-
- ارسالات
- 2
-
- پسندها
- 0
-
- دستآوردها
- 1
سلام
یه رمانی بود دختره خودشو زده بود به پسر بودن
دختره تو بچگی پدر و مادر خودش رو از دست میده برای همین میره خونه عموش زندگی میکنه ولی اونجا پسر عموش میخواسته بهش مزاحمت میکنه برای همین از اونجا فرار میکنه بعدش میره بجایی کار میکنه ولی به اونا میگه پسره بعد چند سال کار کردن پسره صاحب کارش از خارج برمیگرده و میفهمه که دختره خودشو رو به پسر بودن میزنه برای همین تهدیدش میکنه که باید از اونجا بره یا باهاش ازدواج کنه ولی دختره قبول نمیکنه و از اونجا میره و داخل به ویلا به عنوان سرایدار کار میکنه و با پسر و دختر صاحب خونه دوست میشه یه بار که میخواستن با هم برن بیرون یکی از دوستای پسره که از قضا همون پسر عموش هست رو میبینه ولی چون که پسر عموش حافطش رو از دست داده به روی خودش نمیاره و سعی میکنه ازش دوره کنه بعد یه مدت صاحب خونه میفهمه که دختره خودش رو به پسر بودن میزنه و ازش دلیل اینکه فرار کرده رو میپرسه دختره هم بهش میگه مرده ازش درباره خانواده میپرسه اونم همه چی رو بهشون میگه و بعد مرده میفهمه که دختره همون دختری هست که چند سال پیش دوستش اون رو بهش سپرده ولی به دلایلی گمش میکنه و کمک میکنه که حقش رو از عموش بگیره و ادامه داره.....
ممنون میشم کمک کنید
یه رمانی بود دختره خودشو زده بود به پسر بودن
دختره تو بچگی پدر و مادر خودش رو از دست میده برای همین میره خونه عموش زندگی میکنه ولی اونجا پسر عموش میخواسته بهش مزاحمت میکنه برای همین از اونجا فرار میکنه بعدش میره بجایی کار میکنه ولی به اونا میگه پسره بعد چند سال کار کردن پسره صاحب کارش از خارج برمیگرده و میفهمه که دختره خودشو رو به پسر بودن میزنه برای همین تهدیدش میکنه که باید از اونجا بره یا باهاش ازدواج کنه ولی دختره قبول نمیکنه و از اونجا میره و داخل به ویلا به عنوان سرایدار کار میکنه و با پسر و دختر صاحب خونه دوست میشه یه بار که میخواستن با هم برن بیرون یکی از دوستای پسره که از قضا همون پسر عموش هست رو میبینه ولی چون که پسر عموش حافطش رو از دست داده به روی خودش نمیاره و سعی میکنه ازش دوره کنه بعد یه مدت صاحب خونه میفهمه که دختره خودش رو به پسر بودن میزنه و ازش دلیل اینکه فرار کرده رو میپرسه دختره هم بهش میگه مرده ازش درباره خانواده میپرسه اونم همه چی رو بهشون میگه و بعد مرده میفهمه که دختره همون دختری هست که چند سال پیش دوستش اون رو بهش سپرده ولی به دلایلی گمش میکنه و کمک میکنه که حقش رو از عموش بگیره و ادامه داره.....
ممنون میشم کمک کنید