• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

آموزش جنب جاده‌ی انتقاد.

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
بسم ایزد لایزال.

درود
با توجه به علاقه‌مندیِ کاربران برای منتقد شدن، و ناآشانی‌شان با عناصر نقد و نحوه‌ی صحیح انجام این امر، زین پس وقتی منتقدی به صورت آزمایشی به تیم پیوست، طی مدت زمان مشخصی که تأیین خواهد شد، سه رمان را نقد کرده و در این تاپیک ارسال خواهد کرد. از این رو مدیریت و سرپرست تالار نقد و بخش کتاب اشکالات نقد‌ها را در این تاپیک ذکر خواهیم کرد و شما کاربران می‌توانید با مشاهده‌ی اشکالات نقادانِ آزمایشی، نحوه‌ی انتقاد خودتان را هم پرورش دهید.


در نتیجه نقدهای این تاپیک صرفاً آموزشی هستند و نیازی نیست نویسندگان اشکالات ذکر شده را ویرایش کنند.

شما همچنین می‌توانید با قراردادنِ لینک رمانتان در پروفایلِ بنده، اجازه‌ی نقد شدنِ اثرتان توسط نقادانِ آزمایشی را صادر کنید.


با تشکر
و من اللّه‌التّوفیق🌺
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

M.K:/

مدیر بازنشسته ویرایش
مدیر قدیمی انجمن
سطح
4
 
ارسالات
98
پسندها
393
دست‌آوردها
63
مدال‌ها
3
محل سکونت
ناکجا آباد
رمان گنجشک خیس
پست دوم
مانند هر پنج‌شنبه، مادر قرار حلواپزی با سودابه خانم و دخترانش، بی‌بی و فرنگیس خانم نهاده بود و کل باغ را بوی حلوا زعفرانی برداشته بود. در اینجا نویسنده، بجهای استفاده دوباره از فعل بود، بهتر است جمله به این شکل بنویسد( بی‌بی و فرنگیس نهاده و کل باغ را بوی حلوا زعفرانی برداشته بود).
حلوایی که هر وقت فرنگیس خانم نقشی در درست کردنش داشت؛ یک وجب روغن بر رویش انباشته شده بود و همه از مزه‌اش م*س*ت می‌شدند. به طور کلی برای خوش بودن بویی از کلمه م*س*ت استفاده می‌کنند و اینجا کلمه م*س*ت زیبایی ندارد. بهتر است نویسنده جمله را به این شکل بنویسد(و از مزه حلوا خوششان آمد).
گویی دگران از خاطرشان می‌رفت این حلوا، برای فاتحه فرستادن برای پدر و مادرِ پدرم است، نه تنها فقط برای خوردن!استفاده کلمه تنها و فقط در کنار باعث زیبایی جمله و تاکید بیشتر نمی‌شود، استفاده یکی از این دو مناسب است.
برای همین بهتر است من همان دو سه قاشق را هم نخورم، چون قاشق اول را بخورم دیگر نمی‌توانم جلوی خودم را بگیرم.
پدر و سید داوود، در آن هوایی که گرمایش جان آدمیزاد را بر لبش می‌رساند و گویی دوشیزه خورشید می‌خواست با ترحم بی‌جایش مغز ما را سوراخ کند، مطمعناً در مورد کار حرف می‌زدند و توسعه یافتنی که این روزها به فکرشان رسوخ کرده بود. هر لحظه پوست گندمی صورتشان گلگون‌تر از قبل می‌شد و به حرف مادر که می‌گفت:
«چکاوک، مادرجون قرص‌های فشار آقات و سید رو بیار.» جو کاری آن دو را کمی از هم می‌گسست.
آخر کسی نبود به آنها بگوید که مگر مجبورند در این گرما حرف بزنند که فشارشان برود بالا؟! اما خب، تنها جوابی که عایدم می‌شد:
«تو کار بزرگ‌ترت دخالت نکن دخترجان!» بود!نقطه، چون جمله داخل گیومه فقط نیاز به علامت تعجب دارد.که به همین دلیل، سال‌ها بود که چیزی نمی‌گفتم و تنها قرص‌های فشارشان را با دو لیوان و یک پارچ آب یخ در سینی می‌بردم و کنارشان می‌گذاشتم، سپس پدرم با چشمان قهوه‌ای‌اش که به‌خاطره ضعیف شدن‌شان اینجا نویسنده می توانست به جای ضعیف شدن‌اشان، از ضعیف بودن‌اشان استفاده کند.عسلی دیده می‌شد را، به طرف خانه می‌کشاند و دستی به سیبیل پشت ل*ب‌های باریک‌اش، می‌کشید و دماغ گوشتی‌اش را جمع می‌کرد.
به هر حال هر چه که بود، قبل از آمدن فرحناز، دختر سید داوود و فرنگیس خانم، از تبریز، دانشگاهش بود.در اینجا نویسنده، همه چیز را ها هم و مخلوط تو ضیح داده است، جمله اگر به این شکل نوشته شود بهتر است(قبل از آمدن دختر سید و فرنگیس خانم، یعنی فرحناز که برای درس در دانشگاه به تبریز رفته بود) چون دیگر لازم نبود سه ساعت گلویشان را پاره کنند و به قول خودشان، منت بر سرشان بگذارم و دو چکه آب برای پدر و سید ببرم! یک فرحناز می‌گفتند، خودش تا ته‌اش می‌رفت و به‌جز قرص و آب، میوه هم برایشان می‌برد تا صفا کنند!
البته از فرحناز گله ندارم که باعث شده بود کلی طعنه و کنایه را به دوش کشم، نه! بلکه خیلی هم در خوشحالی غوطه‌ور بودم چون بخاطر آب بردن و میوه بردن و چنین کارهایی، همیشه این من بودم که نقد‌م را دیر به گروه می‌فرستادم و زمان چاپ آن کتاب عقب می‌افتاد! اما حال نه!استفاده دو تا علامت تعجب پشت سرهم، جلوه زیادی ندارد(زمان چاپ آن عقب می‌افتاد، اما حال نه!)
بلندشدم و به طرف کمد دیواری‌ها رفتم. از باکس برگه‌ها، دو تا سه برگه A4 درآوردم و بر روی میز تحریرم نهادم.
میز تحریری که کم از جنگل نداشت!
لبخند محوی بر روی صورت‌ام صورتم نقش بست. من از وقتی که پدرام در رشته کشاورزی شروع به تحصیل کرد، یعنی چهارسال پیش، بدجور محو این کاکتوس‌های زیبا شده‌ام.
سری تکان دادم و بر روی صندلی مشکی چرخ‌دار که روبه‌روی میز تحریرم که درست زیر پنجره اتاقم بود و سمت راست تخت و چپ کمد دیواری‌ها، نشستم. همیشه، اینکه میزم زیر پنجره باشد برایم مهم بود و حس خوبی به قلبم سرازیر می‌کرد. فکر می‌کردم مثل شخصیت دخترها در انیمیشن‌ها می‌شوم و این فکر، مرا برای هرچند لحظات کوچکی، از تمام دنیا و عالم و آدمش دور می‌کرد!
چیزی که من خیلی دوست داشتم اتفاق بیفتد. مثلاً، ناگهان دنیا کن‌فیکون شود و یک مرد میان‌سال با ریشی تا مچ پایش بیاید و بگوید من باید دنیا را نجات بدهم هم نه! مثلا دلم می‌خواست دنیا کن‌فیکون بشود، و من تنها بازمانده باشم! بروم در یک دشت، در یک کلبه چوبی زیبا که یک‌عالمه پنجره، به همراه یک کتاب‌خانه بزرگ از کتاب‌های قفسه قرمز داشته باشد!
وقتی باران می‌آمد، در پنجره روبه‌روی ایوان، درحالی که دو لنگه‌اش را باز کرده‌ام بنشینم و چای گل محمدی نوش جان بکنم. سپس برای ناهار قرمه‌ سبزی بخورم با پلوی زعفرانی. نه یک قاشق، دو قاشق، نه! بلکه پنج کفگیر برنج و چاق هم نشوم!
بیشترین تنفری که از این دنیا پیدا کرده‌ام مبنی بر ژن چاقی که در من شکل گرفته است! حس مزخرفی است؛ ویرگول مناسب است.که تا آب هم می‌خوری چاق شوی! یا تا یک فامیل که چند سال است ندیده‌ات می‌بینتت سریع بگوید:
«اوه خدای من! چکاوک تپلو تو کی انقدر لاغر شدی؟»
و من می‌دانم بیشتر دلش می‌خواست بگوید چکاوک چاقآلو!چاقالو
البته همین حالا هم به چیزی که خواسته‌ام نرسیده‌ام! نقطه ، نیازی به علامت تعجب نیست.مثلا، قبلا که چاق بودم زیر چشمانم گود نبود، قدم بلندتر دیده می‌شد و موهایم نمی‌ریخت! ویرگول اما الان به اندازه یک سکه بزرگ زیر چشمانم گود بود و کوتوله به حساب می‌آمدم واستفاده از ویرگول بجای واو موهایم هم می‌ریخت و اگر هربار قبل از حمام از آن پماد دست ساز کدو که بی‌بی درست کرده بود به کف سرم نمی‌زدم واقعا کچل می‌شدم! البته ستایش گفته بود که در ساختمانی که خواهرش مطب دارد، یک دکتر پوست و مو آمده که کارش عالی است و من هم به او سپردم تا برایم نوبت بگیرد.
