اشعار فریدون مشیری

[Sara]

بر خاک چه نرم می‌خرامی ای مرد!
آن‌گونه که بر کفش تو ننشیند گرد
فردا که جهان کنیم بدرود به درد
آه آن همه خاک را چه می‌خواهد کرد؟!​

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

[Sara]

من دلم می خواهد
خانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش
دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو
هرکسی می خواهد
وارد خانه پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند
شرط وارد گشتن
شست و شوی دلهاست
شرط آن داشتن
یک دل بی رنگ و ریاست
بر درش برگ گلی می کوبم
روی آن با قلم سبز بهار
می نویسم ای یار
خانه ی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر
“خانه دوست کجاست؟ “​

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

[Sara]

جام دريا از نوشیدنی بوسه خورشيد لبريز است
جنگل شب تا سحر تن شسته در باران
خيال انگيز !
ما ، به قدر جام چشمان خود ، از افسون اين خمخانه سر مستيم
در من اين احساس :
مهر مي ورزيم
پس هستيم !​

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

[Sara]

همه ذرات جان پیوسته با دوست
همه اندیشه ام اندیشه اوست
نمی بینم به غیر از دوست اینجا
خدابا این منم یا اوست اینجا ؟​

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

[Sara]

معناي زنده بودن من ، با تو بودن است
نزديک ، دور
سير ، گرسنه
رها ، اسير
دلتنگ ، شاد
آن لحظه اي که بي‌ تو سر آيد مرا مباد
مفهوم مرگ من
در راه سرفرازي تو ، در کنار تو
مفهوم زندگي‌ است
معناي عشق نيز
در سرنوشت من
با تو ، هميشه با تو
براي تو ، زيستن​

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

[Sara]

وقتي كه شانه هايم
در زير بار حادثه مي‌خواست بشكند
يك لحظه از خاطر پريشان من گذشت
بر شانه‌هاي تو
مي‌شد اگر سري بگـذارم
و اين بغض درد را
از تنگـناي سينه برآرم به هاي هاي
آن جان پناه مهر
شايد كه مي‌توانست
از بار اين مصيبت سنگـين آسوده‌ام كند​

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان