-
- ارسالات
- 4
-
- پسندها
- 0
-
- دستآوردها
- 1
رمان پسری هست که کارخانه تولید لوازم پزشکی داره و مجهز ترین بیمارستان تهران به نامشه عاشق پرستار ریزه میزه بیمارستانش میشه بعد میفهمه مادرش خدمتکار خونشونه وقتی مادر دختر میمیره متوجه میشه که دختره دختر خاله خودشهبسم ایزد لایزال
سلام
کاربران عزیز اگر رمانی هست که اسمش رو فراموش کردید و فقط قسمتهایی ازش در خاطرتون هست اینجا درجش کنید تا دوستان اگر اسمش رو میدونستند ذکرش کنند.
نکات مهم:
۱_ از پرسش اسم رمانهایی که باز و صحنهدار هستند جدا بپرهیزید چون بدون اطلاع قبلی پاک خواهد شد!
۲_ اگر پاسختون داده نشد یا اشتباه پاسخ دادند لطفا از تأکید زیاد بپرهیزید کمی بگذره جوابتون داده میشه.
۳_ از ایجاد تاپیک جداگانه برای پرسش اسم رمان، یا نظر دهی راجع به رمانها خودداری کنید.
سپاس