-
- ارسالات
- 16
-
- پسندها
- 0
-
- دستآوردها
- 1
-
- سن
- 35
وجه مشترک بین تمام آثار فانتزی، وجود عناصر خیالی و فراطبیعی است. این عناصر همواره در چارچوب جادو یا magic قرار میگیرند. هر چند ممکن است در یک اثر به آنها نام متفاوتی داده شود. برای مثال در فرانچایز جنگهای ستارهای یا Star Wars (که در فارسی به اشتباه به جنگ ستارگان ترجمه شده و متاسفانه این ترجمه اشتباه جا افتاده) به آن نیرو یا the force گفته میشود.
در ژانر فانتزی و آثار شاخص این ژانر، چنین نیست که تخیل بیقید و محدودیت باشد و قوانینی وجود دارند. در مورد سیستم جادو یا magic system که شامل قوانین ماورایی ژانر فانتزی است باید حد و مرز و محدودیت قائل شد. بیتردید اگر سرشتارهای داستانی بتوانند به راحتی، مثلا با یک بشکن زدن تمام مشکلات خودشان را حل کنند، داستان بسیار مسخره خواهد شد. به همین دلیل، لازم است که نویسندگان در این ژانر برای جادو قوانینی طراحی کنند که همانند قوانین طبیعی مانند نیروی جاذبه یا ترمودینامیک یا... در داستان گریزناپذیر نباشند.
وجود یک سیستم جادوی منسجم در داستان به نویسنده این امکان را میدهد که بتواند بخشهایی از داستان را به آموزش و تمرین سرشتار در زمینه جادو اختصاص دهد، یا اینکه چالشهای متنوعی را بر سر راه سرشتارها بگذارد. یک سیستم جادوی قوی و خوب پرداخته شده میتواند یک پیرنگ داستانی ساده را بسیار جذابتر کند.
جادوی سخت، جادوی نرم
در مورد نحوه پرداخت سیستم جادو در داستان، دو رویکرد در داستان وجود دارد که به اصطلاح جادوی سخت و جادوی نرم خوانده میشوند. (hard magic و soft magic) هر سیستم جادو 4 رکن دارد: منبع جادو، محدودیتهای جادو، نحوه کارکرد جادو، آموزش جادو. هر چه مخاطب اثر بیشتر در مورد این چهار رکن بداند سیستم جادو به سمت سخت بودن میل پیدا میکند و هر چی کمتر بداند به سمت نرم بودن. توجه داشته باشید چنین نیست که بگوییم یک سیستم جادو مطلقا سخت یا نرم است، بلکه در این مورد با یک طیف مواجهیم.
جادوی نرم در داستان
ویژگیهای سیستم جادویی نرم، نامشخص بودن ماهیت جادو است. در یک سیستم جادوی نرم، امکان مقایسه قدرتهای جادویی افراد مختلف وجود ندارد و نمیتوان افراد را بر مبنای قدرت درجهبندی کرد، نه مرجع اصلی جادو مشخص است و نه نحوه فراگیری جادو و نه محدودیتهای آن. اگر هم در طول داستان به سوالی در مورد جادو جواب داده شود، پاسخی مبهم و کلی است.
سیستم جادویی نرم برای نویسندههایی کاربرد داردکه نخواهند پیرنگ داستان آنها در مورد ماوراءالطبیعه باشد، بلکه عناصر ماورایی را تنها به عنوان چاشنی جهان داستان به کار میبرند. در این قبیل داستانها این سرشتارها و پیرنگ داستانی هستند که اهمیت بیشتری دارا میباشند، و اگر جزئیات زیادی از سیستم جادو داده شود تنها به اختلال در پیشرفت داستان میانجامد. همچنین چون محدودیت جادو مشخص نیست، معلوم نیست که جادو به باز شدن گرههای داستانی کمک خواهد کرد یا نه. همین امر میتواند در ایجاد پیچشهای داستانی به نویسنده کمک کند.
نمونه جادوی نرم در داستان: ارباب حلقهها، نغمهای از یخ و آتش، پرسی جکسون. مجموعه هری پاتر نیز از جنبههایی نرم و از جنبههایی سخت به شمار میرود. جنبه نرم بودن جادو در این مجموعه رمان، بیشتر نامشخص بودن محدودیتهای جادو است. مثلا درجلد چهارم گفته میشود هیچ طلسمی برای زنده کردن مرده کارایی ندارد، اما در جایی دیگر میبینیم که زمانبرگردان که یک شیء جادویی است این قدرت را دارد که از مرگ افراد جلوگیری کند. یا در کتاب فرعی کوییدیچ در گذر زمان گفته میشود که طلسمی برای پرواز افراد ساخته نشده و این کار ناممکن است، ولی در جلد هفتم این قاعده نقض میگردد.
در مورد جادوی نرم به این نکته توجه داشته باشید که ناشناخته بودنش به این معنا نیست که نیازی به منطق داستانی ندارد. اگر قرار است جادوی نرم در پیرنگ نقشی ایفا کند، پس نویسنده باید پیش از چنین رخدادی آن را به خواننده نشان دهد. همچنین اگر هر بار که سرشتار با یک چالش یا گره داستانی جدید روبرو میشود، نویسنده قدرتی را معرفی کند که قبل از آن در داستان ذکر نشده بود و آن مشکل با قدرت مذکور حل گردد، سطح داستان تنزل مییابد.
جادوی سخت در داستان
جادوی سخت دقیقا نقطه مقابل جادوی نرم است. در مورد منشا و کارکرد و نحوه آموزش و ضعفهای آن در طول داستان به خواننده گفته میشود و از جایی به بعد خواننده همه چیز در مورد قوانین و محدودیتهای جادو را میداند، حداقل به میزانی که سرشتارهای اصلی در مورد آن آگاهی دارند.
سیستم جادویی سخت برای نویسندههایی مفید است که پیرنگ داستانی آنها با ماوراءالطبیعه در هم تنیده شده و اساس بخواهند داستانی در مورد خود جادو تعریف کنند. در داستانی با سیستم جادوی سخت، خواننده میداند چه اشخاصی دارای قدرت ماورایی هستند و قدرت آنها از چه نوعی است، چرا این افراد چنین قدرتهایی دارند و چطور آن را کنترل میکنند، سطحهای قدرت ماورایی چیست و چگونه قابل تشخیص است؟ و اینکه آیا جادو عواقبی دارد یا نه.
نمونه جادوی سخت در داستان: انیمه کیمیاگر تمامفلزی. انیمه شکارچی شکارچی. مجموعه رمان چرخه میراث از کریستوفر پائولینی. مجموعههای مهزاد و بایگانی نورطوفان از برندون سندرسون، سیاهچالها و اژدهایان، جهان تاریکی.
در مورد جادوی سخت به این نکته توجه داشته باشید که این نوع از سیستم جادو به سبب آگاهی خواننده در مورد آن نمیتواند برای ایجاد پیچش داستانی مورد استفاده قرار گیرد و این مسئله به نوعی برای نویسنده محدودیت ایجاد میکند، اما این قابل پیشبنیی بودن یک مزیت نیز است، وقتی خواننده توانایی بیشتری برای حدس زدن داستان (آن قسمت که مربوط به قواعد ماورایی است) داشته باشد، دست به ساختن تئوری در مورد داستان میزند، و این باعث میشود که بیشتر درگیر داستان شود و از به وقوع پیوستن یا نپیوستن حدسهایش لذ*ت ببرد. چنین چیزی را در مورد گروههای هواداری بسیاری از آثار تخیلی میتوان دید.
عمومیت جادو در داستان
به طور کلی، هر چه جادو در داستان بیشتر در دسترس سرشتارها باشد، داستان جذابتر و سرگرمکنندهتر میشود. و هر چه افراد کمتری قابلیت استفاده از جادو را در اختیار داشته باشند، داستان ادبیتر خواهد شد. حالت دوم بیشتر مناسب فانتزیهای تکجلدی یا مجموعههای کوتاه است.
در داستانهایی که دسترسی به جادو در آنها گسترده است، جادو بخشی از طبیعت جهان میباشد و هر کس ممکن است به قابلیتهای ماورایی دسترسی پیدا کند. ولی اگر داستان در زمینه دستیابی به جادو محدودیت ایجاد کند و دسترسی به جادو مختص به افراد خاصی باشد، معمولا با مرگ و نابودی این افراد، جادو هم به کلی نابود خواهد شد.
برای حالت اول میتوان مثال جنگهای ستارهای یا جهان تاریکی را زد و ارباب حلقهها نمونهای از حالت دوم میباشد.
در ژانر فانتزی و آثار شاخص این ژانر، چنین نیست که تخیل بیقید و محدودیت باشد و قوانینی وجود دارند. در مورد سیستم جادو یا magic system که شامل قوانین ماورایی ژانر فانتزی است باید حد و مرز و محدودیت قائل شد. بیتردید اگر سرشتارهای داستانی بتوانند به راحتی، مثلا با یک بشکن زدن تمام مشکلات خودشان را حل کنند، داستان بسیار مسخره خواهد شد. به همین دلیل، لازم است که نویسندگان در این ژانر برای جادو قوانینی طراحی کنند که همانند قوانین طبیعی مانند نیروی جاذبه یا ترمودینامیک یا... در داستان گریزناپذیر نباشند.
وجود یک سیستم جادوی منسجم در داستان به نویسنده این امکان را میدهد که بتواند بخشهایی از داستان را به آموزش و تمرین سرشتار در زمینه جادو اختصاص دهد، یا اینکه چالشهای متنوعی را بر سر راه سرشتارها بگذارد. یک سیستم جادوی قوی و خوب پرداخته شده میتواند یک پیرنگ داستانی ساده را بسیار جذابتر کند.
جادوی سخت، جادوی نرم
در مورد نحوه پرداخت سیستم جادو در داستان، دو رویکرد در داستان وجود دارد که به اصطلاح جادوی سخت و جادوی نرم خوانده میشوند. (hard magic و soft magic) هر سیستم جادو 4 رکن دارد: منبع جادو، محدودیتهای جادو، نحوه کارکرد جادو، آموزش جادو. هر چه مخاطب اثر بیشتر در مورد این چهار رکن بداند سیستم جادو به سمت سخت بودن میل پیدا میکند و هر چی کمتر بداند به سمت نرم بودن. توجه داشته باشید چنین نیست که بگوییم یک سیستم جادو مطلقا سخت یا نرم است، بلکه در این مورد با یک طیف مواجهیم.
جادوی نرم در داستان
ویژگیهای سیستم جادویی نرم، نامشخص بودن ماهیت جادو است. در یک سیستم جادوی نرم، امکان مقایسه قدرتهای جادویی افراد مختلف وجود ندارد و نمیتوان افراد را بر مبنای قدرت درجهبندی کرد، نه مرجع اصلی جادو مشخص است و نه نحوه فراگیری جادو و نه محدودیتهای آن. اگر هم در طول داستان به سوالی در مورد جادو جواب داده شود، پاسخی مبهم و کلی است.
سیستم جادویی نرم برای نویسندههایی کاربرد داردکه نخواهند پیرنگ داستان آنها در مورد ماوراءالطبیعه باشد، بلکه عناصر ماورایی را تنها به عنوان چاشنی جهان داستان به کار میبرند. در این قبیل داستانها این سرشتارها و پیرنگ داستانی هستند که اهمیت بیشتری دارا میباشند، و اگر جزئیات زیادی از سیستم جادو داده شود تنها به اختلال در پیشرفت داستان میانجامد. همچنین چون محدودیت جادو مشخص نیست، معلوم نیست که جادو به باز شدن گرههای داستانی کمک خواهد کرد یا نه. همین امر میتواند در ایجاد پیچشهای داستانی به نویسنده کمک کند.
نمونه جادوی نرم در داستان: ارباب حلقهها، نغمهای از یخ و آتش، پرسی جکسون. مجموعه هری پاتر نیز از جنبههایی نرم و از جنبههایی سخت به شمار میرود. جنبه نرم بودن جادو در این مجموعه رمان، بیشتر نامشخص بودن محدودیتهای جادو است. مثلا درجلد چهارم گفته میشود هیچ طلسمی برای زنده کردن مرده کارایی ندارد، اما در جایی دیگر میبینیم که زمانبرگردان که یک شیء جادویی است این قدرت را دارد که از مرگ افراد جلوگیری کند. یا در کتاب فرعی کوییدیچ در گذر زمان گفته میشود که طلسمی برای پرواز افراد ساخته نشده و این کار ناممکن است، ولی در جلد هفتم این قاعده نقض میگردد.
