کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد
چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!
چقدر سخت میشود وقتی تنها امیدت، زنده ماندن باشد!
چقدر سخت میشود وقتی فقط برای زنده ماندن، نفس بکشی و هیچ امیدی نداشته باشی.
چقدر سخت میشود وقتی میخواهی درد و دلاهایت را برای دیوارهای قفست بگویی!
کاش قفسم حرف میزد و به درد و دلهایم جواب میداد.
دوست دارم بشینم پای میز قمار و با دنیا قمار کنم.
بچه که بودیم، میگفتند: قمار و شرط بندی کار ناپسندی است.
شاید دنیا نمیداند ناپسند چه معنی دارد و گرنه با ما قمار نمیکرد!
کاش دنیا مثل ماشین بچگیهایمان بود؛ همان ماشینهایی که ما را سوار خودش میکرد و میبرد به دنیای تخیل و بچگی!
کاش دعواهایمان سر همان ماشین کوچولوهایی بود که نمیخواستیم به دوستمان بدهیم!
کاش دنیا، همان دنیای بچگیمان بود و سر بازی دعوایمان میشد.
زمانی که کودک بودیم، تمام دنیایمان عروسکهایمان بود.
دنیایی به زیبایی رنگین کمان که در آن، هیچ دورویی و مکر و ریا نبود.
در آن دنیا هفت رنگ کودکی، همه دوستان هم دم بودند، ولی حالا...
در این دنیا یسیاه بزرگسالی، تمام دوستانت به فکر منفعت خود هستند. همان کسانی که عروسکشان را به تو قرض میدادند. حال از دادن ذرهای مهر و محبت پرهیز میکنند.
ای کاش هیچ وقت بزرگ نمیشدیم!
احساس میکنم سوار یک قطار شدم.
هوهو! چیچی!
بچه که بودیم قطار بازی میکردیم و دور خونه میچرخیدیم،ولی حالا...
الان که بزرگ شدهایم، همه سوار یک قطاریم، ولی هر کسی در یک واگن!
واگن همه نگهبان دارد، نگهبانی که نمیگذارد به بقیه حتی نگاه کنیم.
میدانی اسم این نگهبان چی است؟ غرور!
با خودم فکر میکنم، کسی که پشت فرمان ماشین زندگیام نشسته است، نمیداند فرق پدال و ترمز در چیست؟!
در سر پایینی جاده ناهموار زندگی، چنان با سرعت میرود که انگار هیچ سر پایینیای نبوده است!
در سر بالایی پایش را روی ترمز نگه میدارد و نمیگذارد ثانیه زندگیام بگذرد و من از آن جهنم زودتر فرار کنم.
دلتنگ آرامش هستم.
خیلی وقت است که حضور گرم آرامش را در زندگی خود احساس نکردهام.
باید دستانم را به سمت آسمان بالا ببرم تا شاید یزدان پاک، بر این بنده رو سیاه خطاکار، نظری کند؛ نظری از جنس آرامش!