ﻣﻦ
ﻧﻘﺎﺵ ِ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﻫﺎﻳﻢ
ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ
بوم و نقش
ﺑﻪ ﺭﻧﮕﻬﺎﻯ ِ ﻣُﻜَﺪﺭ
ﺁﻣﺪﻧﺖ ﺭﺍ ﺳﺮﺥ
ﻣﺎﻳﻞ ﺑﻪ ﺳﺒﺰ ﻣﻰ ﻛﺸﻢ
سپهر رضایی
ﻧﻘﺎﺵ ِ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﻫﺎﻳﻢ
ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ
بوم و نقش
ﺑﻪ ﺭﻧﮕﻬﺎﻯ ِ ﻣُﻜَﺪﺭ
ﺁﻣﺪﻧﺖ ﺭﺍ ﺳﺮﺥ
ﻣﺎﻳﻞ ﺑﻪ ﺳﺒﺰ ﻣﻰ ﻛﺸﻢ
سپهر رضایی
-
برای تایپ رمان خود اینجا کلیک کنید.
-
برای یافتن رمان های بی نام کلیک کنید.
شعرهای نو
- نویسنده موضوع Ghazal
- تاریخ شروع
دلم
شبیه بادبادکی
هم آغوش شاخه ها شده است
و من
کودک لالی که
صدای فریادش را
تنها، درخت می شنود .
شهریار شفیعی
شبیه بادبادکی
هم آغوش شاخه ها شده است
و من
کودک لالی که
صدای فریادش را
تنها، درخت می شنود .
شهریار شفیعی
همه چیز را که نمی شود با هم داشت
من شعرهایم را دارم
تو معشوق های بی شمارت را
رضا کاظمی
من شعرهایم را دارم
تو معشوق های بی شمارت را
رضا کاظمی
برای رسیدن به تو
سقوط می کنم
حتی از خودم
وقتی تو پایین تر از
حدِ انتظاری
پیچگاژ کریمزاده
سقوط می کنم
حتی از خودم
وقتی تو پایین تر از
حدِ انتظاری
پیچگاژ کریمزاده
پدرم آنقدر شکارچی بود
که جای عکس زنی زیبا با کوزه ای بر دوش،
گوزن ها به ما خیره می شدند
مادرم آنقدر مهربان
که هر روز گلوله های پدرم گم می شد
حالا آنکه مهربان تر بود پیر شده
و من هنوز
به گوزن هایی فکر میکنم
که مدیون مادرم هستند...
آرش حاج امینی
که جای عکس زنی زیبا با کوزه ای بر دوش،
گوزن ها به ما خیره می شدند
مادرم آنقدر مهربان
که هر روز گلوله های پدرم گم می شد
حالا آنکه مهربان تر بود پیر شده
و من هنوز
به گوزن هایی فکر میکنم
که مدیون مادرم هستند...
آرش حاج امینی
کمی با من بنشین
تا در آن نقشه جغرافیایی عشق
تجدید نظر کنیم
بنشین تا ببینیم
تا کجاها مرز چشمان توست
تا کجاها مرز غمهای من
کمی با من بنشین
تا بر سر شیوه ای از عشق
به توافق برسیم !
نزار قبانی
تا در آن نقشه جغرافیایی عشق
تجدید نظر کنیم
بنشین تا ببینیم
تا کجاها مرز چشمان توست
تا کجاها مرز غمهای من
کمی با من بنشین
تا بر سر شیوه ای از عشق
به توافق برسیم !
نزار قبانی
ﮐﺎﺵ ﻫﯿﭻ ﭘﻨﺠﺮﻩﺍﯼ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻧﺸاﻥ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺩ
ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﻫﺎﯾﯽ
ﮐﻪ ﻫﺮ ﺷﺐ
ﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻱ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ
ﺑﻮﺳﯿﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ...
هانی محمدی
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻧﺸاﻥ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺩ
ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﻫﺎﯾﯽ
ﮐﻪ ﻫﺮ ﺷﺐ
ﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻱ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ
ﺑﻮﺳﯿﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ...
هانی محمدی
تمام خنده هایم را نذر کرده ام
تا تو همان باشی
که صبح یکی از روزهای خدا
عطر دستهایت،
دلتنگی ام را به باد می سپارد...
سیدعلی صالحی
تا تو همان باشی
که صبح یکی از روزهای خدا
عطر دستهایت،
دلتنگی ام را به باد می سپارد...
سیدعلی صالحی
با پنبه سَر بُریدی
دل بُریدم
سکوت کردم
از پا افتادم
و دست کشیدم
می بینی؟
من تن دادم
به نبودنت هایت
و تو
تنها
دست شستی از من!
پویا علیان
دل بُریدم
سکوت کردم
از پا افتادم
و دست کشیدم
می بینی؟
من تن دادم
به نبودنت هایت
و تو
تنها
دست شستی از من!
پویا علیان
شنبه ها
دوست داشتنی می شوند
وقتی
جاده ها
من را به تو
تو را به من
چه فرق می کند
ما را به هم
می رسانند
این شنبه های خوب
ن قدسی
دوست داشتنی می شوند
وقتی
جاده ها
من را به تو
تو را به من
چه فرق می کند
ما را به هم
می رسانند
این شنبه های خوب
ن قدسی