کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد
چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!
داستان مردی جوان و سیاهپوست را روایت میکند که پس از کشتن زنی سفیدپوست، در مارپیچی از مشکلات و گرفتاریها فرو میرود. از همان ابتدای کتاب، «بیگر توماس» در حال منتقل شدن به زندان است اما جرم او کتککاری یا سرقتی جزئی نیست.
آیینه بر خاک زد صنع یکتا
تا وانمودند کیفیت ما
بنیاد اظهار بر رنگ چیدیم
خود را به هر رنگکردیم رسوا
در پرده پختیم سودای خامی
چندانکه خندید آیینه بر ما
از عالم فاش بیپرده گشتیم
پنهان نبودن، کردیم پیدا
ما و رعونت، افسانهٔ کیست
ناز پری بستگردن به مینا
آیینهواریم محروم عبرت
دادند ما را چشمیکه...