کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد
چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!
#پارت_1
#رمان_تا_اخرش_بمون
هوا خیلی گرم بود کنار خیابون ایستاده بودم و دستبند میفروختم.
خودم درستشون میکردم و هر روز میاومدم و اینجا میفروختم.
کسی زیاد نمیخرید اما باز هم من دست از کارم نمیکشیدم؛ هر چی باشه باید من هم به خانوادهم کمک کنم.
دیگه خسته شدم وسایلهامرو جمع کردم و تو...
باحس پریدن یه چیزی روی تختم، وحشت زده از خواب پریدم که دیدم، برهان داره رو تختم بالا پایین میپره و با خنده داره نگام میکنه.
- هوف! بچه چته سر صبحی؟ اومدی و سر و صدا راه انداختی!
برهان داداشم بود و ده سالش بود.
برهان: پاشو آبجی. لابد نمیخوای بری مدرسه.
با یاد مدرسه اه از نهادم بلند شد، بلند...