کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد
چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!
یه رمانی خونده بودم درمورد یه زن و شوهری بود که داستان از جایی که شروع میشد جوری طراحی شده بود انگار پسره به دختره مزاحمت کرده و مدام با دختره بد رفتاری میکنه و کتکش میزنه یه جایی از داستان هم پسره حلقه داغ شده رو تو دست دختره میکنه که دستش میسوزه...داستان پیش میره مشخص میشه اینا زنو شوهر بودند و...
رمان شیطان خلافکار به قلم عسل سختکار
داستان زندگی دختری که توسط بی رحم ترین خلافکار خاورمیانه دزدیده میشه و بی گناه تاوان میده،شکنجه میشه،بهش مزاحمت میشه،افسرده میشه و...
زندگیش پر از سراشیبی و سرازیری های زیاده با این حال کسی نمیدونه اخر داستان چی میشه...
دختری هستش اسمش است نفس نفس شرکتی پسر کار میکنه یه بچه داشته که بچه هست از دوست صمیمی نفس بوده که به نفس خیانت میکنه الان نفس با پسر ازدواج میکنه برای عاشق شدن و اینکه با دوست دختر صمیمی که باهاش بوده و حرص در بیاره
دختر و پسر تو ایل زندگی میکردند ..پدر دختره خان ده بود و دختره فرزند کوچیکه بود ....اسم دختره یادم نیس و اسم پسره سالار خان بود ..
دختره از ی رعیت خوشش اومده بود و قرار گذاشته بودن فرار کنن ک متوجهشون میشن و دختره رو تو اصطبل زندانی میکنن ....
آتنا: گیج شده بودم. یعنی اون دختری که لونا دیده کیه؟ به خنگی خودم خندیدم. معلومه، دیانا دژاردین! معلوم نیست چه خوابی برای تاریکی دیده. و مهم تر از این: اون ساحره کیه؟ چرا تو خواب لونا نفوذ میکنه؟ خیلی سوال داشتم. نمیتونستم منتظر جواب بمونم. باید همین الان دست به کار بشم. رفتم به کتابخونه ام...
اسم رمان=تیمارستان عشق
نویسنده=فاطمه زهرا جلیلیان
ژانر=اجتماعی،عاشقانه،درام
خلاصه: خب خب
ما هم مثل همه داستان ها یه دختر و پسر داریم
البته این بار با یه تفاوت بزرگ
اگه گفتین اون تفاوت چیه
اینه که دختر داستان
مغرور و گوشه گیره و پسر داستان شیطون...
مقدمه:
نمی دانم از عشق است که دیوانه شده ام
یا...
۱۸ مارس . بریتانیا
اسم من جورج است علاقمند به موسیقی اما از کی از اول زندگیم .
جوری که یادم میاد داشتیم از شهر خارج میشدیم بخاطر ان صدای ترسناک که همه رو
هیپنوتیزم میکرد
برای نجات جونمون تنها یه راهکار بود
یا نواختن یا مردن
ما خانواده عالی هستیم تو چی
موسیقی
نام رمان: من عروسکنیستم!
نام نویسنده: یگانه جان
ژانر: اجتماعی، عاشقانه، جنایی, هیجانی
خلاصه رمان: سیمادخترشیطون وبلاکه ظاهر آروم وموجهی داره وبچهی طلاقه ولی این ظاهرقضیهاست وباورودسیماودوستاش به دانشگاه....
مقدمه: مهم نیست که حال دلت خوب است یانه! مهم نیست که اسیر بیگانههاشدی، مهم نیست که...
خلاصه:
میگوید عشق تاوان دارد، شاید تاوانش از دست دادن خانوادهاش باشد، شاید عصبانیت پدرش، شاید هم ترد شدن از یوی والدینش!
گاهی با خود میگوید ای جان دل تو ازکجا آمدی که دین و دنیایم را به غارت بردی؟! یعنی میشود روزی که بدون ترس دستانت را بگیرم؟ نمیدانم!
راجب زندگی پنج تا دختر در اصل پنج تا خواهر پنج قلو که در نوجونیشون اتفاقاتی براشون افتاده ولی چرا فقط بین سارا و ساره و سوده و ساحل و سایه،سایه دمبال ماجرارو گرفته نکنه سایه چیزی میدونه که خواهراش نمیدونن اگه میخواید بدونید چرا سایه تغییر بیشتری کرده رمان پنج قلوهای کله خر رو دمبال کنید
خلاصه داستان: آیهان مدیرعامل یک شرکت بزرگ معماریه، زندگی سرشار از عشق و آرومی داره که این آرامش به دست مهمترین فرد زندگیش ویران میشه. اون باید موانعی رو پشت سر بذاره، پرده از رازهایی برداره که هیچوقت حتی متوجه ی وجودشون هم نشده! توی این راه خیلی چیزهارو از دست میده، اما خیلی چیزهایی رو هم به...
درمورد دختریه که اول پدرشو تو سانحه ی تصادف از دست میده به همین دلیل نصف حافظشو از دست میده تو همین حین مادرش خیانت میکنه مادرشو هم از دست میده قبل اینکه حافظه اش رو از دست بده عاشق پسر عموش بوده اما بعد عاشق رئیس شرکتشون میشه
``بهنامتنهاترینِتنهاترینها``
خداوندِ باورهای دیروزم!
همین امروز بمیرانم!
زندگی در این جهنم را نمیخواهم!
بگذر از روح پردردم که من
سالهاست از درون مردهام!
خیلیا محکومند...
یکی پشت سلولهای تاریک زندان...
یکی بالای طناب دار...
دیگری به اشکهای پنهانی...
یکی هم به بغضهای شبانگاه...
و...