• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

تکمیل شده دلنوشته تکه‌هایی از قلبم | سپیده رضایی کاربر انجمن رمان فور

چه قدر از این دلنوشته خوشتون اومد؟

  • بد بود

  • خوب بود

  • خیلی خوشم اومد

  • ضعیف بود


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Sepideh Rezaei

تیم نظارت رمان
تیم نظارت رمان
سطح
0
 
ارسالات
56
پسندها
190
دست‌آوردها
33
img_20210627_233339_rxr8.jpg

زندگی می‌گذرد چه ما باشیم چه نباشیم.
درست در لحظه‌ی رفتنمان ناممان هم از کتاب زندگی و زندگان پاک می‌شود.
به خاک سپرده می‌شویم و سرمای خاک منجمد می‌کند تمام خاطرات بودمان را.
دیگر کسی به یاد نمی‌اورد که زمانی پابه‌پای یه‌کایک آن‌ها قدم می‌زدیم. به یاد نمی‌اورند و نمی‌شنوند صدای قه‌قه خنده‌ها و هق‌هق گریه‌های شبانه‌مان را که در گوش زمان غوغا می‌کرد، و مردمان تنها آن را زوزه باد می‌دانند در این محشر زندگی.
تنها یک چیز می‌تواند یادآور ما باشد.
تکه‌هایی از قلب کوچک‌مان که تمام دارایی ما بود.
که چه بی‌بهانه‌ان را به رسم یادگار به رهگذران این کوچه پس کوچه‌های زندگی هدیه می‌دادیم.
و چه‌قدر بی‌رحم بودند کسانی که همه قلب کوچک مارا لگد مال می‌کردند و چه‌قدر صبور بودیم که هربار با اشک چشم آن را غبارروبی می‌کردیم.
چه گرم و پر مهر می‌تپید آن یک تکه‌کوچک در سینه کسانی که آن را هم‌نشین قلب خود کردند.
گاهی درست گاهی به اشتباه تکه‌هایی از قلب خود را از دست دادیم و هزار تکه شد آن یک قلبی که برای زندگانیمان خود را به سینه می‌‌کفت.
و گم شد صدای عاشقانه هر تکه آن در میان هیاهوی فریبکاران و هیچ‌جا گفته نشد چه برسر قلب‌های هزار تکه آمد.
اما یقین دارم تا زمانی گلی برای شکفتن وجود دارد وامیدی برای زندگی کردن. نجوای عاشقانه آن‌ها هرلحظه به گوش می‌رسد و به رخ زمین و زمان می‌کشد که عشق جاویدان است.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Sepideh Rezaei

تیم نظارت رمان
تیم نظارت رمان
سطح
0
 
ارسالات
56
پسندها
190
دست‌آوردها
33
زندگی زیبایی رقص برگ در پس تمامی طوفان‌هاست.
زندگی استقامت صخره در پس نشست و برخاست موج‌هاست.
زندگی هنگام آواز پرندگان در فصل کوچ است.
زندگی، عاشقانه بوسه اول مادر بر فرزند است.
زندگی یعنی لحظه‌لحظه در عشق غرق شدن و نجوای عاشقی سر دادن در گوش تمام فرزندانمان است.
زندگی یعنی عشق و عشق همه هستی در نیستی.
این است تنها راز زندگی.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Sepideh Rezaei

تیم نظارت رمان
تیم نظارت رمان
سطح
0
 
ارسالات
56
پسندها
190
دست‌آوردها
33
گاهی دلمان فریادی می‌خواهد!
فریادی از جنس بودن، از جنس نفس کشیدن.
فریادی که در پس تمام سکوت‌هایمان که کشیدیم و تنها گوش خودمان کر شد و در گوش عالم تنها زمزمه‌ای به آرامی نسیم صبح‌گاهی بود.
گاهی دلمان پتکی می‌خواهد تا خراب کنیم تمام دیوار‌های تنهایی را که به دور خودمان کشیدیم.
و گاهی چه بد این دیوارها بوی آشنایی دارند.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Sepideh Rezaei

تیم نظارت رمان
تیم نظارت رمان
سطح
0
 
ارسالات
56
پسندها
190
دست‌آوردها
33
گاهی عجیب دلتنگ می‌شوم.
برای روزهایی که مادرانه لالایی می‌گفتم برای عروسک قرمز پوش روی پاهایم، برای توپ قلقلی که هیچ‌وقت ندانستم تا کجا آسمان را می‌شکافد.
گاهی دلتنگ مدرسه می‌شوم و مشق‌هایی که فکر می‌کردم هیچ‌وقت تمامی ندارند.
پیک نوروزی که تنها دو صفحه اولش را با دقت رنگ می‌کردم.
و باقی آن را بعد مدت‌ها با عجله در زنگ تفریح رنگ می‌کردم.
عجیب دلتنگ می‌شوم برای ذوقی که از نصف کردن بستنی‌های دوقلو سراغم میامد.
گاهی عجیب خیلی سریع سهم تک‌تک لحظه‌هایمان تنها یک یادش به خیر می‌شود.
و آهی که می‌کشم در پس تمام حسرتی که چرا بیشتر در آن لحظه‌ها زندگی نکردیم، و حواسمان نیست الان را همان‌گونه از دست می‌دهیم.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Sepideh Rezaei

