ک
کاربر حذف شده 428
مهمان
مهمان
هر شخصی دوست دارد کلام قلبش را در ظرف متون خالی کند و به این صورت دلنوشته را ایجاد میکند.
برای خالی کردن احساسات درون متون شیوه و روشی نیاز است! شیوهای که بسیار سخت نیست اما باعث زیبایی و زینت متن میشود و بار جذابیت متن را بالا میبرد. go::ll:man
اولین گام جمع آوری و مرتب کردن احساسات و افکار درون ذهن است. آن همه احساس و سخن که همه به صورت متلاشی درون قلب شما لانه کرده باید با یک نظم و قالبی در متن جای بگیرد. پس باید برای آنها موضوعی انتخاب شود! انتخاب یک موضوع بلند برای دلنوشته چندان مناسب نیست و استفاده از نامهای کلیدی که معنای بلندی دارند جذابیت را بالا میبرد. همچنین باید دقت شاید که نام کلیشهای نباشد و البته با تمام آن سخنان و حرفها ارتباط داشته باشد.
برای مثال برای دلنوشتهای که راجب لبخند است لبخندهایی که فراموش شده نامهای..
لبخند خشکشده، لبخندی بی رنگ. لبخندمرداب لبخند گم شده مناسب است
و حال گام بعدی. شما باید در این مرحله احساسات را به شکل بسیار روشن و زیبایی به تصویر بکشید. باید بتوانید آبشار احساسات خود را جاری کنید زیرا چیزی که به دلنوشته رنگ میزند احساسات است. احساس شادی و ناراحتی و عشق و حتی احساس سردرگمی. شما باید بتوانید تمام این احساسات را خوب به رخ بکشید در غیر این صورت نوشته شما بی جان به نظر میرسد و برای خوانندگان قابل لمس نمیشود.
بیاید این دو متن را باهم مقایسه کنیم
آن روز او را دیدم ؛ کنار برکه نشسته بود. نگاهش قفل ساعت بود
به او خیره بودم، مدام مقابلش گام برمیداشتم اما حتی نیم نگاهی هم به من نینداخت. همچو روحی بودم برایش، شاید هم مرا میدید اما نگاهم نمیکرد.
روح بودم؟ یا شاید یک سایه تاریک اضافی؟
باید میرفتم!
آن روز در کنار آن برکه خیالت تنهایت گذاشتم و تو نفهمیدی.
***
آن روز او را دیدم کنار بلکه نشسته بود. نگاهش قفل ساعت بود و انتظارش روی دقایق گام برمیداشت. به او خیره بودم و مدام مقابلش گام برمیداشتم اما حتی تیم نگاهی هم به من نینداخت. آه قلبم چقدر درد داشت!
نفسهایم را میشموردم تا یک جایی قطع شود. قلبم همچو کاغذی مچاله شده بود و بغض با تمام بی رحمی حاضر نبود به من رحم کند و در این لحظه رهایم کند!
اشکهایم همچو دانه میغلتیدند.
روزی آن لبخند برای من بود! روزی او برای من بود و امروز...
به من گفت تا همیشه میماند اما حتی مرا نمیبیند!
آیا این همیشه تاریخ انقضا داشت؟
چقدر زجرآور شده آن چهره زیبایش که روزی برایش میمردم!
باید میرفتم.
آن روز در کنار آن برکه بی احساس...
گامهای بی جانم را برداشتم و
قلبم را کنار او روی زمین انداخته و رفتم.
برای همیشه رفتم.
متن دومی سرشار از احساس بود و انسان را درون خود غرق میکرد اما متن اولی سریع از روی احساسات عبور میکرد! صددرصد متنی که بار احساس بالایی داشته باشد مدت زمان بیشتری را خواننده را درگیر میکند
و اما مهمترین گام بعدی که تمام احساسات را جذاب میکند. آرایهها. صددرصد تاثیر متنی که ساده باشد و سخن را صاف بگوید از متنی که دارای کنایه، تشبیه، استعاره، مجاز و... است ؛ کمتر خواهد بود. بنابراین باید از چاشنی اصلی برای نوشت دلنوشته، استفاده کنیم. این چاشنه اصلی آرایهها هستند که به متون به شکل زیبایی جلوه میدهند. برای بیشتر فهمیدن این امر و اثباتش دو متن را مقایسه میکنیم.
