ک
کاربر حذف شده 428
مهمان
مهمان
ادبیات رومی از انتشار و گسترش تمدن، فرهنگ و ادبیات یونانی در میان رومیان پدید آمد. رومیان پیش از آشنایی با یونانیان، آشنایی چندانی با شعر و ادبیات نداشتند و حتا واژهیی ویژه برای نامگذاری شعر و ادبیات در زبان آنها موجود نبود. رومیان پیش و بیش از آنکه اهل ذوق و ادب و هنر باشند، مردان رزم و مبارزه و سیاست بودند و از فنون جنگآوری و رقابت سیاسی بیشتر از فنون ادبی سر در میآوردند. به قول ویرژیل:
«رومیان برای هنر آفریده نشده بودند، بلکه جهتِ سلطه و حکومت ساخته شده بودند.»
از نظر آنها، هرگونه فعالیت فکری و ذوقی، تلف کردنِ وقت و هدر دادنِ عمرِ باارزش بود. آنها مردان کار و مکر و پیکار بودند و کسانی را که شعر میگفتند، خیال میبافتند، یا به اندیشههای فلسفی و حکمتآمیز میپرداختند، افرادی بیکاره، لاابالی، مفتخور و ولگرد میشمردند.
ادبیات در حدود سال ۲۷۲ پیش از میلاد به وسیلۀ «لیویوس آندرونیکوس» که در آن سال در جنگی در ناحیۀ «تارنتوم» اسیر رومیان شده بود، به روم راه یافت. او زبانهای لاتینی و یونانی را به فرزندان مالک خود و گروهی دیگر آموخت، و برای رومیان «اودیسه» را به نظم «ساتورنی» لاتینی ترجمه کرد و آن نظمی بود با بیتهایی که دارای وزنهای نامنظم و گسسته بود و بر مبنای تکیۀ حروف، تقطیع میشد.
آندرونیکوس، به پاس خدمات فرهنگی و ادبیاش، از بندهگی آزاد شد و در قبال این آزادی مأموریت یافت که برای مسابقات جشنوارۀ روم، یک تراژدی و یک کمدی بنویسد و در جشنواره، آنها را به نمایش بگذارد. او این نمایشها را مطابق نمونههای اصیل یونانی ساخت و بر روی صحنه آورد و خودش در مقام بازیگر نقش اصلی، به ایفای نقش پرداخت و شعرهای نمایش را همراه با نوای فلوت به آواز خواند.
نمایشهای ادبی آندرونیکوس مورد توجه فراوان مقامات دولتی قرار گرفت و سبب شد تا آنها به او و سایر شاعران اجازۀ تشکیل انجمنهای ادبی بدهند و به این ترتیب، انجمن ادبی مهمی به وجود آمد که نشستها و همایشهای ادبی خود را در معبد مینروا برپا میکرد و از آن پس رسم شد که از اینگونه نمایشهای صحنهیی در جشنهای همهگانی اجرا شود.
چندسال پس از این نخستین نمایش تاریخی، «کنایوس نایویوس» با نوشتن کمدی جالبی به سبک کمدیهای آریستو فانس، دغلکاریهای سیاسی متداول در پایتخت را بیپروا هجو کرد که خشمِ سنتپرستان را برانگیخت و با شکایت از او، وی را به محاکمه کشیدند و به زندان انداختند. او پس از عذرخواهی رسمی و اعتراف به خطاکاری و طلب بخشش، آزاد شد؛ اما دیری نگذشت که با سرودن هجویۀ تندوتیزتر از اولی، از روم تبعید و طرد شد. در دوران تبعید، حماسهیی در تشریح چهگونهگیِ بنیانگذاریِ دولت روم سرود که بعدها الهامبخش ویرژیل، بزرگترین شاعر روم، در بخشهای گوناگونی از آثارش شد. نایویوس، همچنین، نمایشنامهیی به شعر، بر اساس تاریخ روم نوشت. از او با نهایت افسوس بیش از چند قطعۀ ادبی کوتاه باقی نمانده که همین قطعات کوتاه، نشاندهندۀ طبع روان و ذوق سرشار و نبوغآمیزِ اوست.
«رومیان برای هنر آفریده نشده بودند، بلکه جهتِ سلطه و حکومت ساخته شده بودند.»
از نظر آنها، هرگونه فعالیت فکری و ذوقی، تلف کردنِ وقت و هدر دادنِ عمرِ باارزش بود. آنها مردان کار و مکر و پیکار بودند و کسانی را که شعر میگفتند، خیال میبافتند، یا به اندیشههای فلسفی و حکمتآمیز میپرداختند، افرادی بیکاره، لاابالی، مفتخور و ولگرد میشمردند.
ادبیات در حدود سال ۲۷۲ پیش از میلاد به وسیلۀ «لیویوس آندرونیکوس» که در آن سال در جنگی در ناحیۀ «تارنتوم» اسیر رومیان شده بود، به روم راه یافت. او زبانهای لاتینی و یونانی را به فرزندان مالک خود و گروهی دیگر آموخت، و برای رومیان «اودیسه» را به نظم «ساتورنی» لاتینی ترجمه کرد و آن نظمی بود با بیتهایی که دارای وزنهای نامنظم و گسسته بود و بر مبنای تکیۀ حروف، تقطیع میشد.
آندرونیکوس، به پاس خدمات فرهنگی و ادبیاش، از بندهگی آزاد شد و در قبال این آزادی مأموریت یافت که برای مسابقات جشنوارۀ روم، یک تراژدی و یک کمدی بنویسد و در جشنواره، آنها را به نمایش بگذارد. او این نمایشها را مطابق نمونههای اصیل یونانی ساخت و بر روی صحنه آورد و خودش در مقام بازیگر نقش اصلی، به ایفای نقش پرداخت و شعرهای نمایش را همراه با نوای فلوت به آواز خواند.
نمایشهای ادبی آندرونیکوس مورد توجه فراوان مقامات دولتی قرار گرفت و سبب شد تا آنها به او و سایر شاعران اجازۀ تشکیل انجمنهای ادبی بدهند و به این ترتیب، انجمن ادبی مهمی به وجود آمد که نشستها و همایشهای ادبی خود را در معبد مینروا برپا میکرد و از آن پس رسم شد که از اینگونه نمایشهای صحنهیی در جشنهای همهگانی اجرا شود.
چندسال پس از این نخستین نمایش تاریخی، «کنایوس نایویوس» با نوشتن کمدی جالبی به سبک کمدیهای آریستو فانس، دغلکاریهای سیاسی متداول در پایتخت را بیپروا هجو کرد که خشمِ سنتپرستان را برانگیخت و با شکایت از او، وی را به محاکمه کشیدند و به زندان انداختند. او پس از عذرخواهی رسمی و اعتراف به خطاکاری و طلب بخشش، آزاد شد؛ اما دیری نگذشت که با سرودن هجویۀ تندوتیزتر از اولی، از روم تبعید و طرد شد. در دوران تبعید، حماسهیی در تشریح چهگونهگیِ بنیانگذاریِ دولت روم سرود که بعدها الهامبخش ویرژیل، بزرگترین شاعر روم، در بخشهای گوناگونی از آثارش شد. نایویوس، همچنین، نمایشنامهیی به شعر، بر اساس تاریخ روم نوشت. از او با نهایت افسوس بیش از چند قطعۀ ادبی کوتاه باقی نمانده که همین قطعات کوتاه، نشاندهندۀ طبع روان و ذوق سرشار و نبوغآمیزِ اوست.