در تحلیل محتوا :
که البته روشی عقلانی (rationalistic) و منطقی نیز است - مفسر به نحوی آگاهانه اصول استدلال منطقی را در آن به کار میگیرد و بدین منظور برنامه ای را برای تحلیل تنظیم مینماید، برای مثال او میتواند درباره مقولههای تحلیل هرمنونیک یک یا چند واحد تحلیل از موارد زیر را برگزیند و یا همگی آنها را در تحلیل به کار بندد.
1- یافتن هدف و موضوع بیان
2- ارزیابی انواع داده ها و مثال های مورد بهرهگیری در متن
3- تشخیص شیوههای استدلال در بیان و پایه های داوری
4- چگونگی ارزش گذاریها و استحکام معیارهای اندازه گیری
5- وجود یا عدم استحکام در بیان
6- به کار بردن صداقت در بهره گیری از شواهد
7- کشف گروه یا طبقه اجتماعی، سیـاسی و یا فرهنگی مخاطب
8- ارزیابی جهان بینی و دیدگاه تولیدکنندگان پیام ها و گفتارها
9- دخالت فکر و رفتار یا attitude نویسنده
تحلیل ساختار:
نوع دوم، تحلیل ساختار یا ساختاری نوشتار یا گفتار است که به آن تحلیل سمانتیک کمی (quantitative semantics) نیز گفته میشود. در این نوع تحلیل واژهها، معنی ها و حالتهای متفاوتشان برحسب بخش های گوناگون کلامی، میزان تکرار آنها و کوتاهی و بلندی جملهها، الفاظ، اصطلاحات، حالات نوشتار و ارتباط واژه ها و عبارات مورد شمارش و اندازهگیری واقع می شوند. گاهی حجم مطالب نوشته شده درباره یک موضوع و در دورهای معین مورد سنجش و اندازهگیری واقع می گردد و گاهی عنوانهای مقاله های یک روزنامه یا ادواری در سالهای مشخص مورد تحلیل و تفسیر واقع می شوند. در هر حال ممکن است در یک بررسی، فقط یکی از موارد یاد شده موضوع تحلیل واقع گردند. در این روش که به آن معناشناسی کمی نیز گفته میشود رابـ ـطه پیوستگی یا همبستگی واژگان با یکدیگر را می توان از طریق فرمولهای آماری به دست آورد.
روش سمانتیک، زبان شناسی مقداری نیز نامیده شده است. بدین سبب که میزان تکرار واژه های خاص که مورد بهرهگیری نویسنده قرار گرفته است، با میزان تکراری آن واژگان در زبان متداول روز جامعه، مقایسه می گردد- البته امکان انجام این مقایسه هنگامی میسر است که چنین بررسی بزرگی در سطح جامعه، قبلاً و برای همان دوره زمانی صورت گرفته باشد- یعنی فراوانی واژگان در چندین اثر ادبی، علمی، هنری، فنی و غیره در دوره ای خاص،مورد اندازه گیری قرار گیرد و نتایج حاصل از آن، به عنوان معیار، شاخص یا الگویی برای مقایسه، مورد بهره گیری واقع گردد. برای مثال سنجش سبک یک نویسنده را می توان به همین نحو تعریف نمود. می دانیم که سخن گفتن بر این فرض استوار است که کلمه هایی که به کار بـرده می شوند را شنوندگان درک می کنند، یعنی اینکه کلمه های متداولی هستند ولی در میان همین کلمه های متداول هر نویسنده کلمه های معینی را بر دیگر کلمه ها ترجیح می دهد. میزان تکرار کلمههایی که به کار می برد، همان میزان تکرار آن کلمه ها در استعمال متداولشان در جامعه نیست. این اختلاف در میزان، ویژگی سبک هر نویسنده ای را تشکیل میدهد و می توان به کمک روشهای آماری آن را مورد بررسی قرار داد و در نهایت توصیفی منظم و یا حتی فرمول خاصی را برای سبک یک نویسنده معرفی نمود. اندازه معمول جمله های نویسنده باواحد واژه مورد سنجش یا اندازه گیری قرار می گیرد و کوتاهی و بلندی جملات او تعریف می گردد. به علاوه چگونگی هماهنگی بین اجزای متفاوت جمله یا حالت نحوی (syntactic) آنها طبقه بندی و توصیف می شوند. مطابقت (concordance) واژهها و رابـ ـطه مطالب با یکدیگر را میتوان محاسبه نمود بدین معنا که هرکجا مثلاً واژهای خاص ظاهر میشود در کنار او واژه خاص دیگری آن را همراهی مینماید. یافتن این گونه آمیزههای کلامی، پژوهنده را در تشریح و توصیف سبک نویسنده یاری می نماید. از این روش برای یافتن واژه ها یا حتی جمله های محو شده یا از بین رفته در نوشتارهای قدیمی استفاده می گردد. هربرت مارکوزه تحلیل متون و واژه ها را با دیدگاهی چند ساحتی (maltidimentional) امکان پذیر میداند و علت آن به درستی، تغییر در نقش ها و مفاهیم واژگانی است که در شرایط و مناسبت های گوناگون به کار می روند و به همین سبب خاطرنشان می سازد که «تحلیل زبان شناسانه یک شعر یا یک پژوهش ادبی با ارزیابی گفتهها و نوشتههای سیـاسی یکسان نیست... به منظور آنکه تحلیل نقدی این آثار در وظیفه و نقش خود - که تعیین مناسبات واژه ها و مفاهیم مستعمل در یک شعر یا یک مقاله است- کامیاب گردد، باید نقد تحلیلی زبان در جهانی چند ساحتی، فعالیت خود را گسترش دهد و از دیدگاههای مختلف به بررسی یک اثر بپردازد. با پیروی از این روش می توان دریافت که چگونه هر واژه را نظام های گوناگون مناسبات کلامی، در معانی و موارد مختلف به کار می برد.»
برای شناخت سبک، علاوه بر مقایسه کردن و تطابق دادن واژگان نویسنده با زمینههای محیطی موجود، شیوه نگارش و بیان، کوتاهی یا بلندی عبارتها، سادگی یا پیچیدگی آنان و از این قبیل، میتواند در ایجاد تصویری واقع گرایانه از سبک نوشتار موثر باشد. در این مورد دو نوع تحلیل میتواند صورت پذیرد؛ یکی شمارش تمامی واژههای یک متن و طبقهبندی کردن آنان براساس صورتهای گوناگون کلامی مانند اسم، صفت، قید و غیره و دیگری واژه هایی که سبب تکرار بسیار، صورتی نمادین و خاص نویسنده را پیدا کرده اند.
این نوع تحلیل کمی- که بر روی اجزا ساختاری یک متن نوشتاری صورت میگیرد- بدان سبب که به طور نسبی کمترین تاثیر ذهن یا شخصیتهای تحلیل کننده در آنان دیده میشود و بدین ترتیب با روش های علمی توافق بیشتری دارد، نسبت به تحلیل درونی یا سبک دارای کاربرد بیشتری نیز است.
یافتن حجم نوشتار در ارتباط با موضوع، نوع دیگری از تحلیل سمانتیک کمی است. بدین منظور تعداد واژگان مربوط به هر موضوع و یا سطح اختصاص داده شده به یک موضوع یا عنوان و یا تیتر مقاله های موجود در روزنامههای پرشمارگان یا ادواریها، عمل میشود. با این تفاوت که در مورد اخیر اندازه گیری برحسب تعداد عنوانها و گروه موضوعی آنان صورت میگیرد.
انجمن رمان
دانلود رمان
تایپ رمان
دانلود pdf کتاب