تیم نظارت رمان
تیم نظارت رمان
سطح
0
 
ارسالات
56
پسندها
190
دست‌آوردها
33
دلبر جان!
کاش گاهی، فقط گاهی عقل و منطقت را زیر پا می‌گذاشتی تا قدت به اوج احساسم برسد.
کاش می‌دانستی کسی که پای رفتن دارد بی‌سروصدا می‌رود؛ اما کسی که صدای رفتنش را به گوش عالم می‌رساند دلش تنها یک بمان می‌خواهد.
کاش یک‌بار هم که شده غرورت را کنار می‌گذاشتی، نه برای من! برای عاشقانه‌هایی که دل را خون می‌کرد و گوش فلاک را کر؛ اما خفه شدند در پس تمام غرور و سکوتمان.
#سپیده_رضایی
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Sepideh Rezaei

تیم نظارت رمان
تیم نظارت رمان
سطح
0
 
ارسالات
56
پسندها
190
دست‌آوردها
33
بین خودمان باشد!
من از تو نمی‌خواهم که به فریادم برسی
از تو می‌خواهم که به سکوتم برسی!
فریاد که بکشی به گوش همه خواهد رسید؛ اما دوست داشتن یعنی به سکوت هم رسیدن.
#سپیده_رضایی
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Sepideh Rezaei

تیم نظارت رمان
تیم نظارت رمان
سطح
0
 
ارسالات
56
پسندها
190
دست‌آوردها
33
ظلم کردند در حقمان!
همه کسانی که گفتند مردها گریه نمی‌کنند، و ندانستیم و نفهمیدیم حتی مردها هم گاهی شانه خالی می‌کنند، و نمی‌دانند چگونه آرام کنند دل خون به جیگرشان را و تنها هربار عمیق‌تر از دفعه قبل کام می‌گیرند از سیگاری که پابه پای آن‌ها می‌سوزد.
ظلم کردند همه کسانی که گفتند!
دختر بلند نمی‌خندد، دختر بیرون نمی‌رود
و ندانستیم گاهی می‌شود شاد بود بدون بهانه و دلبری کرد و خندید و دخترانگی کرد، و تنها یاد گرفتیم برای همیشه ماتم زده باشیم.
یاد گرفتیم تنها رنگ زندگی سیاهیست.
و چه بدکردند کسانی که فقط سیاهی را به ما نشان دادند.
و اطرافمان پر است از دختران ماتم زده و مردهایی که تنها دلخوشند به این جمله که هنوز گریه نکردند.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Sepideh Rezaei

تیم نظارت رمان
تیم نظارت رمان
سطح
0
 
ارسالات
56
پسندها
190
دست‌آوردها
33
همه‌ی ما خودکشی کرده‌ایم!
نه اینکه تیغی برداریم و شاه رگمان را بزنیم! نه!
قید تمام احساسمان را زده‌ایم
قلب‌هایمان را زیر پا له کرده‌ایم
محبت را دریغ کرده‌ایم و تنها گاهی در کوچه‌پس‌کوچه‌های زندگی رد پایی از آن به جا می‌گذاریم.
و همه ما تبدیل شده‌ایم به اجسادی متحرک که در پیاده‌روها به هم تنه می‌زنیم.
#سپیده_رضایی
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Sepideh Rezaei

تیم نظارت رمان
تیم نظارت رمان
سطح
0
 
ارسالات
56
پسندها
190
دست‌آوردها
33
یادمان دادند تنها روزها را شب کنیم و شب‌ها را روز.
یاد دادند جوری نفس بکشیم که به گوش هیچ‌کس نرسد.
ترسیدیم و فکر کردیم زنده بودن جرم است.
شاید هم جرم بود!
در جایی که خنده دختران حرام و به شاد بودنشان برچسب هرزگی می‌زند بر پیشانیشان، جایی که غرور پسرانشان هزاران‌بار شکسته می‌شود و جواب غیرتشان می‌شود دهانت بوی شیر می‌دهد.
آری زنده بودن جرم که چه حرام است.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Sepideh Rezaei

تیم نظارت رمان
تیم نظارت رمان
سطح
0
 
ارسالات
56
پسندها
190
دست‌آوردها
33
سپید موی گشتم و سوختم در پس تمام فریادها و گریه‌هایی که پشت هر لبخند داشتم.
و کسی نگفت این خنده من از صد خنجر مرا بدتر است.
#سپیده_رضایی
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا پایین