زندگی خیلی ساده است.
در چهار عبارت خلاصه میشود؛که اسرار حیات آدمیست!
آدمی باید بتواند سهم خطای خود را ببیند؛
تا بتواند بگوید:"متاسفم"
***
زندگی آرام است، مثل آرامش یک خواب بلند.
زندگی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قشنگ.
زندگی رویایی است، مثل رویای یک کودک ناز.
زندگی زیبایی است، مثل زیبایی یک غنچه ی باز.
زندگی تک تک این ساعتهاست.
متن دوم یک دلنوشته با تشبیهات زیبا و تکرارهای قشنگ بود و سعی کرده بود در نوشتن این دلنوشته از شعر بهره بگیرد و جذابیتش از متن اولی بسیار بالاتر بود. پس باید به آرایهها دقت کرد و رنگ آنها را در دلنوشته کم نکرد
نکته 1) وقتی از تمام اینها عبور کردیم باید به شکل ظاهری متن نیز توجه داشته باشیم. روشن است متنی که دارای ایراد نگارشی و غلط املایی باشد خواننده را کلافه میکند. متن باید زیبا و آراسته باشد و تمام نکات نگارشی را رعایت کرده باشد.
نکته 2 ) همچنین متون دلوشته بهتر است یک دست باشد. مثلا اگر یک راوی برای همه انتخاب کنیم مناسب است اما اگر مدام راوی عوض کنیم باز نمره منفی برای دلنوشته محسوب میشود.
نکته 3 ) متن یک دست منظور دیگری هم دارد! باید متن یا عامیانه باشد یا کتابی. اگر در یکی کتابی نوشته شود و در دیگری عامیه باز نمره منفی برای دلنوشته ما است!
پس بیاید با رعایت نکاتی ساده که نه تنها زحمتی ندارد بلکه باعث زیبایی دلنوشته هم میشوند، قلم خود را زیبا جلوه دهیم! با آرزویی برای رشد و پیشرفت قلم شما
برای خالی کردن احساسات درون متون شیوه و روشی نیاز است! شیوهای که بسیار سخت نیست اما باعث زیبایی و زینت متن میشود و بار جذابیت متن را بالا میبرد. go::ll:man
اولین گام جمع آوری و مرتب کردن احساسات و افکار درون ذهن است. آن همه احساس و سخن که همه به صورت متلاشی درون قلب شما لانه کرده باید با یک نظم و قالبی در متن جای بگیرد. پس باید برای آنها موضوعی انتخاب شود! انتخاب یک موضوع بلند برای دلنوشته چندان مناسب نیست و استفاده از نامهای کلیدی که معنای بلندی دارند جذابیت را بالا میبرد. همچنین باید دقت شاید که نام کلیشهای نباشد و البته با تمام آن سخنان و حرفها ارتباط داشته باشد.
برای مثال برای دلنوشتهای که راجب لبخند است لبخندهایی که فراموش شده نامهای..
لبخند خشکشده، لبخندی بی رنگ. لبخندمرداب لبخند گم شده مناسب است
و حال گام بعدی. شما باید در این مرحله احساسات را به شکل بسیار روشن و زیبایی به تصویر بکشید. باید بتوانید آبشار احساسات خود را جاری کنید زیرا چیزی که به دلنوشته رنگ میزند احساسات است. احساس شادی و ناراحتی و عشق و حتی احساس سردرگمی. شما باید بتوانید تمام این احساسات را خوب به رخ بکشید در غیر این صورت نوشته شما بی جان به نظر میرسد و برای خوانندگان قابل لمس نمیشود.
بیاید این دو متن را باهم مقایسه کنیم
آن روز او را دیدم ؛ کنار برکه نشسته بود. نگاهش قفل ساعت بود
به او خیره بودم، مدام مقابلش گام برمیداشتم اما حتی نیم نگاهی هم به من نینداخت. همچو روحی بودم برایش، شاید هم مرا میدید اما نگاهم نمیکرد.
