شعر هایم
به تمنای چشمان توست
چشمهایت را نبند
هستی ام به باد می رود...
ناظم حکمت
به تمنای چشمان توست
چشمهایت را نبند
هستی ام به باد می رود...
ناظم حکمت
-
برای تایپ رمان خود اینجا کلیک کنید.
-
برای یافتن رمان های بی نام کلیک کنید.
شعرهای نو
- نویسنده موضوع Ghazal
- تاریخ شروع
دلتنگی
رودی نیست که به دریا بریزد
دلتنگی
ماهی کوچکیست
که برکه اش را
از چهار طرف
سنگچین کرده باشند !!!
علی شفاعت پناهی
رودی نیست که به دریا بریزد
دلتنگی
ماهی کوچکیست
که برکه اش را
از چهار طرف
سنگچین کرده باشند !!!
علی شفاعت پناهی
نمی تواند
زیاد دور شده باشد
با گلوله_ای که
به قلبش شلیک کردیم
جای دوری نمی تواند
رفته باشد عشق
بی گمان
در قلب یکی از ما دو نفر
پنهان شده است...
رویا شاه حسین زاده
زیاد دور شده باشد
با گلوله_ای که
به قلبش شلیک کردیم
جای دوری نمی تواند
رفته باشد عشق
بی گمان
در قلب یکی از ما دو نفر
پنهان شده است...
رویا شاه حسین زاده
زندگی اتفاقِ خوبی بود
آخرش با نگاه بهتر شد
چشم هایت همیشه یادم هست
هر نگاهی به مرگ منجر شد...
علیرضا آذر
آخرش با نگاه بهتر شد
چشم هایت همیشه یادم هست
هر نگاهی به مرگ منجر شد...
علیرضا آذر
زخمی کهنه‌ام
سایه‌ی رنجی پایان یافته
دوستت دارم
و به لمس سرانگشتانت
بر سایه‌ی این زخم دلخوشم.
شمس لنگرودی
سایه‌ی رنجی پایان یافته
دوستت دارم
و به لمس سرانگشتانت
بر سایه‌ی این زخم دلخوشم.
شمس لنگرودی
ﺑﻬﺎﺭ، ﺑﯽﺣﻀﻮﺭِ ﻗﺪﻡﻫﺎﺕ
ﮐﺎﺑﻮﺱِ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺍﺏِ ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ ﺳﺖ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﺷﮑﻮﻓﻪ، ﺑﻬﺎﻧﻪﯼ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ
ﻭَ ﺗﻮ
ﭘﯿﺮﺍﻫﻦِ ﺗﻤﺎﻡِ ﻓﺼﻞﻫﺎ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻫﻨﺪ .
ﺳﯿﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﺮﮐبیان
ﮐﺎﺑﻮﺱِ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺍﺏِ ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ ﺳﺖ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﺷﮑﻮﻓﻪ، ﺑﻬﺎﻧﻪﯼ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ
ﻭَ ﺗﻮ
ﭘﯿﺮﺍﻫﻦِ ﺗﻤﺎﻡِ ﻓﺼﻞﻫﺎ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻫﻨﺪ .
ﺳﯿﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﺮﮐبیان
عین مرگ است
اگر "بی تو" بخواهد برود
او که
از جان خودت
دوست ترش می داری
سپیده تکتم حسینی
اگر "بی تو" بخواهد برود
او که
از جان خودت
دوست ترش می داری
سپیده تکتم حسینی
تو را امشب
با آبِ چشم ،
خاطراتی خاک خورده ،
وَ دستهایی عاشق
می سازم ؛
باد می آید!
رؤیای سفالی ام
تََرَک می خورد...
مینا آقازاده
با آبِ چشم ،
خاطراتی خاک خورده ،
وَ دستهایی عاشق
می سازم ؛
باد می آید!
رؤیای سفالی ام
تََرَک می خورد...
مینا آقازاده
دلم بهانه ی تو را دارد
تو می دانی بهانه چیست؟
بهانه همان است که شب ها
خواب از چشم من می دزدد
بهانه همان است که روزها
میان انبوهی از آدم ها
چشانم را پی تو می گرداند
بهانه همان صبری است
که به لبانم سکوت می دهد
تا گلایه ای نکنم از نبودنت ...
عباس معروفی
تو می دانی بهانه چیست؟
بهانه همان است که شب ها
خواب از چشم من می دزدد
بهانه همان است که روزها
میان انبوهی از آدم ها
چشانم را پی تو می گرداند
بهانه همان صبری است
که به لبانم سکوت می دهد
تا گلایه ای نکنم از نبودنت ...
عباس معروفی
شب ها، پرنده هايش مي روند
روزها، ستاره هايش
ببين، آسمان هم كه باشي
باز تنهايي!
رضا كاظمي
روزها، ستاره هايش
ببين، آسمان هم كه باشي
باز تنهايي!
رضا كاظمي