• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

مجموعه شعر اشعار انوری.

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
جرمی ندارم بیش از این کز جان وفادارم ترا
ور قصد آزارم کنی هرگز نیازارم ترا


زین جور بر جانم کنون، دست از جفا شستی به خون
جانا چه خواهد شد فزون، آخر ز آزارم ترا


رخ گر به خون شویم همی، آب از جگر جویم همی
در حال خود گویم همی، یادی بود کارم ترا


آب رخان من مبر، دل رفت و جان را درنگر
تیمار کار من بخور، کز جان خریدارم ترا


هان ای صنم خواری مکن، ما را فرازاری مکن
آبم به تاتاری مکن، تا دردسر نارم ترا


جانا ز لطف ایزدی گر بر دل و جانم زدی
هرگز نگویی انوری، روزی وفادارم ترا
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
ای کرده خجل بتان چین را
بازار شکسته حور عین را


بنشانده پیاده ماه گردون
برخاسته فتنهٔ زمین را


مگذار مرا به ناز اگر چند
خوب آید ناز نازنین را


منمای همه جفا گه مهر
چیزی بگذار روز کین را


دلداران بیش از این ندارند
با درد قرین چو من قرین را


هم یاد کنند گه گه آخر
خدمتگاران اولین را


ای گم شده مه ز عکس رویت
در کوی تو لعبتان چین را


این از تو مرا بدیع ننمود
من روز همی شمردم این را


سیری نکند مرا ز جورت
چونان که ز جود مجد دین را
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
ای کرده در جهان غم عشقت سمر مرا
وی کرده دست عشق تو زیر و زبر مرا


از پای تا به سر همه عشقت شدم چنانک
در زیر پای عشق تو گم گشت سر مرا


گر بی‌تو خواب و خورد نباشد مرا رواست
خود بی‌تو در چه خور بود خواب و خور مرا


عمری کمان صبر همی داشتم به زه
آخر به تیر غمزه فکندی سپر مرا


باری به عمرها خبری یابمی ز تو
چون نیست در هوای تو از خود خبر مرا


در خون من مشو که نیاری به دست باز
گر جویی از زمانه به خون جگر مرا
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
گر باز دگرباره ببینم مگر اورا
دارم ز سر شادی بر فرق سر او را


با من چو سخن گوید جز تلخ نگوید
تلخ از چه سبب گوید چندین شکر او را


سوگند خورم من به خدا و به سر او
کاندر دو جهان دوست ندارم مگر او را


چندان که رسانید بلاها به سر من
یارب مرسان هیچ بلایی به سر او را


هر شب ز بر شام همی تا به سحرگه
رخساره کنم سرخ ز خون جگر او را
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
از دور بدیدم آن پری را
آن رشک بتان آزری را


در مغرب زلف عرض داده
صد قافله ماه و مشتری را


بر گوشهٔ عارض چو کافور
برهم زده زلف عنبری را


جزعش به کرشمه درنوشته
صد تختهٔ تازه کافری را


لعلش به ستیزه در نموده
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
صد معجزهٔ پیمبری را


تیر مژه بر کمان ابرو
برکرده عتاب و داوری را


بر دامن هجر و وصل بسته
بدبختی و نیک‌اختری را


ترسان ترسان به طنز گفتم
آن مایهٔ حسن و دلبری را


کز بهر خدای را کرایی؟
گفتا به خدا که انوری را
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
جانا به جان رسید ز عشق تو کار ما
دردا که نیستت خبر از روزگار ما


در کار تو ز دست زمانه غمی شدم
ای چون زمانه بد، نظری کن به کار ما


بر آسمان رسد ز فراق تو هر شبی
فریاد و نالهای دل زار زار ما


دردا و حسرتا که به جز بار غم نماند
با ما به یادگاری از آن روزگار ما
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
خه از کجات پرسم چونست روزگارت
ما را دو دیده باری خون شد در انتظارت


در آرزوی رویت دور از سعادت تو
پیچان و سوگوارم چون زلف تابدارت


ما را نگویی ای جان کاخر به چه عنایت
بیگانگی گرفتی از یار دوستدارت


ای جان و روشنایی به زین همی بباید
تو برکناری از ما، ما در میان کارت


با مات در نگیرد ماییم و نیم جانی
یا مرگ جان گزینم یا وصل خوشگوارت


گر بخت دست گیرد ور عمر پای دارد
یکبار دیگر ای جان گیریم در کنارت
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
در همه عالم وفاداری کجاست
غم به خروارست غمخواری کجاست


درد دل چندان که گنجد در ضمیر
حاصلست از عشق دلداری کجاست


گر به گیتی نیست دلداری مرا
ممکن است از بخت دل‌باری کجاست


اندرین ایام در باغ وفا
گر نمی‌روید گلی خاری کجاست


جان فدای یار کردن هست سهل
کاشکی یار بسی یاری کجاست


در جهان عاشقی بینم همی
یک جهان بی‌کار با کاری کجاست
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
غم عشق تو از غمها نجاتست
مرا خاک درت آب حیاتست


نمی‌جویم نجات از بند عشقت
چه بندست آنکه خوشتر از نجاتست


مرا گویند راه عشق مسپر
من و سودای عشق این ترهاتست


ز لعب دو رخت بر نطع خوبی
مه اندر چارخانه شاه ماتست


دل و دین می‌بری و عهد و قولت
چو حال و کار دنیا بی‌ثباتست


عنایت بر سر هجرم به آیین
هم از جور قدیم و حادثاتست


چنان ترسد دل از هجر تو گویی
شب هجران تو روز وفاتست


به جان و دل ز دیوان جمالت
امیر عشق را بر من براتست


براتی گر شود راجع چه باشد
نه خط مجد دین شمس الکفاتست
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
بالا پایین