در مورد جادوی نرم به این نکته توجه داشته باشید که ناشناخته بودنش به این معنا نیست که نیازی به منطق داستانی ندارد. اگر قرار است جادوی نرم در پیرنگ نقشی ایفا کند، پس نویسنده باید پیش از چنین رخدادی آن را به خواننده نشان دهد. همچنین اگر هر بار که سرشتار با یک چالش یا گره داستانی جدید روبرو میشود، نویسنده قدرتی را معرفی کند که قبل از آن در داستان ذکر نشده بود و آن مشکل با قدرت مذکور حل گردد، سطح داستان تنزل مییابد.
جادوی سخت در داستان
جادوی سخت دقیقا نقطه مقابل جادوی نرم است. در مورد منشا و کارکرد و نحوه آموزش و ضعفهای آن در طول داستان به خواننده گفته میشود و از جایی به بعد خواننده همه چیز در مورد قوانین و محدودیتهای جادو را میداند، حداقل به میزانی که سرشتارهای اصلی در مورد آن آگاهی دارند.
سیستم جادویی سخت برای نویسندههایی مفید است که پیرنگ داستانی آنها با ماوراءالطبیعه در هم تنیده شده و اساس بخواهند داستانی در مورد خود جادو تعریف کنند. در داستانی با سیستم جادوی سخت، خواننده میداند چه اشخاصی دارای قدرت ماورایی هستند و قدرت آنها از چه نوعی است، چرا این افراد چنین قدرتهایی دارند و چطور آن را کنترل میکنند، سطحهای قدرت ماورایی چیست و چگونه قابل تشخیص است؟ و اینکه آیا جادو عواقبی دارد یا نه.
نمونه جادوی سخت در داستان: انیمه کیمیاگر تمامفلزی. انیمه شکارچی شکارچی. مجموعه رمان چرخه میراث از کریستوفر پائولینی. مجموعههای مهزاد و بایگانی نورطوفان از برندون سندرسون، سیاهچالها و اژدهایان، جهان تاریکی.
در مورد جادوی سخت به این نکته توجه داشته باشید که این نوع از سیستم جادو به سبب آگاهی خواننده در مورد آن نمیتواند برای ایجاد پیچش داستانی مورد استفاده قرار گیرد و این مسئله به نوعی برای نویسنده محدودیت ایجاد میکند، اما این قابل پیشبنیی بودن یک مزیت نیز است، وقتی خواننده توانایی بیشتری برای حدس زدن داستان (آن قسمت که مربوط به قواعد ماورایی است) داشته باشد، دست به ساختن تئوری در مورد داستان میزند، و این باعث میشود که بیشتر درگیر داستان شود و از به وقوع پیوستن یا نپیوستن حدسهایش لذ*ت ببرد. چنین چیزی را در مورد گروههای هواداری بسیاری از آثار تخیلی میتوان دید.
عمومیت جادو در داستان
به طور کلی، هر چه جادو در داستان بیشتر در دسترس سرشتارها باشد، داستان جذابتر و سرگرمکنندهتر میشود. و هر چه افراد کمتری قابلیت استفاده از جادو را در اختیار داشته باشند، داستان ادبیتر خواهد شد. حالت دوم بیشتر مناسب فانتزیهای تکجلدی یا مجموعههای کوتاه است.
در داستانهایی که دسترسی به جادو در آنها گسترده است، جادو بخشی از طبیعت جهان میباشد و هر کس ممکن است به قابلیتهای ماورایی دسترسی پیدا کند. ولی اگر داستان در زمینه دستیابی به جادو محدودیت ایجاد کند و دسترسی به جادو مختص به افراد خاصی باشد، معمولا با مرگ و نابودی این افراد، جادو هم به کلی نابود خواهد شد.
برای حالت اول میتوان مثال جنگهای ستارهای یا جهان تاریکی را زد و ارباب حلقهها نمونهای از حالت دوم میباشد.