«بــه نــام اولـیـن مـعـلـم هـسـتـی»
نقد رمان تنستهای از خون
سلام و عرض خسته نباشید خدمت کاربر عزیز.
#اسم رمان:
اسم رمان دریچه ی ورود به بطن کتاب تلقی میشه و از این جهت که در نگاه اول باعث جذب یا رد نظر خواننده ست، از اهمیتی بس بالا برخورداره. حداکثر میزان کلماتی هم که میشه درونش به کار بره، چهارتاست و اگر هم کلیشه ای باشه، در ذهن خواننده تداعی کننده ی موردی تکراری میشه و منجر به رد نظر خواننده به گشودن کتاب میشه؛ کلمات تکراری شامل عشق، معشوق، دریا، قلب و... همچنین اسم رمان باید با ژانرها و محتوا سازگاری داشته باشه.
🖤 بررسی از لحاظ موارد زیر:
1. اندازه اسم
📚حداکثر بخشهای کاربردی برای یک عنوان، عموما چهارتاست. بیش از این طویلی اسم موجب در خاطر نماندن میشود. بنابراین عنوان شما متشکل از سه بخشه بوده؛ دو اسم و یک حرف اضافه و میانه به حساب میاد.
2.کلیشه ای یا خیلی دور از تصور نبودن
📚عنوان انتخابی شما، ترکیب کلمات جدید داره و از کلیشه نسبتا به دور محسوب میشه، اما لازم به ذکره که به علت حضور واژهی "خون: که گاها بارها در عناوین دیده شده، به سمت کلیشه سوق داره.
3. سازگاری اسم انتخابی با ژانر و محتوا
📚از جهت سازگاری باژانرها میتونم بگم مشخصا با تراژدی (که شکل درست درام هست!) سازگاره. حضور واژهی "خون" هم جنایی رو پررنگ میکنه و اجتماعی هم ملموسه. درقسمتهای ابتدایی محتوات هم، ارتباط این تنیدگی خون رو میشه پیدا کرد و گفت مفهوم عنوانت در بطن محتوات مشخصه.
4. احساسی که عنوان انتخابی تداعی کرده و احوالاتی رو که منتقل ساخته
📚با یک نگاه به عنوان رمانت، مشخصاً احساسات تراژدی و یک سیر جنایی در نظر خواننده میاد که دقیقا در راستای محتوات هم هست.
××××××××××××××××××××
#ژانر رمان:
بعد از نام انتخابی کتاب، مورد دومی که در نظر خواننده قرار میگیره، ژانره! ژانر در کلیت چهارچوبیه که رمان و یا نوشته ی شما در غالبش به نگارش در میاد. ژانر از اهمیتی بالا برخورداره چون به محض مقابل چشم خواننده قرار گرفتن، ویژگی های نویسه ی کتاب رو برای خواننده تداعی میکنه و به نوع کشمکش ها و رخدادهای درون بطن ماجرا پی میبره تا به این نتیجه برسه که تمایل به شروع خوانش نویسه ی مقابلش داره یا نه.
🖤 بررسی از لحاظ موارد زیر:
1. معرفی ژانرهای صحیح
* ژانرهای صحیح عبارت اند از: عاشقانه، تراژدی، اجتماعی، مذهبی، جنایی، معمایی و...
📚تمام ژانرهات صحیح هستن، به جز درام! درام همون تراژدیه که برای فیلم ها به کار میره و در رمان و کتاب ها، تراژدی تلقی میشه. پس بهتره این ژانر رو حذف کنی گلم.
2. همخوانی ژانر با عنوان انتخابی و سیر رمان
📚همونطور که گفتم، مشکلی از ارتباط ژانر و عنوان نمیبینم، اما برای مشهودیت در محتوا؛ تراژدی و کمی اجتماعی،در بطنهای ابتدایی رمانت خودش رو نشون داد و جنایی رو به پررنگ شدن میاره، همچنین شدیداً احساس میکنم محتوات بدین صورته که پتانسیل قرار گیری ژانر معمایی رو هم در کنار مابقی ژانرها داره.
3. ترتیب قرار گیری ژانرها
📚ترتیب قرار گیری ژانرها، بر اساس پررنگ تر بودن حضورشون در رمان هست. بنابراین میشه تغییراتی توی چینش تو داد؛ به نظرم این ترتیب قرارگیری صحیح تره: "تراژدی، جنایی، معمایی، اجتماعی"
××××××××××××××××××××
#خلاصه و مقدمه رمان:
*خلاصه:
به استخراج کلیت سیر و روند یک ماجرا خواه رمان یا داستان، خلاصه گفته میشه. معمولا به شکلی ادبی به نگارش در میاد و علی رغم در اختیار خواننده قرار دادن کلیات، در پی سوالاتی شکی در خواننده ایجاد میکنه که ذهن درگیر بشه و با گنگ کردن جمله یا مبهم ساختنش منجر به جذب افکار خواننده میشه که علی رغم کلیات بیان شده، به جزئیات پی ببره. همچنین اندازه ش نه بایستی خیلی کوتاه و نه چندان طویل باشه که ذهن خواننده رو آشوب کنه.
🖤 بررسی از لحاظ موارد زیر:
1. محتوای خلاصه
*تناسب با محتوای رمان
📚خلاصهی بیان شده، با محتوای تراژدی و تا حدودی، جنایی رمان همخونی داره. از جنبهی بیان زجری که توی محتوا مشخصه، خیلی خوب این تعادل رو بین خلاصه و محتوا ایجادکرده.
*در اختیار گذاشتن اطلاعات اساسی
📚از این جهت خلاصه ات کمی حاوی ایراده گلم؛ یک خلاصه باید در عین گنگ بودن، اطلاعات کافی از بطن رمان رو بده و این اطلاعات در هاله ی گنگ باشن تا کل رمان رو نشه. اما خلاصه ی تو هرچند گنگ بود، ولی بیشتربه جای اطلاعات دادن احساسات اندوه رمان رو منعکس میکرد. درحالی که القای احساسات حاکم بر رمان، به عهده ی مقدمه ست و خلاصه باید اطلاعات بده.
*گنگ بودن در عین اطلاعات دادن برای افزایش جذابیت (با استفاده از جملات متناقض و...)
📚درسته اطلاعات خلاصه ات کم بود، اما جنبه ی گنگی رو حتی در ارائه ی همون چند جمله هم خیلی خوب حفظ کردی و تمام محتوا رو روی دایره نیاوردی.
*پرسش سوال (توجه بشه که پرسش سوالاتی چون "چه شد که زندگی دختر و پسر اینگونه بر هم ریخت" و یا "آیا در انتها به هم میرسند" و... دیگه کلیشه ای شده!)
📚پرسش سوالی در خلاصه ات نبود جانم. نبود سوال از جذابیت خلاصه کم نمیکنه اما وجود تعدادی سوال در راستای رمان که ذهن رو درگیر کنه، به جذابیت خلاصه اضافه میکنه و در جلب مخاطب اثر گذاره.
2. اندازه خلاصه
📚اندازه خلاصه ات کمی کوتاه بود گلم، میتونه یک خط یا نیم خطی طولانی تر بشه.
*مقدمه:
مقدمه توضیحی از یک قسمت خاص نوشته و یا کلیت سیر رمان هست که ارتباط با موارد نگارش شده داره و چهارچوب و استایل روند رو با به تحریر در آوردن خطوطی از نوشته های احساسی مشخص میکنه که گاهاً به احساسات شخصیت ها پرداخته میشه و ذهن خواننده رو برای شروع خوانش آمده میکنه. محتوای مقدمه شعر یا متنی بس ادبیه که دریچه ی ارتباط رمان با خواننده به شمار میره که در وهله ی دوم پس از خلاصه اثر روی افکار خواننده برای ترغیب داره.
🖤 بررسی از لحاظ موارد زیر:
1. محتوای مقدمه
*متن مقدمه بایستی با اجزای رمان من جمله عنوان، ژانر های انتخابی و خلاصه در هماهنگی باشه
📚متن مقدمه ات با ژانر تراژدی به شدت در هماهنگی بود و حس غم فضای رمانت رو القا میکرد، اما ژانر جنایی رو در مقدمه ات منعکس نکردی جانم. با عنوانت هم میخوند.
*متن مقدمه بایستی زیبا و موزون باشه تا احساسات به خصوصی از فضای رمان رو به خواننده منتقل کنه بلکه خواننده جذب به نگاشته بشه
📚متن مقدمه ات ادبی و موزون بود، ولی جمله بندی و کیفیت جملات و لغات کمی سطحی بود درحالی که از قلم خوبی که در بطن رمانت دیدم، انتظار بیشتری میرفت. توی مقدمه ات حتی مثل خلاصه برعکس عمل کرده بودی و انگار اطلاعات میدادی؛ دختر که متهم به قتله... احساس فضا رو منعکس نمیکردی.
2. اندازه مقدمه
📚اندازه مقدمه هم کمی کوتاه بود.
××××××××××××××××××××
#شروع رمان:
جملات نخست یک نگاشته دروازه ی ورود به دنیای خلق شده ی درون نوشته خونده میشه. اگه پاراگراف نخست رمان به گونه ای نوشته بشه که توانمندی جلب نظر خواننده رو داشته باشه، خواننده تا انتها رمان رو پیش خواهد برد و اگه در نقطه ی مقابل نتونه به تاثیر گذاری بر خواننده منجر بشه، خواننده اون اثر خلق شده رو کنار میذاره حتی اگه سیری بینظیر و شکوهمند داشته باشه. در حقیقت اگه شروع رمان کلیشه ای تلقی بشه، خواننده رو به یاد رمانی میندازه که گرچه هیچ تشابهی هم به رمان شما نداشته اما شروع یکسانی دارا بوده و عموما کنار میکشه... در واقع شروع رمان باید خواننده رو اسیر کنه و در عین حال هم نیازی نیست حقایق مهم روایت در ابتدا منفجر و آشکار بشن!
🖤 بررسی از لحاظ موارد زیر:
1. کلیشه ای نبودن فضا و روایت شروع رمان + پیشنهاد به نویسنده برای فضا و صحنه ی شروع رمان براساس خوانش پارت ابتدایی رمان
📚شروعت از فضای درونی خونه و روایت زد و بند یک دختر احتمالا بیگناه بود. خوب، فضا، فضای جدیدی نبود و از قضا، روایت زد و بند یکم دختر هم گاها خیلی به کار رفته، پس میتونم عملا بگم شروعت کلیشه ی محسوسی داره که میتونه از اثرگذاری قلم خوبت کم کنه.
2. جذب مخاطب
*ایده ی رمان فور که از نخستین پاراگراف روی دایره میاد، کماکان تلاش خودش رو برای جذب مخاطب انجام میده؛ ایده ی آغاز یک نگاشته و محتوای درونش باید استحکام کافی رو برای اثرگذاری بر خواننده داشته باشه
📚ایده ی شروعت معمای خاصی درون خودش داشت؛ اون هم علت بی رحمی هایی بود که به سر شخصیتت میومد. این معما کشش خاصی برای جذب مخاطب داره، ولی باز هم میگم کلیشه ی شروعت از جذب معمات کم میکنه.
برای افزایش تاثیر گذاری یک نوشته، نویسنده باید از توصیفات مناسبی بهره بگیره تا هم ذهن خواننده رو خسته نکنه و هم به درگیری ذهنی بیشتر و هیجان خواننده اضافه کنه. توصیفات چند دسته هستن:
*توصیفات مکان:
مکان هایی که شخصیت در اون ها سیر میکنه.
📚توصیفات مکانت خوب، اما عالی نبود. اتاق رو محدود اشاره کردی، حتی هال و کمی نامحسوس آشپزخونه ولی انقدر کافی نبودن که بگم توصیف مکانت خیلی خوب بوده!
*توصیف زمان:
زمانی که رخداد در اون به وقوع می پیونده؛صبح، ظهر، عصر و یا فصل وقوع رخداد، پاییز، زمستان و...
📚در این مورد، در لحظه ی شروع رمانت تا فرار شخصیتت خیلی حاوی ایراد بود و منه خواننده به هیچ وجه متوجه زمان وقایع نبودم! گویا از دستت در میرن جانم.
*توصیف حالات:
برای زیباتر نشون دادن نوشته، بایستی نویسنده به حالات و دیدگاه های کاراکتر هم بپردازه. حالات هیجانی در حین رخداد پلیسی، حالات احساسی یک عاشق و...
📚دیدگاه کاراکترت رو در مواجه با بی رحمی هایی که در حقش میشد، خیلی خوب به تصویر کشیدی و از جنبه ی بیان حالات مشکل خاصی ندیدم.
*توصیف احساس:
بیان احساسات کاراکترها جذابیت نوشته رو صد چندان میکنه و عموماً به روی احساسات خواننده هم تاثیر میگذاره و جذبش میکنه؛ در واقع اشتیاقش رو به ادامه افزایش میده و احساسات توصیف شده به درون خواننده انتقال میابند.
📚احساسات اندوه بار شخصیتت رو هم خوب توصیف کرده بودی، ولی برای یک سیر تراژدی ایجاب میکنه این توصیفات احساس کمی بیتشر و ملموس تر باشن که خواننده خودش رو در بطن رخداد حس کنه و اون درد، خواننده رو منقلب و ناراحت کنه.
*توصیف شخصیت:
پرداختن به ظواهر کاراکترهای خلق شده و خصوصیات روانی اون ها به تصویر سازی ذهنی خواننده کمک میکنه.
📚از جنبه ی ظاهری؛ باز هم تو توصیفت ضعف داشتی. یعنی غالب ایراداتت از توصیفات هستن. ظاهر هیچکدوم از کاراکترهات تا پارت های میانی برای من قابل تصور نیستن! از جنبه ی باطنی، باز هم من خیلی گنگ خصوصیات روانی و اخلاقی شخصیت هات رو توصیف کردی. گاها اشاره میکردی، ولی کافی نبودن. مخصوصا باز هم در پارت های ابتدایی.
*نحوه بیان توصیفات:
نکته ی مهمی که در رابطه با توصیفات وجود داره، نگاشتنشون و گنجوندنشون به شکل پراکنده در سیر رمان هست؛ چرا که توصیفات اگه تماما پشت سر هم به تحریر در بیان منجر به خستگی ذهن خواننده میشن! پس درست اینه که توصیفات در فضای رمان پخش بشن و در جهت مقابل هم اگه توصیفات خیلی دور از هم باشن، مسبب این میشه که خواننده دچار گیجی بشه!
📚توصیفاتت در سیرت پراکنده بودن و ابدا جایی ندیدم اضافه کاری کرده باشی؛ فقط توصیفاتت کم بودن!
××××××××××××××××××××
#سیر ابتدایی رمان:
سیر رمان باید سرعت و روند استاندارد داشته باشه؛ یعنی از روی رخداد و حوادث با توصیف مناسب عبور کرد. چون کندی سیر رمان خواننده رو خسته و سرعت زیاد روند توصیفات باعث گیجی میشه. توصیفات باید به گونه ای باشه که خواننده خودش رو در میان اون رخداد تصور کنه و با متن انس بگیره. سیر به سه قسم هست:
*سیر تند:
نویسنده در زمینه پرداختن به موضوعات و به کارگیری توصیفات کوتاهی کرده و به سرعت از روی گسترش موارد با اهمیت جز تنها با یک اشاره گذشته.
*سیر کند:
نویسنده در زمینه پرداختن به موضوعات و به کارگیری توصیفات دست و دلبازی به خرج داده و بیش از آنچه نیاز باشه، به موارد حاشیه ای و کم ارزش پرداخته.
*سیر متعادل:
نویسنده در بیان توصیفات و پرداختن موضوعات تعادل برقرار کرده است که نه آن چنان از محور حقیقی روایت دور شود و نه آنکه به سادگی از گسترش رخداد های حائز اهمیت بگذرد.
🖤 بررسی از لحاظ موارد زیر:
1. ثابت نگه داشتن سیر
*سیر رمان، خواه هر پاراگراف اون، بایستی از آغاز تا به انتها بر رویه ی ثابت و سرعت مناسبی باقی بمونه تا خواننده دچار خستگی ذهن نشه؛ سیر تند، جزئیاتی رو که میتونن با افزایش توصیفات منجر به اثر گذاری بر احساسات خواننده بشن نادیده میگیره و سیر کند با توصیفات بیش از اندازه بانی کش اومدن ماجرا و طویل به نظر رسیدن موارد بی اهمیت میشه.
📚سیرت در طول رمان کماکان متعادل، اما یه جاهایی هم تند میشد که به علت نبود توصیفات کافی هست. بار هم برای پارت های ابتدایی خیلی تند رفتی و فرار کردی! متوجهم اصل رمانت از بعد از فراره، ولی اگه خواستی از قبل فرار شروع کنی، باید صبوری کنی و آروم پیش بری.
2. بررسی ژانر در سیر رمان
* اگه سیر رمان بیش از اندازه کند باشه، به طرز وحشتناکی ژانر کاربردی به عنوان مثال عاشقانه یا پلیسی به پشت سر هم وقایع رو تکرار میکنه و خواننده رو عصبی. سیر تند هم باعث نادیده گرفتن ژانر انتخابی میشه تا که نبود توصیفات از القای ژانر بر خواننده خودداری کنن.
📚در سیرت، کاملاً ژانرهای تراژدی، اجتماعی و جنایی رو واضحا دیدم و باهاشون برخورد داشتم؛ پس در زمینه ی حضور ژانر در سیر کم کاری ای نبوده.
××××××××××××××××××××
#زاویه دید:
دریچه ای که نویسنده از اون به داستان نگرش داره؛ در واقع موقعیت راویه و اهمیت داره چون موضوعات از فیلتر ذهن اون عبور میکنن. پر کاربرد ترین زوایای دید، اول شخص و سوم شخص (اصطلاحا دانای کل) هستند. در زاویه ی دید اول شخص، روایت با ضمایر «من، ما» پیش میره و از نگاه شخصیتی به نگارش در میاد که درون فضای رمان حاضره. در زاویه ی دید سوم شخص، روایت با ضمایر «او، آنها» به نوشته کشیده میشه و گویا که راوی روایات همچون روحی نظاره گر صحنه های رمان هست.
📚زاویه دیدت، اول شخص بوده. در بیان وقایع از این دید مشکلی نداشتی و در آمیختگی راوی هم ندیدم.
××××××××××××××××××××
#لحن:
لحن شیوه ی بیان و بینش و نوع گفتار هست که به دو صورت ادبی و محاوره ای وجود داره؛ اگه لحن انتخابی از ابتدا محاوره ست بایستی تا انتها بر پایه ی همون لحن جلو بره؛ نه اینکه در سیر رمان دچار تغییر لحن بشه! تنها در صورتی امکان تلفیق دو لحن وجود داره که مونولوگ ها ادبی یا معیار نوشته بشن و دیالوگ ها محاوره ای.
📚لحنت ادبی در مونولوگ و محاوره در دیالوگ بوده. از پس دیالوگ ها خوب بر اومدی، اما خیلی محدود جاهایی بودن که دیدم در مونولوگ ادبی و محاوره رو دچار آمیختگی میکردی. چد مثال محدود میزنم گلم.
💛پارت یک آروم از تخت بلند میشوم✖ آرام از تخت بلند میشوم✔
💛پارت دو تیکه تیکه گوشت رو به سمت دهنم میبرم و با درد قورت میدهم.✖ تکه تکه گوشت را به سمت دهنم میبرم و...✔
کشمکش در معنای تضاد و تقابل میان دو چیزه؛ این کشمکش و یا تضاد و تقابل مابین شخصیت و درونش، اطراف پیرامونش و یا حتی طبیعت حولش و جامعه ای که درون به زیستن میپردازه، پدید میاد. کشمکش انواعی داره:
*کشمکش جسمانی:
کشمکش جسمانی همون درگیری فیزیکی تلقی میشه و مرتبط با زد و خورد هست.
*کشمکش ذهنی:
در این نوع کشمکش، کاراکتر خلق شده با خود، روان و ذهنیات درونش در جدال و مشاجره قرار داره.
*کشمکش عاطفی:
در این نوع از کشمکش، شخصیت مابین خود و احساساتی که دچار به اون هاست قرار میگیره.
*کشمکش اخلاقی:
در این نوع کشمکش شخصیت با باورها، اعتقادات و رفتارهای پیرامونش و خواه مردم اطرافش سازگاری نداره.
*نیاز نیست رمان فور دارای تمامی کشمکش ها باشه؛ صرفا کشمکش هایی که اقتضای ژانر و چهارچوب خلق اثر هست.
📚کشمکش جسمانی زیادی در پارت های ابتدایی مشخص بود که به زد و بند محدود میشدن. کشمکش ذهنی رو برای کاراکتر اصلیت دیدیم که با افکارش در تنش بود. کشمکش عاطفی هم باز برای کاراکتر اصلیت بود که با احساساتش نامحسوس در جدال بود. کشمکش اخلاقی هم احساس شد؛ شخصیت اصلیت با افکار خانواده اش دچار تضاد فکری بود.
××××××××××××××××××××
#رعایت جایگاه فعل و فاعل:
در یک مونولوگ صحیح از لحاظ چینش و نحوه قرارگیری لغات، فاعل در ابتدا و فعل انتهای جمله دیده میشه و گرچه این مورد برای دیالوگ ها نیز صادقه، در زمینه دیالوگ ها نویسنده آزادی بیان بیشتری داره.
📚این جنبه، پر ایرادترین جنبه ی رمانت بود عزیزم. انقدر محو بیان ادبی لحنت میشدی که به کل جایگاه واژه ها رو به هم میریختی! گلم، فقط در شعر اجازه ی جا به جایی اجزا رو داریم و گاها خیای محدود در دیالوگ؛ اما مونولوگ باید استایل ثابتش حفظ بشه. فعل آخر جمله و فاعل ابتدای جمله. چند مثال میزنم ولی خیلی این مورد توی رمانت زیاد بود.
💛پارت یک کمربند را میکوباند بر تنم✖ کمربند را بر تنم میکوباند✔
💛پارت یک وقتی که این آدمها حرف میزنند از منفعتم✖ وقتی که این آدمها از منفعتم حرف میزنند.✔
💛پارت دو و هق هقم میسوزاند گلویم را✖ و هق هقم گلویم را میسوزاند✔
تکرار در نگاشته منجر به کاهش زیبایی اثر و دلزدگی خواننده میشه که به چند قسم هست:
*تکرار علائم و حروف (نهههه / دروغ میگی!!!)
*تکرار کلمات و افعال
*تکرار مفهوم که گاها در چند بند پشت سر هم یک پارت، نویسنده چنان به توصیفات احساس و یا ظواهر مکان و اشخاص می پردازه که دائما در حال به تفهیم رسوندنه مفهوم ثابتیه که این مورد منجر به خستگی ذهن نویسنده میشه.
📚تکرار علائم و حروف و مفهوم نداشتی. یک مورد جزئی تکرار فعل دیدم:
💛پارت دو اولین جمله دو بار پشت سر هم از فعل "میشود" استفاده شده.
××××××××××××××××××××
#رعایت هدفمند سازی پارت ها:
*هدفمند سازی پارت در معنای اینه که هر پارت نگاشته شده، در انتهای خودش بتونه مفهوم به خصوص و یا نتیجه ای رو به خواننده منتقل کنه. یا با توجه به محتوای خود بانی انتقال احساس به خصوصی به خواننده در جهت هدف رمان باشه
📚پارت هات هدفمند و دور از نواقص بودن.
*اندازه صحیح پارت برای طول نگاشته در موبایل 30 الی 50 خط و سیستم 20 الی 30 خط شمرده میشه.
📚بر اساس سیستم من، طول پارت هات کمی کوتاه هستن و گاها به زیر 20 خط میرسن.
××××××××××××××××××××
#سخن منتقد:
حاوی نظرات شخصی منتقد بر اساس مطالعه رمان و پیشنهادات یا توصیه هایی در زمینه ی بهبود جنبه های متفاوت اثر نگاشته شده.
📚خسته نباشی گلم، این انتهای نقده. اما یک مورد رو میخوام متذکر بشم که در قالب و چهارچوب نقد نبوده.
💜رمان و داستان و... روایتی هستند که به نظر میاد راوی بیانش میکنه و پیش تر به وقوع پیوشته. بنابراین کاربرد درست برای فعل ها در زمان "گذشته" هست، نه زمان "حال". در واقع گرچه کاربرد زمان "حال" برای رمان اشتباه نیست، اما خیلی ها اون رو درست هم نمیدونن مگه جاهای به خصوص. درست تر اینه زمان "گذشته" باشه.
💜همچنین یک مورد دیگه اینه که دیدم عموما اینطور نوشتی: "تقهایی، تنستهایی و..." در حالی که به گمونم اینطور درسته: "تقهای، تنستهای و..."
خسته نباشی عزیزم، قلمت مانا و ماندگار.🌸
@HAZIN
@BEHIN