت به اسم ده بالا و ده پایین. هرکدوم خان خودشون رو داشتن؛
خان ده بالا یه پسر داشت و خان ده پایین یه دختر. این دو ده با هم مشکل قدیمی داشتن و رفت‌وآمد بینشون کاملاً ممنوع بود.
یه روز دختر خانِ ده پایین همراه نامزدش برای گردش میرن و اتفاقی وارد محدوده ده بالا می‌شن. خان ده بالا اونا رو می‌بینه و طبق قانون روستا، هر کسی وارد ده بشه باید تا آخر عمر همون‌جا بمونه.
خان وقتی دختره رو می‌بینه، متوجه یه خال‌کوبی/تتو گل روی کتفش میشه و می‌فهمه همون کسیه که دنبالش بودن (یا یه سابقه‌ای ازش داشتن).
از اینجا به بعد اتفاقات زیادی می‌افته و بین دختر و پسر خان ده بالا کم‌کم علاقه شکل می‌گیره
اگه کسی اسم این رمان یا نویسنده‌شو می‌دونه خیلی لطف می‌کنید بگید. 🙏
 
انجمن رمان دانلود رمان دانلود رمان تایپ رمان

zahra.

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
2
پسندها
0
دست‌آوردها
1
سلام بچه ها من دنبال یه رمان که چند سال پیش خوندم و فقط یه تیکه ازش یادمه دقیق یادم نیست که دوتا دانشجو بودن یا استاد و دانشجو بودن که مجبور شدن باهم ازدواج کنند ولی به بچه های دانشگاه نگفتن و مخفیش کردن مهریه دختره زیاد بود و برخلاف میل خودش به ویلا توی شمال هم جزو مهریش بود دانشگاه یه اردو می‌زاره برا شمال و اونا هم میرن ولی وقتی میرسن میبینن جایی که دانشگاه گرفته کنسل شده و مسئول دنبال یه جا برای موندنه دختره به پسره میگه اگر میشه به مسئول بگه که برن توی ویلایی که مهریه ی دخترش پسره هم میگه وقتی میرسن سگ پسره که توی ویلاس دختره رو میترسونه و اولین نفرات خودشون میرن داخل و میبینن دور تا دور خونه پر از عکس های دونفرشون و عکسای تکی از خودشونه با کمک دوست صمیمی دختره و پسره که از ازدواجشان خبر داشتن عکسارو زود جمع میکنن بعد همه رو میارن داخل ولی وقتی دختره داشت ساکش رو می‌برد تبغع ی بالا ساک از دستش می یافته و سوغاتی داداشش می‌شکنه شروع به گریه کردن می‌کنه و پسره که میبینن بهش میگه چی شده و میگه عیب ندارد خودم برات میگیرم دختره که خیلی خوشحال شده بود حواسش پرت میشه می‌پره بغل پسره و همه این رو میبینن و مجبور میشن بهشون بگن که ازدواج کردن من فقط اینجارو یادم بود و خیلی دنبال رمانش گشتم ولی متاسفانه پیدانکردم اگر کسی می‌دونه اسم این رمان چی بود میشه بگه لطفا
 
انجمن رمان دانلود رمان دانلود رمان تایپ رمان

zahra.

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
2
پسندها
0
دست‌آوردها
1
بچه ها من دنبال یه رمان که چند سال پیش خوندم و فقط یه تیکه ازش یادمه دقیق یادم نیست که دوتا دانشجو بودن یا استاد و دانشجو بودن که مجبور شدن باهم ازدواج کنند ولی به بچه های دانشگاه نگفتن و مخفیش کردن مهریه دختره زیاد بود و برخلاف میل خودش به ویلا توی شمال هم جزو مهریش بود دانشگاه یه اردو می‌زاره برا شمال و اونا هم میرن ولی وقتی میرسن میبینن جایی که دانشگاه گرفته کنسل شده و مسئول دنبال یه جا برای موندنه دختره به پسره میگه اگر میشه به مسئول بگه که برن توی ویلایی که مهریه ی دخترش پسره هم میگه وقتی میرسن سگ پسره که توی ویلاس دختره رو میترسونه و اولین نفرات خودشون میرن داخل و میبینن دور تا دور خونه پر از عکس های دونفرشون و عکسای تکی از خودشونه با کمک دوست صمیمی دختره و پسره که از ازدواجشان خبر داشتن عکسارو زود جمع میکنن بعد همه رو میارن داخل ولی وقتی دختره داشت ساکش رو می‌برد تبغع ی بالا ساک از دستش می یافته و سوغاتی داداشش می‌شکنه شروع به گریه کردن می‌کنه و پسره که میبینن بهش میگه چی شده و میگه عیب ندارد خودم برات میگیرم دختره که خیلی خوشحال شده بود حواسش پرت میشه می‌پره بغل پسره و همه این رو میبینن و مجبور میشن بهشون بگن که ازدواج کردن من فقط اینجارو یادم بود و خیلی دنبال رمانش گشتم ولی متاسفانه پیدانکردم اگر کسی می‌دونه اسم این رمان چی بود میشه بگه لطفا
 
انجمن رمان دانلود رمان دانلود رمان تایپ رمان

fafa. fafa

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
2
پسندها
0
دست‌آوردها
1
ذنیاا
 
انجمن رمان دانلود رمان دانلود رمان تایپ رمان

monire

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
1
پسندها
0
دست‌آوردها
1
سلام دنبال یه رمانم که صفحات اولش اینجوری بود که خاهرای دختره بهش گفتن پسرعموش از خارج برگشته و اماده ازدواج بشه واز بچگی نشون هم بودن ولی دختره تا اینو میشنوه کولی بازی درمیاره و میخاد خودکشی کنه و به شدت از پسره متنفره و آخراشم یادمه اینا عاشق هم میشن ممنون میشم کمک کنین اسمشو پیدا کنم
 
انجمن رمان دانلود رمان دانلود رمان تایپ رمان
بالا پایین