-
- ارسالات
- 9,789
-
- پسندها
- 17,976
-
- دستآوردها
- 143
-
- مدالها
- 4
میخندیم هر روز را
چارهای نداریم، دردهایمان درمانی ندارد
میخندیم و این عمل شک برانگیز است!
سرانجام...
دنیا، تسلیم خندههای اشکآلودمان میشود
اندرون جسممان زخمی کهنه وجود دارد
که هر روز بیش از پیش خونآلود است
کار از نمک پاشیدنِ انساننماها گذشته
خودمان زخممان را میتراشیم!
مدتهاست آن را پنهان کردهای
حتی خودمان هم نمیدانیم چه زخمیست
چطور به وجود آمد؟ از کجا خُردیم...!
تنمان تکه تکه شده
جسممان حس ندارد اما راه میرود!
اطرافت را بو کن، همه چیز را... .
همان بوی آشنای خون، آشکار میشود!
لابهلای انگشتان من،
مرهمی وجود دارد، از جنس شیشه... .
رویایی در سر دارم، از جنس حسرت... .
تیغم و نمیبّرم
ابرم و نمیبارم
کورند و نمیبینند، وگرنه همه بیمارند...!
چارهای نداریم، دردهایمان درمانی ندارد
میخندیم و این عمل شک برانگیز است!
سرانجام...
دنیا، تسلیم خندههای اشکآلودمان میشود
اندرون جسممان زخمی کهنه وجود دارد
که هر روز بیش از پیش خونآلود است
کار از نمک پاشیدنِ انساننماها گذشته
خودمان زخممان را میتراشیم!
مدتهاست آن را پنهان کردهای
حتی خودمان هم نمیدانیم چه زخمیست
چطور به وجود آمد؟ از کجا خُردیم...!
تنمان تکه تکه شده
جسممان حس ندارد اما راه میرود!
اطرافت را بو کن، همه چیز را... .
همان بوی آشنای خون، آشکار میشود!
لابهلای انگشتان من،
مرهمی وجود دارد، از جنس شیشه... .
رویایی در سر دارم، از جنس حسرت... .
تیغم و نمیبّرم
ابرم و نمیبارم
کورند و نمیبینند، وگرنه همه بیمارند...!
آخرین ویرایش توسط مدیر: