• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

تکمیل شده دلنوشته هیچکس نمی‌داند | حزین کاربر انجمن ناول فور.

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
سر‌ و ‌گردن می‌شکنیم و با باندی نامرئی، یکدیگر را با ترحم کنار می‌زنیم.
حس وصف‌ناپذیر برنده بودن، در دهانمان طعم شیرینی می‌دهد و طمع وسوسه‌مان می‌کند!
با لبخند بدون تلف شدن زمان، خود را به اول صف برسانیم و کالاهای سهمیه‌بندی شده را چنگ بزنیم و همانند جنگ‌زده‌ها آن‌ها را با خود حمل کنیم... .
عقل‌های‌مان را کجا جا گذاشته‌ایم؟
در پیشخوان فروشگاه!
یا در نزد اعتبار بی‌پولی و تورم کمرشکن مردمان کشور؟
آه، چرا نمی‌دانیم این پیروزی و موفقیت نیست، بلکه نادانی و نفهم بودنمان را می‌رساند، نمی‌دانیم بی‌نظمی و چنین رفتارهایی چه تأثیراتی بر ما می‌گذارد.
و گر کسی در این هنگام ما را ببیند.
آیا با خود نمی‌گوید چه مردمان جنگ‌ستیزی؟! مردمان خودخواهی که جز خود احدی را نمی‌بیند
و حس برتری‌اش طمع‌کارش کرده است...!
عجله نمی‌ارزد برای لحظه‌ای پشیمانی و ندامت برای آیندگان سرزمین‌مان

که ما پدر و مادرهای‌شان خواهیم شد...!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
انسان‌ها همانند ریسمان‌هایی هستند که بر هم تافته شده‌اند. برای کامل شدن محتاج یک‌دیگر هستند. این سلسله مراتبی است که در کل جهان در حال تکامل است! هر چه بی‌اندیشیم و تفکرات‌مان را به اشتراک بگذاریم،
نه تنها نیازهای‌مان به اتمام نمی‌رسد،
بلکه بیشتر تشنه‌ و محتاج خواهیم شد
و دست نیازمان به سوی یک‌دیگر کشیده‌تر خواهد شد.
گویی نیاز وجودیِ جهان سیردونی ندارد و معده‌اش سوراخ است
که هر آن‌چه در آن می‌ریزی

باز هم خالیِ خالی است!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • ایول
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 person

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
هیچ‌کس با تفنگ به دنیا نیامد!
کسی با طناب‌ دار چشم در جهان نگشود!
همه موجودات با دست‌هایی خالی، پاهایی آزاد بدون قفل‌ و زنجیر، گردن‌هایی باریک‌تر از مو به هستی آمده‌ایم!
حال چه شده‌ است که راحت مادر و پدر یک‌دیگر را دشنام می‌دهیم؟
مگر چنگیز خان مغول از اول با بی‌رحمی و شمشیر به دست در آغوش مادرش جای گرفته بود؟!
مگر مجنون تا ندیدن رخ یار، این‌گونه عاشق بود؟
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
انسان‌ها به طرز عجیبی از زندگی خسته می‌شوند!
ممکن است لبخند مستانه سر دهد
او بی‌غم نیست!
بلکه در قید زندگانی نیست و بی‌خیال منتظر فرا رسیدن مرگش است.
ممکن است بیابی فردی را که خود را در ورزش، موسیقی، کتاب، کار و... غرق کند
این علاقه وافر، فرار او را تضمین می‌کند تا راحت کند خود را
در گورستانی که ساخته است!
شاید رگ بزند!
و یا با خوردن قرص‌های فراوان خود را از آتشی که در جانش است رها کند!
بی‌آن‌ که بداند این

اول راه رسیدن به آتشی خاموش‌نشدنی است!
این جهان دیگر از زندگی خالیست، همگان مرده‌ی متحرک هستیم.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
ما انسان‌ها
انسانیت را به کیسه‌ی کینه‌توزی فروخته‌ایم.
کینه‌ را همانند الماسی سیاه
در جیب‌های‌مان حمل می‌کنیم و مدام مراقبش هستیم
انسانیت را از جامعه گرفته‌ایم و کینه توزیع کرده‌ایم!
چه‌قدر کوته‌فکر بوده‌ایم که نفهمیدیم
موش برای چه جارو را به دمش بسته بود!
او با حیوان بودنش حواسش به جامعه موش‌ها بود!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
سفری به اعماق مغزت که بکنی، خیلی چیز‌ها می‌یابی.
مثلا‌ً همان جواب‌های بعد از دعوا.
یا «دوستت دارم‌»هایی که نگفته باقی ماند.

شاید هم «خوبم‌»هایی که پشتش هرچیزی بود؛ الا خوب بودن!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
تمام تنم به لرز افتاده؛ اشتباه نکن!
نه لرز کرده‌ام نه ضعف دارم و نه هیچ...
قلب و مغزم در جدالند؛ بی‌چاره مغزم! جلویش کم می‌آورد، قلبم کولی بازی‌اش گل می‌کند، چنان خود را به در و دیوار سینه‌ام می‌کوبد و تنم را می‌لرزاند، که تمام اعضا در برابرش تعظیم می‌کنند.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • ایول
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 person

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
به نقطه‌ای از زندگی رسیده‌ایم، درست در تضاد با نقطه‌ی عطف زندگی، پر از ذهوق با چاشنیه تو خالی بودن و هیچ...
پر از خلائی که نمی‌دانیم قرار است چگونه پر شود و پر از آشوبی بی‌درمان...
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
بعضی کلمات معنایشان بیش از حد تصور با منظور تغایر دارند.
می‌گوییم حال‌مان خوب است، در پس نگاه‌های احمقانه‌مان، در پس بغض‌هایی سرد که شکستن‌شان دلگیر است...
می‌گوییم می‌گذرد؛ اما نه تنها نمی‌گذرد بلکه جانمان را جرعه‌جرعه می‌نوشد!
می‌گوییم «خداحافظ» و در حسرت خواهشی برای ماندن هستیم، خداحافظی که می‌رسد به ژرف تنهایی‌مان، تنهایی‌ای‌ که نشات می‌گیرد از همان رفتن‌های بی‌اهمیت...
و وای از گفتنی‌هایمان که با حماقت لاپوشانی می‌کند حرف دلمان را و مغزمان را...
دلخوری‌هایی که هیچ‌گاه بازگو نشد و خفه شد و گوشه‌گوشه‌ی ذهنمان، دلتنگی‌هایی که فقط محض حفظ غرور ابراز نشد.
و بگذریم...
ناگفتنی‌هایمان زیاد است.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
دنیا جای بهتری می‌شد اگر...
چشم‌مان دنبال دل‌شکستن نباشد، چشم‌مان پی لذت‌های خودمان نباشد،
دنیا جای بهتری بود اگر عقده‌هایمان را روی کسانی دیگر خالی نمی‌کردیم،
بغض‌هایمان را بر سر بی‌گناهی نمی‌شکستیم،
دنیا جای بهتری بود اگر به جای له‌کردن؛ راه‌مان را می‌رفتیم و سقوط دیگران را نردبانی برای پیشرفت نمی‌دانستیم.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین