-
- ارسالات
- 9,789
-
- پسندها
- 17,977
-
- دستآوردها
- 143
-
- مدالها
- 4
شل میشود؛ مغزهای آغشته به هـ.ـوسهای هراسناک، یادم آید قدیمها، منطقهای درون آدمیزاد بود به اسم منطق. چقدر دور است، چارهی فرصتهایی که جمع شدند و رفتند. ذهن! در این وادیِ داراییهایی که داشتنی نیست و خواستنیهایی که دلبخواهی نیست، به سکوت عادت نکن. بوی گذر خوش نیست و نبوده که اگر قاعدهی هبوط هم تغییر کند، باز هم این خوابها جنسش از چرمی سوخته است که تنها لایهای از پوست تازهی درخت بر رویش مانده؛ اما خبری از سبزههای خوش بو نیست.
دلم، نوشتنی بیتَشر عقل میخواهد.
کجاست حاشیهی باغِ آفتابگردان؟
تکههای معرفت کجا گریختند...
آسمان چرا زار میزند
موج چرا ترسیده...
دلم، نوشتنی بیتَشر عقل میخواهد.
کجاست حاشیهی باغِ آفتابگردان؟
تکههای معرفت کجا گریختند...
آسمان چرا زار میزند
موج چرا ترسیده...