به نام آفريننده جان و تن
نام دلنوشته: و از خدايی که غافل بودم!
نام دلنويس: هديه قلی زاده اميری@Hediye_7
ژانر: تراژدی، عاشقانه
مقدمه: در جهانی پا نهادم و قدم برداشتم که ميلياردها انسان در آن قبل و بعد از من اقامت داشتهاند. جهانی که وسعت و بزرگی زيادی دارد. جهانی که از وسعت خودش هيچگاه مغرور نشد و با استقبال گرمی، همهی ما را در آغوشش پذيرفت، آغوشی گرمتر از آفتاب سوزان! اما چرا تعدادی از ما، گرمی آن را احساس نکرديم؟ آيا گرمی جهان همان خوشبختی ما در دنياست؟ نمیدانم! سرگردانم! به راستی دنيا و جهان عجيبی است. آری! گاهی جهان کوچک است و ما گاهی آنقدر در نزديک هم هستيم که وسعت و بزرگی خدا، مهمتر از آن جهان را به سادگی زير سوال میبريم. هزاران بار پشت سر هم نفرت ديديم؛ عشق ديديم؛ خيانت ديديم؛ اعتماد واقعی ديديم و صدها هزار بار هم درد کشيديم؛ تحقير شدیم اما به دليل آنکه... .
نام دلنوشته: و از خدايی که غافل بودم!
نام دلنويس: هديه قلی زاده اميری@Hediye_7
ژانر: تراژدی، عاشقانه
مقدمه: در جهانی پا نهادم و قدم برداشتم که ميلياردها انسان در آن قبل و بعد از من اقامت داشتهاند. جهانی که وسعت و بزرگی زيادی دارد. جهانی که از وسعت خودش هيچگاه مغرور نشد و با استقبال گرمی، همهی ما را در آغوشش پذيرفت، آغوشی گرمتر از آفتاب سوزان! اما چرا تعدادی از ما، گرمی آن را احساس نکرديم؟ آيا گرمی جهان همان خوشبختی ما در دنياست؟ نمیدانم! سرگردانم! به راستی دنيا و جهان عجيبی است. آری! گاهی جهان کوچک است و ما گاهی آنقدر در نزديک هم هستيم که وسعت و بزرگی خدا، مهمتر از آن جهان را به سادگی زير سوال میبريم. هزاران بار پشت سر هم نفرت ديديم؛ عشق ديديم؛ خيانت ديديم؛ اعتماد واقعی ديديم و صدها هزار بار هم درد کشيديم؛ تحقير شدیم اما به دليل آنکه... .
آخرین ویرایش: