کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد
چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!
- اونی که تنت کردی مال منه.
آتنا نیم نگاهی بهم انداخت و بی تفاوت گفت: چی میگی تو؟ من و تو نداریم که، یه بار من می پوشم یه بار تو.
به خاطر پررویی اش شکه شدم، کمی بعد زدم زیر خنده و با صدای حرص دراری گفتم: باشه پس من برم یه نگاه به لباس زیر هات بندازم، حتماً چیز های خوب خوب توش پیدا میشه.
با شنیدن...
انجمنرمانانجمنرمانفورانجمنرمان نویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرمان نویسی
بهترین انجمنرمان نویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رمان نویسی
سایت رمانفور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
رمان درباره دختری ک بعد از فوت مادرش پدرش میفرستم خارج برای تحصیل و دور از فامیل بعد سالها بر میگرده دختره پیش پدرش اما بعدا میفهمه پدر واقعیش نیست عموش هست زنش بهش خیانت کرده دختره و اذیت میکنه میخواد انتقام مادر شو از دختره بگیره بعد از کتک زدن دختره از خونش فرار میکنه با حال بد میره...
انجمنرمانانجمنرمانفورانجمنرمان نویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرمان نویسی
بهترین انجمنرمان نویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رمان نویسی
سایت رمانفور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
نام رمان:
پرواز به مقصد آسمان
خلاصه رمان:
ازقبل به همه زنگ زده بود که مرا حلال کنید؛ قرار بوده به سفری برود که خوشبختی اش تضمین شودو هفته بعد من خودم را به او برسانم.
چندساعت قبل از پرواز با من خداحافظی کرد وقرار شد از اون ور مرزها با من تماس بگیرد.
اما ای کاش!هرگز به این سفر نمی رفت اگر...
انجمنرمانانجمنرمانفورانجمنرمان نویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرمان نویسی
بهترین انجمنرمان نویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رمان نویسی
سایت رمانفور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
یگانه دختری که قبل فوت پدرش خیلی ازاد و باز زندگی میکرد اما بعداز فوت پدرش پیش برادر های ناتنی اش پیمان و مهراب زندگی کرد که انها اونقد بهش عذاب دادن یروز فرار کرد و به امیر مجتبی پناه برد و امیر مجتبی که پسری مذهبی بود برای اینکه بتونه با یگانه تو یه خونه زندگی کنن صیغش کرد و عاشق شد و...
انجمنرمانانجمنرمانفورانجمنرمان نویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرمان نویسی
بهترین انجمنرمان نویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
درنده
رمان آنلاین
رمان نویسی
سایت رمانفور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
به نام خالق زیبایی ها
نام رمان: مجهول(تمام نشدنی)
نویسنده: هستی
ژانر: عاشقانه
خلاصه: همه چیز از ان انتخاب سفید صورتی شروع شد و حوادث پیاپی اش.
اما ان دعوت هم عامل دیگری برای گسترش این درگیری ها بود ولی هلپرین با از دست دادن کل زندگی اش باز هم استوار می ماند و دست از جنگیدن بر نمیدارد.
انجمنرمانانجمنرمانفورانجمنرمان نویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرمان نویسی
بهترین انجمنرمان نویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رمان نویسی
سایت رمانفور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
هستی
وان شات
کتاب
کتابخانه
مقدمه:
من سایهای بودم پنهان در شهر! میدانید آخر غم، افسردگی، ناامیدی وتنهایی یکجا به اندازه یک لشکر سرباز و سوار نظام به روحت حملع کنند و کل وجودت را محاصره کنند، دیگر برایت فرقی ندارد مرده باشی یا زنده؟ این داستان، داستان منی است که تبدیل شده بودم به یک مرده متحرک که باید در دنیای خودش با...
انجمنرمانانجمنرمانفورانجمنرمان نویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرمان نویسی
بهترین انجمنرمان نویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رمان نویسی
سایت رمانفور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
مقدمه:
من سایهای بودم پنهان در شهر! میدانید آخر غم، افسردگی، ناامیدی وتنهایی یکجا به اندازه یک لشکر سرباز و سوار نظام به روحت حملع کنند و کل وجودت را محاصره کنند، دیگر برایت فرقی ندارد مرده باشی یا زنده؟ این داستان، داستان منی است که تبدیل شده بودم به یک مرده متحرک که باید در دنیای خودش با...
انجمنرمانانجمنرمانفورانجمنرمان نویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرمان نویسی
بهترین انجمنرمان نویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رمان نویسی
سایت رمانفور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
پنهان
کتاب
کتابخانه
رمان دختره با دوستش میره بیرون دوستش میگه دارم میرم خارج داداشم به من وابسته است چند روز برای امتحان پیش داداشم بمون تا به تو عادت کنه من برم تو همین راه عاشق هم میشن
انجمنرمانانجمنرمانفورانجمنرمان نویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرمان نویسی
بهترین انجمنرمان نویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رمان نویسی
سایت رمانفور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
رمان ازدواج اجباریه دختره به خاطر باباش که بابات قتل زندانه مجبور به ازدواج بایکی از اعضای خانواده مقتول میشه و باید رابطشو باخانواده و دوستاش قط یه روز پنهونی با دوستاش میره دور دور کتصادف میکنه و پاش میشکنه اسم یکی از دوستاشم مهرداده که قبلا خاستگارش بوده
ازدواج
انجمنرمانانجمنرمانفورانجمنرمان نویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرمان نویسی
بهترین انجمنرمان نویسی
تالار رمان
تایپ رمان
خانواده
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رمان نویسی
سایت رمانفور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
انجمنرمانانجمنرمانفورانجمنرمان نویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرمان نویسی
بهترین انجمنرمان نویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رمان نویسی
سایت رمانفور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
سلام دنباله يه رمانم كه دختر از خارج برميگرده برايه اينكه از شوهرش انتقام بگيره و باپسر عمه ناتنيش كه اونم دكتره ازدواج ميكنه اسمه پسر هم كيوان يا كيهان بود فك كنم
انجمنرمانانجمنرمانفورانجمنرمان نویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرمان نویسی
بهترین انجمنرمان نویسی
تالار رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رمان نویسی
سایت رمانفور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
گاهی زندگی یه درسهایی بهت میده !
که با خودت فکر میکنی میگی؛ ای کاااش یه فرصت برای برگشتن به عقب داشتم و این قسمت از زندگیم رو بطورکامل حذف میکردم ...
اما بیشتر که فکر میکنی میبنی ،
اگه این قسمت از زندگیت حذف بشه
تو الان این آدمی که هستی
نبودی...
و شاید هیچ وقت حاضر نمیشدی زندگی تا به الانت...
انجمنرمانانجمنرمانفورانجمنرمان نویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرمان نویسی
بهترین انجمنرمان نویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
دلنوشته
رمانرمان آنلاین
رمان نویسی
سایت رمانفور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
به نام خالق عاشقا
انتقام اشتباهی
پارت اول
هوووووف
وااااای مامان ، اخه چی بگم بهت
صد بار گفتم وقتی پشت فرمونم ؛ هی فرت فرت بهم زنگ نزن ، مهلت هم نمیده تا بزنم کنار
هوووووف آروم باش سارا ؛ ریلکس ریلکس ریلکس تر ،
نفس عمیق
خب...
الوو مامان جونمم چی شده باز!
دختررر چرا جواب نمیدی ؛صدبار به...
انجمنرمانانجمنرمانفورانجمنرمان نویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرمان نویسی
بهترین انجمنرمان نویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رمان نویسی
سایت رمانفور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
به نام خالق عاشقا
انتقام اشتباهی
پارت اول
هوووووف
وااااای مامان ، اخه چی بگم بهت
صد بار گفتم وقتی پشت فرمونم ؛ هی فرت فرت بهم زنگ نزن ، مهلت هم نمیده تا بزنم کنار
هوووووف آروم باش سارا ؛ ریلکس ریلکس ریلکس تر ،
نفس عمیق
خب...
الوو مامان جونمم چی شده باز!
دختررر چرا جواب نمیدی ؛صدبار به...
انجمنرمانانجمنرمانفورانجمنرمان نویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرمان نویسی
بهترین انجمنرمان نویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رمان نویسی
سایت رمانفور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
سلام من یک رمان توی روبیکا میخوندم اسمش عروس چهارده ساله ی ارباب بود اما هرچی توی نت میزنم نمیاره همچین چیزی اسم دختر و پسره رو یادم نیست اما داستانش اینطور بود:دختره ۱۴سالشه با پسرعموش ازدواج میکنه پدرمادر هم نداره ازدواجشون اجباری بود پسره ۲۰سالش بود و تنها رفت خلرج ادامه تحصیل بده بعد۸سال...
اسم
انجمنرمانانجمنرمانفورانجمنرمان نویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرمان نویسی
بهترین انجمنرمان نویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رمان نویسی
سایت رمانفور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
داستان در مورد پسر دوازده ساله ای به نام علیرضاست که مثل هر بچه ی دیگه، آینده ی درخشانی رو تصور می کنه؛ علیرضای قصه ی ما همراه با دوست صمیمیش با بلند پروازی به هدفش، یعنی فوتبالیست شدن می رسن و مسیر جالبی رو تجربه می کنن. تلاش های بی وقفه و کلنجار های وقت و بی وقت با سرنوشت. این داستان فقط از...
last gaol
آخرین گل
انجمنرمانانجمنرمانفورانجمنرمان نویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرمان نویسی
بهترین انجمنرمان نویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رمان نویسی
سایت رمانفور
سایت نویسندگی
سما سرآمد
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
دنبال رماني ميگردم كه دختره دكتر بود و عاشق پسر عمه ناتني اش بوده كه اونم دكتر بوده ولي با يه نفر ديگه ازدواج ميكنه اون مردهه هم بخاطراينكه از دختره خيانت ميبينه طلاقش ميزه دختره ميره خارج وقتي برميگرده با پسر عمش ازدواج ميكنه
انجمنرمانانجمنرمانفورانجمنرمان نویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرمان نویسی
بهترین انجمنرمان نویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رمان نویسی
سایت رمانفور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
*******
آخرین چیزی که یادم بود سوار اتوبوس بودم.
سردم بود. نمیدونم خواب بودم یا بیدار. حضور شخصی رو کنار خودم حس میکردم! انگار یه چیز خیلی سنگین روم افتاده بود! نمیتونستم تکون بخورم.
چند ثانیه یا چند دقیقه گذشت که بالاخره تونستم چشامو تکون بدم. به محض باز کردن چشام اون حضور شخص هم از بین رفت...
انجمنرمانانجمنرمانفورانجمنرمان نویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرمان نویسی
بهترین انجمنرمان نویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رمان نویسی
سایت رمانفور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
مرگ
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
صدای زوزه سگ ها جنگل را فرا گرفته است...
کسی پشت درخت ها پنهان شده است
آن طرف جنگل یک خانه خرابه نظر هرکسی را به خود جلب میکند .....
از درخت ها دور میشوم اما انگار آن شخص هم مرا تعقیب میکند دنبالم راه می افتد در تاریکی جنگل هیچ چیز واضح نیست ...
شبیه انسان ها نیست ،عجیب راه میرود چشمهایش قرمز...
انجمنرمانانجمنرمانفورانجمنرمان نویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرمان نویسی
بهترین انجمنرمان نویسی
تالار رمان
تایپ رمان
ترسناک
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رمان ترسناک
رمان نویسی
سایت رمانفور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه