• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

دلنوشته های مهدیه لطیفی

P A R S A

کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
سطح
0
 
ارسالات
52
پسندها
23
دست‌آوردها
8
دیوانگی بد نیست
برای یک بار هم که شده
دیوانه تر از من باش
و بگذار چنان گم شوم در تو
چنان گم شوی در من
که یکی دیده شویم از بالا


و خدا خیال کند
یکی از ما دو نفر را گم کرده است
بگذار تعجب کند از حواس پرتی اش
و باورش شود زیادی پیر شده
و جهان را به ما بسپارد.


ما جهان را به آغاز زمین می بریم
و پلنگ ها آهوها را نمی درند
و نفت و اتم را حذف می کنیم از خلقت
تا این همه جنگ نشود!


دیوانگی بد نیست
هوس کرده ام
چنان گیج شوم از تو
چنان م*س*ت شوی از من
که زمین سرگیجه بگیرد
و اشتباهی سالی سیصد و شصت و شش دور بگردد
یک روز اضافه تر دور ِ تو


برای یک بار هم که شده
چشم هایت را ببند
و سال ها بخواب
به جای تمام سال هایی که نخوابیدی
روی سینه ام
من شهرزاد نیستم
اما قصه گوی خوبی ام.



"مهدیه لطیفی"

از کتاب: برف روی خط استوا / چاپ اول 1391 / شعر 37
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

P A R S A

کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
سطح
0
 
ارسالات
52
پسندها
23
دست‌آوردها
8
دروغ که می گویی
دروغ که می گویی
چشم هایت پر از پسر بچه می شود
دروغ که می گویی
یک چیزی کنج مردمک ات
مهربانی ام را تحریک می کند
تا برای پسر بچه های چشم هایت
شکلات و پنجره بیاورم
تا بی ترس تنبیه

شیشه ها را بشکنی بین بازی
هیچ می دانستی
دروغ که می گویی

درد می گیرد سر هر لبخندم

تا تخت باشد

خیال تو و بازی هایت

که باورت کرده ام.



"مهدیه لطیفی"

از کتاب: برف روی خط استوا / چاپ اول 1391 / شعر 35
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

P A R S A

کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
سطح
0
 
ارسالات
52
پسندها
23
دست‌آوردها
8
خنده های تو
خنده های تو

دل ضربه های فراموش شده ی من است

مجبور نیستی بخندی

مجبور نیستی دلم را

هر بار از جا بکنی

ببین!

خنده های تو مرا پرت می کند توی گردباد دوست داشتن...

من از این گردباد می ترسم

بی زحمت نخند!

لبخند هم نزن!

اصلا چرا زل زده ای به دلهره های من!؟

خنده های تو بذر شعر است

تو که شعرهای گره خورده به مرا نمی بینی...

نمی خوانی...

نمی دانی...

لبخند هایت را توی دامنم می ریزی که چه!؟

هر چه آتش است

از گور همین شعرهاست!

من نمی خواهم از نو شاعر شوم!

بی زحمت نخند!



"مهدیه لطیفی"
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
  • ایول
واکنش‌ها[ی پسندها]: صنم

P A R S A

کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
سطح
0
 
ارسالات
52
پسندها
23
دست‌آوردها
8
شعر بی‌چاره!
لبخند نمی زنی
و پنجره بی چاره می میرد
و شعر
بی چاره و با کتِ پاره دور می شود...
لبخند می زنی
و جان، جانانه نیست.

و عشق
آی عشق
چه بی چاره جان نمی گیرد!



"مهدیه لطیفی"

(اسفند 94)
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

P A R S A

کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
سطح
0
 
ارسالات
52
پسندها
23
دست‌آوردها
8
دل تنگ آدم ها
برای ماهی
با سه ثانیه حافظه
تُنگ و دریا یکی ست!
دست من و شما درد نکند
که دل ِ تنگ آدم ها را
با یک عمر حافظه
توی تُنگ می اندازیم
و برای ماهی ها دل می سوزانیم!



"مهدیه لطیفی"

از کتاب: برف روی خط استوا
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

P A R S A

کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
سطح
0
 
ارسالات
52
پسندها
23
دست‌آوردها
8
همین که تو هستی
به خدا گفته ام زحمت نکشد

نه نیازی به زلزله هست

نه نیازی به سونامی

همین که تو هستی

همین که تو می خندی

بلاهای بزرگی اند

که جهانم را با خاک یکی کرده اند...



"مهدیه لطیفی"
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

P A R S A

کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
سطح
0
 
ارسالات
52
پسندها
23
دست‌آوردها
8
بی واسطه
کیفِ پستچی
جای "سلام های من به تو" نیست!
این حرف ها
این بوسه ها
این باده ها
بی واسطه گیرا ترند...!


"مهدیه لطیفی"
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

P A R S A

کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
سطح
0
 
ارسالات
52
پسندها
23
دست‌آوردها
8
ﻣﯽ ﺑﻮﺳﻢ ﻭ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﮐﻨﺎﺭ
ﻣﯽ ﺑﻮﺳﻢ

ﻭ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﮐﻨﺎﺭ

ﺗﻤﺎﻡ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺭﺍ

ﺩﺳﺘﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ،

ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ،

ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ...

ﻋﺎﺩﺕ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺳﺖ

ﭼﺴﺒﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﻣﺸﺎﻥ!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

P A R S A

کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
سطح
0
 
ارسالات
52
پسندها
23
دست‌آوردها
8
باید می گذاشتی عاشقت بمانم
باید می گذاشتی عاشقت بمانم
عشق چیزی نیست
که هر دقیقه
هر روز، اتفاق بیفتد
اگر افتاد
باید دو دستی چسبیدش
باید می گذاشتی دو دستی بچسبم
به قایق هایی که نجاتمان می دادند
به رویاهایم
به عشق
زندگی اقیانوس دیوانه ای ست.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

P A R S A

کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
سطح
0
 
ارسالات
52
پسندها
23
دست‌آوردها
8
فدای سرم!
دوره ای ست که همه
حتی در نهایت حیرت تو
دوست داشتن را با خط کش هاشان
سانت می زنند
تا مبادا یک جایی
یک چیزی
کم باشد
فدای سرم که تا نهایت پستی قد کشیدی
و کارت به جایی کشید
که خط کش به دست
مقایسه ام می کنی با این و آن
همان دو سه تا باران
همان یک بوسه
همین که شاعر شده ام حالا
عمری را کفایت می کند.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
بالا پایین