نام دلنوشته: دنیا
نام نویسنده:mahsa
مقدمه: در چرخ گردون روزگار،
قرعه ما را دنیا انتخاب کردند
حق مخالفت نیست
گر بود که ما خاکان در قفس نمی‌ماندیم!
آخرین ویرایش توسط مدیر:
-
برای تایپ رمان خود اینجا کلیک کنید.
-
برای یافتن رمان های بی نام کلیک کنید.
تکمیل شده دلنوشته دنیا|mahsaکاربر انجمن رمان فور
- نویسنده موضوع M.K:/
- تاریخ شروع
- وضعیت
نام دلنوشته: دنیا
نام نویسنده:mahsa
مقدمه: در چرخ گردون روزگار،
قرعه ما را دنیا انتخاب کردند
حق مخالفت نیست
گر بود که ما خاکان در قفس نمی‌ماندیم!
دنیا برایم همچون قفسی است که توان پریدن را از من ربوده.
قفسم را نمی‌خواهم!
زندگی در قفس دردناک است.
کاش حوا زیر پای آدم نمی‌نشست تا ما در این قفس زندانی شویم.
زندان‌بان همه، یکی است.
می‌دانم که می‌شناسی‌اش.
نمی‌دانی؟
شخصیت، زندان‌بان است.
شخصیتی که برای بقیه نشان کمال است و برای من، نشان زندان‌بان!
قفسم را نمی‌خواهم!
زندگی در قفس دردناک است.
کاش حوا زیر پای آدم نمی‌نشست تا ما در این قفس زندانی شویم.
زندان‌بان همه، یکی است.
می‌دانم که می‌شناسی‌اش.
نمی‌دانی؟
شخصیت، زندان‌بان است.
شخصیتی که برای بقیه نشان کمال است و برای من، نشان زندان‌بان!
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تاس زندگی را بینداز، شاید شش آورد.
شاید توانستی بر پله‌های موفقیت قدم برداری؛ بدون اینکه مار سرنوشت تو را بزند.
بچه که بودیم مار همیشه در پی ما بود.
حال که بزرگ شدیم هم ما را رها نمی‌کند.
کاش می‌شد همه چیز مثل بازی مار پله در بچگی‌مان بود.
کاش تمام قهر و دعواهایمان سر تقلب در بازی بود!
کاش می‌دانستیم ما همان بچه‌های دیروزیم که حال، بزرگ شده‌ایم.
ما همان هم‌بازی‌های منچ و مار پله‌ایم.
همان‌هایی که امروز سر مار و پله بازی زندگی، زیر پای یکدیگر را خالی می‌کنند!
شاید توانستی بر پله‌های موفقیت قدم برداری؛ بدون اینکه مار سرنوشت تو را بزند.
بچه که بودیم مار همیشه در پی ما بود.
حال که بزرگ شدیم هم ما را رها نمی‌کند.
کاش می‌شد همه چیز مثل بازی مار پله در بچگی‌مان بود.
کاش تمام قهر و دعواهایمان سر تقلب در بازی بود!
کاش می‌دانستیم ما همان بچه‌های دیروزیم که حال، بزرگ شده‌ایم.
ما همان هم‌بازی‌های منچ و مار پله‌ایم.
همان‌هایی که امروز سر مار و پله بازی زندگی، زیر پای یکدیگر را خالی می‌کنند!
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاش کلید قفس را داشتم تا می‌توانستم از این سلول مخوف، فرار کنم.
کاش می‌شد به عقب برگشت تا آدم، سیب را نخورده بود.
کاش هنگام آفرینش انسان، شیطان سجده می‌کرد و فرمان یزدان پاک را می‌پذیرفت!
گاه فکر می‌کنم، ابلیس می‌دانست که اگر آدمی خلق شود، دورویی و نامردی را رواج می‌دهد.
کاش می‌شد به عقب برگشت تا آدم، سیب را نخورده بود.
کاش هنگام آفرینش انسان، شیطان سجده می‌کرد و فرمان یزدان پاک را می‌پذیرفت!
گاه فکر می‌کنم، ابلیس می‌دانست که اگر آدمی خلق شود، دورویی و نامردی را رواج می‌دهد.
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دور تا دورم دیواری سیاه کشیدم.
دیوار کشیدم تا هیچ کس داخل حریم امن زندانم نشود.
زندان سیاه و تنهایی را بیشتر دوست دارم تا رهایی رنگارنگ با گرگ‌هایی خون آشام!
دنیا، من، تنها قشنگ است!
دیوار کشیدم تا هیچ کس داخل حریم امن زندانم نشود.
زندان سیاه و تنهایی را بیشتر دوست دارم تا رهایی رنگارنگ با گرگ‌هایی خون آشام!
دنیا، من، تنها قشنگ است!
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از این زندان هراسی ندارم؛ این محبس تاریک و سیاه، سرنوشت من است.
سرنوشتی سیاه که مرا در این دنیای رنگارنگ، با مردمی هزار رنگ، رها کرده است.
این رهایی را دوست دارم.
کاش سرنوشت رهایم بگذارد، نمی‌توانم تصور کنم چه خوابهایی برایم در آینده دیده است!
خوابهایی با رنگ‌های متفاوت!
سرنوشتی سیاه که مرا در این دنیای رنگارنگ، با مردمی هزار رنگ، رها کرده است.
این رهایی را دوست دارم.
کاش سرنوشت رهایم بگذارد، نمی‌توانم تصور کنم چه خوابهایی برایم در آینده دیده است!
خوابهایی با رنگ‌های متفاوت!
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بارها به در بسته خوردم.
درهای این زندان، مانند دیوارهایش سیاه است.
چگونه متوجه تفاوت در و دیوار این زندان بشوم؟
درهای این زندان، مانند دیوارهایش سیاه است.
چگونه متوجه تفاوت در و دیوار این زندان بشوم؟
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زندگی تو این زندان سیاه، با زندان‌بانی خشن که اجازه حرف زدن را را به تو نمی‌دهد، سخت شده!
زندگی را دوست داشتم، اگر قفسم سیاه نبود.
اگر زندان‌بانش انقدر خشن و بی‌رحم نبود!
اگر مرحله‌های پی‌در‌پیش سخت نبود.
زندگی را دوست داشتم، اگر قفسم سیاه نبود.
اگر زندان‌بانش انقدر خشن و بی‌رحم نبود!
اگر مرحله‌های پی‌در‌پیش سخت نبود.
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاش می‌شد کنترل را برداشت و مانع گذشتن لحظه‌ها شد.
شاید اگر لحظه‌های زندگی‌ام یک لحظه ثابت می‌شد و یا به جلو می‌رفت و آینده را نشانم می‌داد، الان در قفسی سیاه زندانی نبودم!
شاید اگر لحظه‌های زندگی‌ام یک لحظه ثابت می‌شد و یا به جلو می‌رفت و آینده را نشانم می‌داد، الان در قفسی سیاه زندانی نبودم!
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دنیا گرد است؟
دنیا کره است؟
نه!
دنیا آینه است؛ هر چیزی که در درونت باشد را برایت در دنیا نشان می‌دهد. چه خوب، چه بد.
دنیا کره است؟
نه!
دنیا آینه است؛ هر چیزی که در درونت باشد را برایت در دنیا نشان می‌دهد. چه خوب، چه بد.
آخرین ویرایش توسط مدیر:
- وضعیت