روح بودم؟ یا شاید یک سایه تاریک اضافی؟
باید میرفتم!
آن روز در کنار آن برکه خیالت تنهایت گذاشتم و تو نفهمیدی.
***
آن روز او را دیدم کنار بلکه نشسته بود. نگاهش قفل ساعت بود و انتظارش روی دقایق گام برمیداشت. به او خیره بودم و مدام مقابلش گام برمیداشتم اما حتی تیم نگاهی هم به من نینداخت. آه قلبم چقدر درد داشت!
نفسهایم را میشموردم تا یک جایی قطع شود. قلبم همچو کاغذی مچاله شده بود و بغض با تمام بی رحمی حاضر نبود به من رحم کند و در این لحظه رهایم کند!
اشکهایم همچو دانه میغلتیدند.
روزی آن لبخند برای من بود! روزی او برای من بود و امروز...
به من گفت تا همیشه میماند اما حتی مرا نمیبیند!
آیا این همیشه تاریخ انقضا داشت؟
چقدر زجرآور شده آن چهره زیبایش که روزی برایش میمردم!
باید میرفتم.
آن روز در کنار آن برکه بی احساس...
گامهای بی جانم را برداشتم و
قلبم را کنار او روی زمین انداخته و رفتم.
برای همیشه رفتم.
متن دومی سرشار از احساس بود و انسان را درون خود غرق میکرد اما متن اولی سریع از روی احساسات عبور میکرد! صددرصد متنی که بار احساس بالایی داشته باشد مدت زمان بیشتری را خواننده را درگیر میکند
و اما مهمترین گام بعدی که تمام احساسات را جذاب میکند. آرایهها. صددرصد تاثیر متنی که ساده باشد و سخن را صاف بگوید از متنی که دارای کنایه، تشبیه، استعاره، مجاز و... است ؛ کمتر خواهد بود. بنابراین باید از چاشنی اصلی برای نوشت دلنوشته، استفاده کنیم. این چاشنه اصلی آرایهها هستند که به متون به شکل زیبایی جلوه میدهند. برای بیشتر فهمیدن این امر و اثباتش دو متن را مقایسه میکنیم.
زندگی خیلی ساده است.
در چهار عبارت خلاصه میشود؛که اسرار حیات آدمیست!
آدمی باید بتواند سهم خطای خود را ببیند؛
تا بتواند بگوید:"متاسفم"
***
زندگی آرام است، مثل آرامش یک خواب بلند.
زندگی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قشنگ.
زندگی رویایی است، مثل رویای یک کودک ناز.
زندگی زیبایی است، مثل زیبایی یک غنچه ی باز.
زندگی تک تک این ساعتهاست.
متن دوم یک دلنوشته با تشبیهات زیبا و تکرارهای قشنگ بود و سعی کرده بود در نوشتن این دلنوشته از شعر بهره بگیرد و جذابیتش از متن اولی بسیار بالاتر بود. پس باید به آرایهها دقت کرد و رنگ آنها را در دلنوشته کم نکرد
نکته 1) وقتی از تمام اینها عبور کردیم باید به شکل ظاهری متن نیز توجه داشته باشیم. روشن است متنی که دارای ایراد نگارشی و غلط املایی باشد خواننده را کلافه میکند. متن باید زیبا و آراسته باشد و تمام نکات نگارشی را رعایت کرده باشد.
نکته 2 ) همچنین متون دلوشته بهتر است یک دست باشد. مثلا اگر یک راوی برای همه انتخاب کنیم مناسب است اما اگر مدام راوی عوض کنیم باز نمره منفی برای دلنوشته محسوب میشود.
نکته 3 ) متن یک دست منظور دیگری هم دارد! باید متن یا عامیانه باشد یا کتابی. اگر در یکی کتابی نوشته شود و در دیگری عامیه باز نمره منفی برای دلنوشته ما است!
پس بیاید با رعایت نکاتی ساده که نه تنها زحمتی ندارد بلکه باعث زیبایی دلنوشته هم میشوند، قلم خود را زیبا جلوه دهیم! با آرزویی برای رشد و پیشرفت قلم شما