به هرحال! بهتر است بروم سراغ کارم. چون مثل اینکه تا یک روز کار ندارم فکر و خیال ولم نمی‌کند!
اما خوشحالم که حداقل یک چیز مرا ول نکرد و اصلا مهم نیست که "چیز" است و یک "کسی" نیست!
خودکار مشکی و صورتی را برداشتم و بسم الله الرحمن الرحیم را بالای صفحه نوشتم، سپس نام و نام‌خانوادگی خودم و نویسنده و نام کتاب.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
رمان گنجشک خیس
پست دوم
مانند هر پنج‌شنبه، مادر قرار حلواپزی با سودابه خانم و دخترانش، بی‌بی و فرنگیس خانم نهاده بود و کل باغ را بوی حلوا زعفرانی برداشته بود. در اینجا نویسنده، بجهای استفاده دوباره از فعل بود، بهتر است جمله به این شکل بنویسد( بی‌بی و فرنگیس نهاده و کل باغ را بوی حلوا زعفرانی برداشته بود).
حلوایی که هر وقت فرنگیس خانم نقشی در درست کردنش داشت؛ یک وجب روغن بر رویش انباشته شده بود و همه از مزه‌اش م*س*ت می‌شدند. به طور کلی برای خوش بودن بویی از کلمه م*س*ت استفاده می‌کنند و اینجا کلمه م*س*ت زیبایی ندارد. بهتر است نویسنده جمله را به این شکل بنویسد(و از مزه حلوا خوششان آمد).
گویی دگران از خاطرشان می‌رفت این حلوا، برای فاتحه فرستادن برای پدر و مادرِ پدرم است، نه تنها فقط برای خوردن!استفاده کلمه تنها و فقط در کنار باعث زیبایی جمله و تاکید بیشتر نمی‌شود، استفاده یکی از این دو مناسب است.
برای همین بهتر است من همان دو سه قاشق را هم نخورم، چون قاشق اول را بخورم دیگر نمی‌توانم جلوی خودم را بگیرم.
پدر و سید داوود، در آن هوایی که گرمایش جان آدمیزاد را بر لبش می‌رساند و گویی دوشیزه خورشید می‌خواست با ترحم بی‌جایش مغز ما را سوراخ کند، مطمعناً در مورد کار حرف می‌زدند و توسعه یافتنی که این روزها به فکرشان رسوخ کرده بود. هر لحظه پوست گندمی صورتشان گلگون‌تر از قبل می‌شد و به حرف مادر که می‌گفت:
«چکاوک، مادرجون قرص‌های فشار آقات و سید رو بیار.» جو کاری آن دو را کمی از هم می‌گسست.
آخر کسی نبود به آنها بگوید که مگر مجبورند در این گرما حرف بزنند که فشارشان برود بالا؟! اما خب، تنها جوابی که عایدم می‌شد:
«تو کار بزرگ‌ترت دخالت نکن دخترجان!» بود!نقطه، چون جمله داخل گیومه فقط نیاز به علامت تعجب دارد.که به همین دلیل، سال‌ها بود که چیزی نمی‌گفتم و تنها قرص‌های فشارشان را با دو لیوان و یک پارچ آب یخ در سینی می‌بردم و کنارشان می‌گذاشتم، سپس پدرم با چشمان قهوه‌ای‌اش که به‌خاطره ضعیف شدن‌شان اینجا نویسنده می توانست به جای ضعیف شدن‌اشان، از ضعیف بودن‌اشان استفاده کند.عسلی دیده می‌شد را، به طرف خانه می‌کشاند و دستی به سیبیل پشت ل*ب‌های باریک‌اش، می‌کشید و دماغ گوشتی‌اش را جمع می‌کرد.
به هر حال هر چه که بود، قبل از آمدن فرحناز، دختر سید داوود و فرنگیس خانم، از تبریز، دانشگاهش بود.در اینجا نویسنده، همه چیز را ها هم و مخلوط تو ضیح داده است، جمله اگر به این شکل نوشته شود بهتر است(قبل از آمدن دختر سید و فرنگیس خانم، یعنی فرحناز که برای درس در دانشگاه به تبریز رفته بود) چون دیگر لازم نبود سه ساعت گلویشان را پاره کنند و به قول خودشان، منت بر سرشان بگذارم و دو چکه آب برای پدر و سید ببرم! یک فرحناز می‌گفتند، خودش تا ته‌اش می‌رفت و به‌جز قرص و آب، میوه هم برایشان می‌برد تا صفا کنند!
البته از فرحناز گله ندارم که باعث شده بود کلی طعنه و کنایه را به دوش کشم، نه! بلکه خیلی هم در خوشحالی غوطه‌ور بودم چون بخاطر آب بردن و میوه بردن و چنین کارهایی، همیشه این من بودم که نقد‌م را دیر به گروه می‌فرستادم و زمان چاپ آن کتاب عقب می‌افتاد! اما حال نه!استفاده دو تا علامت تعجب پشت سرهم، جلوه زیادی ندارد(زمان چاپ آن عقب می‌افتاد، اما حال نه!)
بلندشدم و به طرف کمد دیواری‌ها رفتم. از باکس برگه‌ها، دو تا سه برگه A4 درآوردم و بر روی میز تحریرم نهادم.
میز تحریری که کم از جنگل نداشت!
لبخند محوی بر روی صورت‌ام صورتم نقش بست. من از وقتی که پدرام در رشته کشاورزی شروع به تحصیل کرد، یعنی چهارسال پیش، بدجور محو این کاکتوس‌های زیبا شده‌ام.
سری تکان دادم و بر روی صندلی مشکی چرخ‌دار که روبه‌روی میز تحریرم که درست زیر پنجره اتاقم بود و سمت راست تخت و چپ کمد دیواری‌ها، نشستم. همیشه، اینکه میزم زیر پنجره باشد برایم مهم بود و حس خوبی به قلبم سرازیر می‌کرد. فکر می‌کردم مثل شخصیت دخترها در انیمیشن‌ها می‌شوم و این فکر، مرا برای هرچند لحظات کوچکی، از تمام دنیا و عالم و آدمش دور می‌کرد!
چیزی که من خیلی دوست داشتم اتفاق بیفتد. مثلاً، ناگهان دنیا کن‌فیکون شود و یک مرد میان‌سال با ریشی تا مچ پایش بیاید و بگوید من باید دنیا را نجات بدهم هم نه! مثلا دلم می‌خواست دنیا کن‌فیکون بشود، و من تنها بازمانده باشم! بروم در یک دشت، در یک کلبه چوبی زیبا که یک‌عالمه پنجره، به همراه یک کتاب‌خانه بزرگ از کتاب‌های قفسه قرمز داشته باشد!
وقتی باران می‌آمد، در پنجره روبه‌روی ایوان، درحالی که دو لنگه‌اش را باز کرده‌ام بنشینم و چای گل محمدی نوش جان بکنم. سپس برای ناهار قرمه‌ سبزی بخورم با پلوی زعفرانی. نه یک قاشق، دو قاشق، نه! بلکه پنج کفگیر برنج و چاق هم نشوم!
بیشترین تنفری که از این دنیا پیدا کرده‌ام مبنی بر ژن چاقی که در من شکل گرفته است! حس مزخرفی است؛ ویرگول مناسب است.که تا آب هم می‌خوری چاق شوی! یا تا یک فامیل که چند سال است ندیده‌ات می‌بینتت سریع بگوید:
«اوه خدای من! چکاوک تپلو تو کی انقدر لاغر شدی؟»
و من می‌دانم بیشتر دلش می‌خواست بگوید چکاوک چاقآلو!چاقالو
البته همین حالا هم به چیزی که خواسته‌ام نرسیده‌ام! نقطه ، نیازی به علامت تعجب نیست.مثلا، قبلا که چاق بودم زیر چشمانم گود نبود، قدم بلندتر دیده می‌شد و موهایم نمی‌ریخت! ویرگول اما الان به اندازه یک سکه بزرگ زیر چشمانم گود بود و کوتوله به حساب می‌آمدم واستفاده از ویرگول بجای واو موهایم هم می‌ریخت و اگر هربار قبل از حمام از آن پماد دست ساز کدو که بی‌بی درست کرده بود به کف سرم نمی‌زدم واقعا کچل می‌شدم! البته ستایش گفته بود که در ساختمانی که خواهرش مطب دارد، یک دکتر پوست و مو آمده که کارش عالی است و من هم به او سپردم تا برایم نوبت بگیرد.
به هرحال! بهتر است بروم سراغ کارم. چون مثل اینکه تا یک روز کار ندارم فکر و خیال ولم نمی‌کند!
اما خوشحالم که حداقل یک چیز مرا ول نکرد و اصلا مهم نیست که "چیز" است و یک "کسی" نیست!
خودکار مشکی و صورتی را برداشتم و بسم الله الرحمن الرحیم را بالای صفحه نوشتم، سپس نام و نام‌خانوادگی خودم و نویسنده و نام کتاب.
سلام. ممنون از نقدتون، گرچه من هیچ نقدی ندیدم! جز این قسمت:

« در اینجا نویسنده، همه چیز را ها هم و مخلوط تو ضیح داده است، جمله اگر به این شکل نوشته شود بهتر است(قبل از آمدن دختر سید و فرنگیس خانم، یعنی فرحناز که برای درس در دانشگاه به تبریز رفته بود»

نقد یعنی نقاط ضعف چیزی رو نشون دادن. حالا می‌تونه در امر نوشتن باشه یا هرچیزه دیگه‌ای.
اما اشکالات ذکر شده توسط شما نه تنها نقد نیست، بلکه از اصول ویرایش هست که پس از پایان رمان، توسط ویراستار تصحیح خواهد شد و بیان چنین چیزهایی به نویسنده در پیشرفت قلمش کارساز نیست بلکه دلسردش می‌کنه.
در نقد رمان باید عناصری همچون: عنوان، ژانر، خلاصه، مقدمه، آغاز، سیر، نثر یا بافت، شخصیت‌پردازی، توصیفات (که شامل سه بخش هست: توصیف مکان، توصیف ظواهر، توصیف احساسات) دیالوگ و منولوگ، زاویه‌دید یا دیدگاه، باورپذیری، ایده و پیرنگ نقد بشه.
همچنین نقد شما فقط برای یک پارت هست اما وقتی نقدی به منتقدی واگذار میشه، منتقد باید از ابتدا تا انتهای رمان رو مطالعه کنه و نواقصش رو بیان کنه.

موقع نقد این سؤالات رو از خودتون بپرسید:
عنوان با ژانر و محتوا همخونی داره؟ اصلا ژانر با محتوا جور درمیاد؟ آغاز رمان (سه پارت نخست) شما رو مجذوب به خوندن کرد؟ شخصیت‌ها خوب هماهنگ بودن؟ توصیفات چطور بود؟ (تونستید در ذهنتون فضای رمان رو تصور کنید؟) دیالوگ‌ها دلنشین بود؟روایِ رمان چی بود؟ (دانای کل، اول شخص مفرد، اول شخص ماضی، دوم شخص و...) خب این راوی‌ای که انتخاب شده بود به طور کامل اجرا شده بود یا نثر مخلوط بود؟ اصلا رمان رو میشد باور کرد یا نویسنده الکی چندتا چیز رو بافته بود بهم و ازش رمان دوخته بود؟! ایده‌ی رمان جدید بود؟

جوابی که به این سؤالات داده بشه، میشه یه نقد صحیح. حالا مجدد با توجه به مواردی که ذکر کردم، همین رمان رو نقد کنید و این‌بار در (خصوصیِ بنده) ارسال کنید لطفاً.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

_Ara.h_

نویسنده‌ی ادبی
نویسنده ادبی
سطح
4
 
ارسالات
576
پسندها
1,185
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
3
سن
19
محل سکونت
هپروت 😷
«بــه نــام اولـیـن مـعـلـم هـسـتـی»

نقد رمان تنسته‌‌ای از خون

سلام و عرض خسته نباشید خدمت کاربر عزیز.


#اسم رمان:

اسم رمان دریچه ی ورود به بطن کتاب تلقی میشه و از این جهت که در نگاه اول باعث جذب یا رد نظر خواننده ست، از اهمیتی بس بالا برخورداره. حداکثر میزان کلماتی هم که میشه درونش به کار بره، چهارتاست و اگر هم کلیشه ای باشه، در ذهن خواننده تداعی کننده ی موردی تکراری میشه و منجر به رد نظر خواننده به گشودن کتاب میشه؛ کلمات تکراری شامل عشق، معشوق، دریا، قلب و... همچنین اسم رمان باید با ژانرها و محتوا سازگاری داشته باشه.

🖤 بررسی از لحاظ موارد زیر:
1. اندازه اسم
📚
حداکثر بخش‌‌های کاربردی برای یک عنوان، عموما چهارتاست. بیش از این طویلی اسم موجب در خاطر نماندن می‌‌شود. بنابراین عنوان شما متشکل از سه بخشه بوده؛ دو اسم و یک حرف اضافه و میانه به حساب میاد.

2.کلیشه ای یا خیلی دور از تصور نبودن
📚عنوان انتخابی شما، ترکیب کلمات جدید داره و از کلیشه نسبتا به دور محسوب میشه، اما لازم به ذکره که به علت حضور واژه‌‌ی "خون: که گاها بارها در عناوین دیده شده، به سمت کلیشه سوق داره.

3. سازگاری اسم انتخابی با ژانر و محتوا
📚از جهت سازگاری باژانرها می‌‌تونم بگم مشخصا با تراژدی (که شکل درست درام هست!) سازگاره. حضور واژه‌‌ی "خون" هم جنایی رو پررنگ میکنه و اجتماعی هم ملموسه. درقسمت‌‌های ابتدایی محتوات هم، ارتباط این تنیدگی خون رو میشه پیدا کرد و گفت مفهوم عنوانت در بطن محتوات مشخصه.

4. احساسی که عنوان انتخابی تداعی کرده و احوالاتی رو که منتقل ساخته
📚
با یک نگاه به عنوان رمانت، مشخصاً احساسات تراژدی و یک سیر جنایی در نظر خواننده میاد که دقیقا در راستای محتوات هم هست.

××××××××××××××××××××

#ژانر رمان:

بعد از نام انتخابی کتاب، مورد دومی که در نظر خواننده قرار میگیره، ژانره! ژانر در کلیت چهارچوبیه که رمان و یا نوشته ی شما در غالبش به نگارش در میاد. ژانر از اهمیتی بالا برخورداره چون به محض مقابل چشم خواننده قرار گرفتن، ویژگی های نویسه ی کتاب رو برای خواننده تداعی میکنه و به نوع کشمکش ها و رخدادهای درون بطن ماجرا پی میبره تا به این نتیجه برسه که تمایل به شروع خوانش نویسه ی مقابلش داره یا نه.

🖤 بررسی از لحاظ موارد زیر:
1. معرفی ژانرهای صحیح
* ژانرهای صحیح عبارت اند از: عاشقانه، تراژدی، اجتماعی، مذهبی، جنایی، معمایی و...
📚
تمام ژانرهات صحیح هستن، به جز درام! درام همون تراژدیه که برای فیلم ها به کار میره و در رمان و کتاب ها، تراژدی تلقی میشه. پس بهتره این ژانر رو حذف کنی گلم.

2. همخوانی ژانر با عنوان انتخابی و سیر رمان
📚
همونطور که گفتم، مشکلی از ارتباط ژانر و عنوان نمیبینم، اما برای مشهودیت در محتوا؛ تراژدی و کمی اجتماعی،در بطن‌‌های ابتدایی رمانت خودش رو نشون داد و جنایی رو به پررنگ شدن میاره، همچنین شدیداً احساس می‌‌کنم محتوات بدین صورته که پتانسیل قرار گیری ژانر معمایی رو هم در کنار مابقی ژانرها داره.

3. ترتیب قرار گیری ژانرها
📚
ترتیب قرار گیری ژانرها، بر اساس پررنگ تر بودن حضورشون در رمان هست. بنابراین میشه تغییراتی توی چینش تو داد؛ به نظرم این ترتیب قرارگیری صحیح تره: "تراژدی، جنایی، معمایی، اجتماعی"

××××××××××××××××××××

#خلاصه و مقدمه رمان:

*خلاصه:

به استخراج کلیت سیر و روند یک ماجرا خواه رمان یا داستان، خلاصه گفته میشه. معمولا به شکلی ادبی به نگارش در میاد و علی رغم در اختیار خواننده قرار دادن کلیات، در پی سوالاتی شکی در خواننده ایجاد میکنه که ذهن درگیر بشه و با گنگ کردن جمله یا مبهم ساختنش منجر به جذب افکار خواننده میشه که علی رغم کلیات بیان شده، به جزئیات پی ببره. همچنین اندازه ش نه بایستی خیلی کوتاه و نه چندان طویل باشه که ذهن خواننده رو آشوب کنه.

🖤 بررسی از لحاظ موارد زیر:
1. محتوای خلاصه
*تناسب با محتوای رمان
📚
خلاصه‌‌ی بیان شده، با محتوای تراژدی و تا حدودی، جنایی رمان همخونی داره. از جنبه‌‌ی بیان زجری که توی محتوا مشخصه، خیلی خوب این تعادل رو بین خلاصه و محتوا ایجادکرده.

*در اختیار گذاشتن اطلاعات اساسی
📚
از این جهت خلاصه ات کمی حاوی ایراده گلم؛ یک خلاصه باید در عین گنگ بودن، اطلاعات کافی از بطن رمان رو بده و این اطلاعات در هاله ی گنگ باشن تا کل رمان رو نشه. اما خلاصه ی تو هرچند گنگ بود، ولی بیشتربه جای اطلاعات دادن احساسات اندوه رمان رو منعکس میکرد. درحالی که القای احساسات حاکم بر رمان، به عهده ی مقدمه ست و خلاصه باید اطلاعات بده.

*گنگ بودن در عین اطلاعات دادن برای افزایش جذابیت (با استفاده از جملات متناقض و...)
📚
درسته اطلاعات خلاصه ات کم بود، اما جنبه ی گنگی رو حتی در ارائه ی همون چند جمله هم خیلی خوب حفظ کردی و تمام محتوا رو روی دایره نیاوردی.

*پرسش سوال (توجه بشه که پرسش سوالاتی چون "چه شد که زندگی دختر و پسر اینگونه بر هم ریخت" و یا "آیا در انتها به هم میرسند" و... دیگه کلیشه ای شده!)
📚
پرسش سوالی در خلاصه ات نبود جانم. نبود سوال از جذابیت خلاصه کم نمیکنه اما وجود تعدادی سوال در راستای رمان که ذهن رو درگیر کنه، به جذابیت خلاصه اضافه میکنه و در جلب مخاطب اثر گذاره.

2. اندازه خلاصه
📚
اندازه خلاصه ات کمی کوتاه بود گلم، میتونه یک خط یا نیم خطی طولانی تر بشه.

*مقدمه:

مقدمه توضیحی از یک قسمت خاص نوشته و یا کلیت سیر رمان هست که ارتباط با موارد نگارش شده داره و چهارچوب و استایل روند رو با به تحریر در آوردن خطوطی از نوشته های احساسی مشخص میکنه که گاهاً به احساسات شخصیت ها پرداخته میشه و ذهن خواننده رو برای شروع خوانش آمده میکنه. محتوای مقدمه شعر یا متنی بس ادبیه که دریچه ی ارتباط رمان با خواننده به شمار میره که در وهله ی دوم پس از خلاصه اثر روی افکار خواننده برای ترغیب داره.

🖤 بررسی از لحاظ موارد زیر:
1. محتوای مقدمه
*متن مقدمه بایستی با اجزای رمان من جمله عنوان، ژانر های انتخابی و خلاصه در هماهنگی باشه

📚متن مقدمه ات با ژانر تراژدی به شدت در هماهنگی بود و حس غم فضای رمانت رو القا میکرد، اما ژانر جنایی رو در مقدمه ات منعکس نکردی جانم. با عنوانت هم میخوند.

*متن مقدمه بایستی زیبا و موزون باشه تا احساسات به خصوصی از فضای رمان رو به خواننده منتقل کنه بلکه خواننده جذب به نگاشته بشه
📚متن مقدمه ات ادبی و موزون بود، ولی جمله بندی و کیفیت جملات و لغات کمی سطحی بود درحالی که از قلم خوبی که در بطن رمانت دیدم، انتظار بیشتری میرفت. توی مقدمه ات حتی مثل خلاصه برعکس عمل کرده بودی و انگار اطلاعات میدادی؛ دختر که متهم به قتله... احساس فضا رو منعکس نمیکردی.

2. اندازه مقدمه
📚اندازه مقدمه هم کمی کوتاه بود.

××××××××××××××××××××

#شروع رمان:

جملات نخست یک نگاشته دروازه ی ورود به دنیای خلق شده ی درون نوشته خونده میشه. اگه پاراگراف نخست رمان به گونه ای نوشته بشه که توانمندی جلب نظر خواننده رو داشته باشه، خواننده تا انتها رمان رو پیش خواهد برد و اگه در نقطه ی مقابل نتونه به تاثیر گذاری بر خواننده منجر بشه، خواننده اون اثر خلق شده رو کنار میذاره حتی اگه سیری بینظیر و شکوهمند داشته باشه. در حقیقت اگه شروع رمان کلیشه ای تلقی بشه، خواننده رو به یاد رمانی میندازه که گرچه هیچ تشابهی هم به رمان شما نداشته اما شروع یکسانی دارا بوده و عموما کنار میکشه... در واقع شروع رمان باید خواننده رو اسیر کنه و در عین حال هم نیازی نیست حقایق مهم روایت در ابتدا منفجر و آشکار بشن!

🖤 بررسی از لحاظ موارد زیر:
1. کلیشه ای نبودن فضا و روایت شروع رمان + پیشنهاد به نویسنده برای فضا و صحنه ی شروع رمان براساس خوانش پارت ابتدایی رمان

📚شروعت از فضای درونی خونه و روایت زد و بند یک دختر احتمالا بی‌‌گناه بود. خوب، فضا، فضای جدیدی نبود و از قضا، روایت زد و بند یکم دختر هم گاها خیلی به کار رفته، پس میتونم عملا بگم شروعت کلیشه ی محسوسی داره که میتونه از اثرگذاری قلم خوبت کم کنه.

2. جذب مخاطب
*ایده ی یک رمان که از نخستین پاراگراف روی دایره میاد، کماکان تلاش خودش رو برای جذب مخاطب انجام میده؛ ایده ی آغاز یک نگاشته و محتوای درونش باید استحکام کافی رو برای اثرگذاری بر خواننده داشته باشه

📚ایده ی شروعت معمای خاصی درون خودش داشت؛ اون هم علت بی رحمی هایی بود که به سر شخصیتت میومد. این معما کشش خاصی برای جذب مخاطب داره، ولی باز هم میگم کلیشه ی شروعت از جذب معمات کم میکنه.

××××××××××××××××××××

#توصیفات:

برای افزایش تاثیر گذاری یک نوشته، نویسنده باید از توصیفات مناسبی بهره بگیره تا هم ذهن خواننده رو خسته نکنه و هم به درگیری ذهنی بیشتر و هیجان خواننده اضافه کنه. توصیفات چند دسته هستن:

*توصیفات مکان:
مکان هایی که شخصیت در اون ها سیر میکنه.
📚توصیفات مکانت خوب، اما عالی نبود. اتاق رو محدود اشاره کردی، حتی هال و کمی نامحسوس آشپزخونه ولی انقدر کافی نبودن که بگم توصیف مکانت خیلی خوب بوده!

*توصیف زمان:
زمانی که رخداد در اون به وقوع می پیونده؛صبح، ظهر، عصر و یا فصل وقوع رخداد، پاییز، زمستان و...
📚در این مورد، در لحظه ی شروع رمانت تا فرار شخصیتت خیلی حاوی ایراد بود و منه خواننده به هیچ وجه متوجه زمان وقایع نبودم! گویا از دستت در میرن جانم.

*توصیف حالات:
برای زیباتر نشون دادن نوشته، بایستی نویسنده به حالات و دیدگاه های کاراکتر هم بپردازه. حالات هیجانی در حین رخداد پلیسی، حالات احساسی یک عاشق و...
📚دیدگاه کاراکترت رو در مواجه با بی رحمی هایی که در حقش میشد، خیلی خوب به تصویر کشیدی و از جنبه ی بیان حالات مشکل خاصی ندیدم.

*توصیف احساس:
بیان احساسات کاراکترها جذابیت نوشته رو صد چندان میکنه و عموماً به روی احساسات خواننده هم تاثیر میگذاره و جذبش میکنه؛ در واقع اشتیاقش رو به ادامه افزایش میده و احساسات توصیف شده به درون خواننده انتقال میابند.
📚احساسات اندوه بار شخصیتت رو هم خوب توصیف کرده بودی، ولی برای یک سیر تراژدی ایجاب میکنه این توصیفات احساس کمی بیتشر و ملموس تر باشن که خواننده خودش رو در بطن رخداد حس کنه و اون درد، خواننده رو منقلب و ناراحت کنه.

*توصیف شخصیت:
پرداختن به ظواهر کاراکترهای خلق شده و خصوصیات روانی اون ها به تصویر سازی ذهنی خواننده کمک میکنه.
📚از جنبه ی ظاهری؛ باز هم تو توصیفت ضعف داشتی. یعنی غالب ایراداتت از توصیفات هستن. ظاهر هیچکدوم از کاراکترهات تا پارت های میانی برای من قابل تصور نیستن! از جنبه ی باطنی، باز هم من خیلی گنگ خصوصیات روانی و اخلاقی شخصیت هات رو توصیف کردی. گاها اشاره میکردی، ولی کافی نبودن. مخصوصا باز هم در پارت های ابتدایی.

*نحوه بیان توصیفات:
نکته ی مهمی که در رابطه با توصیفات وجود داره، نگاشتنشون و گنجوندنشون به شکل پراکنده در سیر رمان هست؛ چرا که توصیفات اگه تماما پشت سر هم به تحریر در بیان منجر به خستگی ذهن خواننده میشن! پس درست اینه که توصیفات در فضای رمان پخش بشن و در جهت مقابل هم اگه توصیفات خیلی دور از هم باشن، مسبب این میشه که خواننده دچار گیجی بشه!
📚توصیفاتت در سیرت پراکنده بودن و ابدا جایی ندیدم اضافه کاری کرده باشی؛ فقط توصیفاتت کم بودن!

××××××××××××××××××××

#سیر ابتدایی رمان:

سیر رمان باید سرعت و روند استاندارد داشته باشه؛ یعنی از روی رخداد و حوادث با توصیف مناسب عبور کرد. چون کندی سیر رمان خواننده رو خسته و سرعت زیاد روند توصیفات باعث گیجی میشه. توصیفات باید به گونه ای باشه که خواننده خودش رو در میان اون رخداد تصور کنه و با متن انس بگیره. سیر به سه قسم هست:

*سیر تند:
نویسنده در زمینه پرداختن به موضوعات و به کارگیری توصیفات کوتاهی کرده و به سرعت از روی گسترش موارد با اهمیت جز تنها با یک اشاره گذشته.

*سیر کند:
نویسنده در زمینه پرداختن به موضوعات و به کارگیری توصیفات دست و دلبازی به خرج داده و بیش از آنچه نیاز باشه، به موارد حاشیه ای و کم ارزش پرداخته.

*سیر متعادل:
نویسنده در بیان توصیفات و پرداختن موضوعات تعادل برقرار کرده است که نه آن چنان از محور حقیقی روایت دور شود و نه آنکه به سادگی از گسترش رخداد های حائز اهمیت بگذرد.

🖤 بررسی از لحاظ موارد زیر:
1. ثابت نگه داشتن سیر
*سیر رمان، خواه هر پاراگراف اون، بایستی از آغاز تا به انتها بر رویه ی ثابت و سرعت مناسبی باقی بمونه تا خواننده دچار خستگی ذهن نشه؛ سیر تند، جزئیاتی رو که میتونن با افزایش توصیفات منجر به اثر گذاری بر احساسات خواننده بشن نادیده میگیره و سیر کند با توصیفات بیش از اندازه بانی کش اومدن ماجرا و طویل به نظر رسیدن موارد بی اهمیت میشه.

📚سیرت در طول رمان کماکان متعادل، اما یه جاهایی هم تند میشد که به علت نبود توصیفات کافی هست. بار هم برای پارت های ابتدایی خیلی تند رفتی و فرار کردی! متوجهم اصل رمانت از بعد از فراره، ولی اگه خواستی از قبل فرار شروع کنی، باید صبوری کنی و آروم پیش بری.

2. بررسی ژانر در سیر رمان
* اگه سیر رمان بیش از اندازه کند باشه، به طرز وحشتناکی ژانر کاربردی به عنوان مثال عاشقانه یا پلیسی به پشت سر هم وقایع رو تکرار میکنه و خواننده رو عصبی. سیر تند هم باعث نادیده گرفتن ژانر انتخابی میشه تا که نبود توصیفات از القای ژانر بر خواننده خودداری کنن.
📚
در سیرت، کاملاً ژانرهای تراژدی، اجتماعی و جنایی رو واضحا دیدم و باهاشون برخورد داشتم؛ پس در زمینه ی حضور ژانر در سیر کم کاری ای نبوده.

××××××××××××××××××××

#زاویه دید:

دریچه ای که نویسنده از اون به داستان نگرش داره؛ در واقع موقعیت راویه و اهمیت داره چون موضوعات از فیلتر ذهن اون عبور میکنن. پر کاربرد ترین زوایای دید، اول شخص و سوم شخص (اصطلاحا دانای کل) هستند. در زاویه ی دید اول شخص، روایت با ضمایر «من، ما» پیش میره و از نگاه شخصیتی به نگارش در میاد که درون فضای رمان حاضره. در زاویه ی دید سوم شخص، روایت با ضمایر «او، آنها» به نوشته کشیده میشه و گویا که راوی روایات همچون روحی نظاره گر صحنه های رمان هست.
📚زاویه دیدت، اول شخص بوده. در بیان وقایع از این دید مشکلی نداشتی و در آمیختگی راوی هم ندیدم.

××××××××××××××××××××

#لحن:

لحن شیوه ی بیان و بینش و نوع گفتار هست که به دو صورت ادبی و محاوره ای وجود داره؛ اگه لحن انتخابی از ابتدا محاوره ست بایستی تا انتها بر پایه ی همون لحن جلو بره؛ نه اینکه در سیر رمان دچار تغییر لحن بشه! تنها در صورتی امکان تلفیق دو لحن وجود داره که مونولوگ ها ادبی یا معیار نوشته بشن و دیالوگ ها محاوره ای.
📚لحنت ادبی در مونولوگ و محاوره در دیالوگ بوده. از پس دیالوگ ها خوب بر اومدی، اما خیلی محدود جاهایی بودن که دیدم در مونولوگ ادبی و محاوره رو دچار آمیختگی میکردی. چد مثال محدود میزنم گلم.
💛پارت یک آروم از تخت بلند می‌شوم✖ آرام از تخت بلند می‌‌شوم✔
💛پارت دو تیکه تیکه گوشت رو به سمت دهنم می‌برم و با درد قورت می‌دهم.✖ تکه تکه گوشت را به سمت دهنم می‌‌برم و...✔

××××××××××××××××××××

#کشمکش:

کشمکش در معنای تضاد و تقابل میان دو چیزه؛ این کشمکش و یا تضاد و تقابل مابین شخصیت و درونش، اطراف پیرامونش و یا حتی طبیعت حولش و جامعه ای که درون به زیستن میپردازه، پدید میاد. کشمکش انواعی داره:

*کشمکش جسمانی:
کشمکش جسمانی همون درگیری فیزیکی تلقی میشه و مرتبط با زد و خورد هست.

*کشمکش ذهنی:
در این نوع کشمکش، کاراکتر خلق شده با خود، روان و ذهنیات درونش در جدال و مشاجره قرار داره.

*کشمکش عاطفی:
در این نوع از کشمکش، شخصیت مابین خود و احساساتی که دچار به اون هاست قرار میگیره.

*کشمکش اخلاقی:
در این نوع کشمکش شخصیت با باورها، اعتقادات و رفتارهای پیرامونش و خواه مردم اطرافش سازگاری نداره.

*نیاز نیست یک رمان دارای تمامی کشمکش ها باشه؛ صرفا کشمکش هایی که اقتضای ژانر و چهارچوب خلق اثر هست.
📚
کشمکش جسمانی زیادی در پارت های ابتدایی مشخص بود که به زد و بند محدود میشدن. کشمکش ذهنی رو برای کاراکتر اصلیت دیدیم که با افکارش در تنش بود. کشمکش عاطفی هم باز برای کاراکتر اصلیت بود که با احساساتش نامحسوس در جدال بود. کشمکش اخلاقی هم احساس شد؛ شخصیت اصلیت با افکار خانواده اش دچار تضاد فکری بود.

××××××××××××××××××××

#رعایت جایگاه فعل و فاعل:

در یک مونولوگ صحیح از لحاظ چینش و نحوه قرارگیری لغات، فاعل در ابتدا و فعل انتهای جمله دیده میشه و گرچه این مورد برای دیالوگ ها نیز صادقه، در زمینه دیالوگ ها نویسنده آزادی بیان بیشتری داره.
📚این جنبه، پر ایرادترین جنبه ی رمانت بود عزیزم. انقدر محو بیان ادبی لحنت میشدی که به کل جایگاه واژه ها رو به هم میریختی! گلم، فقط در شعر اجازه ی جا به جایی اجزا رو داریم و گاها خیای محدود در دیالوگ؛ اما مونولوگ باید استایل ثابتش حفظ بشه. فعل آخر جمله و فاعل ابتدای جمله. چند مثال میزنم ولی خیلی این مورد توی رمانت زیاد بود.
💛پارت یک کمربند را می‌‌کوباند بر تنم✖ کمربند را بر تنم می‌‌کوباند✔
💛پارت یک وقتی که این آدم‌‌ها حرف می‌‌زنند از منفعتم✖ وقتی که این آدم‌‌ها از منفعتم حرف می‌‌زنند.✔
💛پارت دو و هق هقم می‌‌سوزاند گلویم را✖ و هق هقم گلویم را می‌‌سوزاند✔

××××××××××××××××××××

#تکرار:

تکرار در نگاشته منجر به کاهش زیبایی اثر و دلزدگی خواننده میشه که به چند قسم هست:

*تکرار علائم و حروف (نهههه / دروغ میگی!!!)
*تکرار کلمات و افعال
*تکرار مفهوم
که گاها در چند بند پشت سر هم یک پارت، نویسنده چنان به توصیفات احساس و یا ظواهر مکان و اشخاص می پردازه که دائما در حال به تفهیم رسوندنه مفهوم ثابتیه که این مورد منجر به خستگی ذهن نویسنده میشه.
📚تکرار علائم و حروف و مفهوم نداشتی. یک مورد جزئی تکرار فعل دیدم:
💛پارت دو اولین جمله دو بار پشت سر هم از فعل "می‌‌شود" استفاده شده.

××××××××××××××××××××

#رعایت هدفمند سازی پارت ها:

*هدفمند سازی پارت در معنای اینه که هر پارت نگاشته شده، در انتهای خودش بتونه مفهوم به خصوص و یا نتیجه ای رو به خواننده منتقل کنه. یا با توجه به محتوای خود بانی انتقال احساس به خصوصی به خواننده در جهت هدف رمان باشه
📚پارت هات هدفمند و دور از نواقص بودن.

*اندازه صحیح پارت برای طول نگاشته در موبایل 30 الی 50 خط و سیستم 20 الی 30 خط شمرده میشه.
📚بر اساس سیستم من، طول پارت هات کمی کوتاه هستن و گاها به زیر 20 خط میرسن.

××××××××××××××××××××

#سخن منتقد:

حاوی نظرات شخصی منتقد بر اساس مطالعه رمان و پیشنهادات یا توصیه هایی در زمینه ی بهبود جنبه های متفاوت اثر نگاشته شده.
📚خسته نباشی گلم، این انتهای نقده. اما یک مورد رو میخوام متذکر بشم که در قالب و چهارچوب نقد نبوده.
💜رمان و داستان و... روایتی هستند که به نظر میاد راوی بیانش میکنه و پیش تر به وقوع پیوشته. بنابراین کاربرد درست برای فعل ها در زمان "گذشته" هست، نه زمان "حال". در واقع گرچه کاربرد زمان "حال" برای رمان اشتباه نیست، اما خیلی ها اون رو درست هم نمیدونن مگه جاهای به خصوص. درست تر اینه زمان "گذشته" باشه.

💜همچنین یک مورد دیگه اینه که دیدم عموما اینطور نوشتی: "تقه‌‌ایی، تنسته‌‌ایی و..." در حالی که به گمونم اینطور درسته: "تقه‌‌ای، تنسته‌‌ای و..."

خسته نباشی عزیزم، قلمت مانا و ماندگار.🌸
@HAZIN
@BEHIN
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
«بــه نــام اولـیـن مـعـلـم هـسـتـی»

نقد رمان تنسته‌‌ای از خون

سلام و عرض خسته نباشید خدمت کاربر عزیز.


#اسم رمان:

اسم رمان دریچه ی ورود به بطن کتاب تلقی میشه و از این جهت که در نگاه اول باعث جذب یا رد نظر خواننده ست، از اهمیتی بس بالا برخورداره. حداکثر میزان کلماتی هم که میشه درونش به کار بره، چهارتاست و اگر هم کلیشه ای باشه، در ذهن خواننده تداعی کننده ی موردی تکراری میشه و منجر به رد نظر خواننده به گشودن کتاب میشه؛ کلمات تکراری شامل عشق، معشوق، دریا، قلب و... همچنین اسم رمان باید با ژانرها و محتوا سازگاری داشته باشه.

🖤 بررسی از لحاظ موارد زیر:
1. اندازه اسم
📚
حداکثر بخش‌‌های کاربردی برای یک عنوان، عموما چهارتاست. بیش از این طویلی اسم موجب در خاطر نماندن می‌‌شود. بنابراین عنوان شما متشکل از سه بخشه بوده؛ دو اسم و یک حرف اضافه و میانه به حساب میاد.

2.کلیشه ای یا خیلی دور از تصور نبودن
📚عنوان انتخابی شما، ترکیب کلمات جدید داره و از کلیشه نسبتا به دور محسوب میشه، اما لازم به ذکره که به علت حضور واژه‌‌ی "خون: که گاها بارها در عناوین دیده شده، به سمت کلیشه سوق داره.

3. سازگاری اسم انتخابی با ژانر و محتوا
📚از جهت سازگاری باژانرها می‌‌تونم بگم مشخصا با تراژدی (که شکل درست درام هست!) سازگاره. حضور واژه‌‌ی "خون" هم جنایی رو پررنگ میکنه و اجتماعی هم ملموسه. درقسمت‌‌های ابتدایی محتوات هم، ارتباط این تنیدگی خون رو میشه پیدا کرد و گفت مفهوم عنوانت در بطن محتوات مشخصه.

4. احساسی که عنوان انتخابی تداعی کرده و احوالاتی رو که منتقل ساخته
📚
با یک نگاه به عنوان رمانت، مشخصاً احساسات تراژدی و یک سیر جنایی در نظر خواننده میاد که دقیقا در راستای محتوات هم هست.

××××××××××××××××××××

#ژانر رمان:

بعد از نام انتخابی کتاب، مورد دومی که در نظر خواننده قرار میگیره، ژانره! ژانر در کلیت چهارچوبیه که رمان و یا نوشته ی شما در غالبش به نگارش در میاد. ژانر از اهمیتی بالا برخورداره چون به محض مقابل چشم خواننده قرار گرفتن، ویژگی های نویسه ی کتاب رو برای خواننده تداعی میکنه و به نوع کشمکش ها و رخدادهای درون بطن ماجرا پی میبره تا به این نتیجه برسه که تمایل به شروع خوانش نویسه ی مقابلش داره یا نه.

🖤 بررسی از لحاظ موارد زیر:
1. معرفی ژانرهای صحیح
* ژانرهای صحیح عبارت اند از: عاشقانه، تراژدی، اجتماعی، مذهبی، جنایی، معمایی و...
📚
تمام ژانرهات صحیح هستن، به جز درام! درام همون تراژدیه که برای فیلم ها به کار میره و در رمان و کتاب ها، تراژدی تلقی میشه. پس بهتره این ژانر رو حذف کنی گلم.

2. همخوانی ژانر با عنوان انتخابی و سیر رمان
📚
همونطور که گفتم، مشکلی از ارتباط ژانر و عنوان نمیبینم، اما برای مشهودیت در محتوا؛ تراژدی و کمی اجتماعی،در بطن‌‌های ابتدایی رمانت خودش رو نشون داد و جنایی رو به پررنگ شدن میاره، همچنین شدیداً احساس می‌‌کنم محتوات بدین صورته که پتانسیل قرار گیری ژانر معمایی رو هم در کنار مابقی ژانرها داره.

3. ترتیب قرار گیری ژانرها
📚
ترتیب قرار گیری ژانرها، بر اساس پررنگ تر بودن حضورشون در رمان هست. بنابراین میشه تغییراتی توی چینش تو داد؛ به نظرم این ترتیب قرارگیری صحیح تره: "تراژدی، جنایی، معمایی، اجتماعی"

××××××××××××××××××××

#خلاصه و مقدمه رمان:

*خلاصه:

به استخراج کلیت سیر و روند یک ماجرا خواه رمان یا داستان، خلاصه گفته میشه. معمولا به شکلی ادبی به نگارش در میاد و علی رغم در اختیار خواننده قرار دادن کلیات، در پی سوالاتی شکی در خواننده ایجاد میکنه که ذهن درگیر بشه و با گنگ کردن جمله یا مبهم ساختنش منجر به جذب افکار خواننده میشه که علی رغم کلیات بیان شده، به جزئیات پی ببره. همچنین اندازه ش نه بایستی خیلی کوتاه و نه چندان طویل باشه که ذهن خواننده رو آشوب کنه.

🖤 بررسی از لحاظ موارد زیر:
1. محتوای خلاصه
*تناسب با محتوای رمان
📚
خلاصه‌‌ی بیان شده، با محتوای تراژدی و تا حدودی، جنایی رمان همخونی داره. از جنبه‌‌ی بیان زجری که توی محتوا مشخصه، خیلی خوب این تعادل رو بین خلاصه و محتوا ایجادکرده.

*در اختیار گذاشتن اطلاعات اساسی
📚
از این جهت خلاصه ات کمی حاوی ایراده گلم؛ یک خلاصه باید در عین گنگ بودن، اطلاعات کافی از بطن رمان رو بده و این اطلاعات در هاله ی گنگ باشن تا کل رمان رو نشه. اما خلاصه ی تو هرچند گنگ بود، ولی بیشتربه جای اطلاعات دادن احساسات اندوه رمان رو منعکس میکرد. درحالی که القای احساسات حاکم بر رمان، به عهده ی مقدمه ست و خلاصه باید اطلاعات بده.

*گنگ بودن در عین اطلاعات دادن برای افزایش جذابیت (با استفاده از جملات متناقض و...)
📚
درسته اطلاعات خلاصه ات کم بود، اما جنبه ی گنگی رو حتی در ارائه ی همون چند جمله هم خیلی خوب حفظ کردی و تمام محتوا رو روی دایره نیاوردی.

*پرسش سوال (توجه بشه که پرسش سوالاتی چون "چه شد که زندگی دختر و پسر اینگونه بر هم ریخت" و یا "آیا در انتها به هم میرسند" و... دیگه کلیشه ای شده!)
📚
پرسش سوالی در خلاصه ات نبود جانم. نبود سوال از جذابیت خلاصه کم نمیکنه اما وجود تعدادی سوال در راستای رمان که ذهن رو درگیر کنه، به جذابیت خلاصه اضافه میکنه و در جلب مخاطب اثر گذاره.

2. اندازه خلاصه
📚
اندازه خلاصه ات کمی کوتاه بود گلم، میتونه یک خط یا نیم خطی طولانی تر بشه.

*مقدمه:

مقدمه توضیحی از یک قسمت خاص نوشته و یا کلیت سیر رمان هست که ارتباط با موارد نگارش شده داره و چهارچوب و استایل روند رو با به تحریر در آوردن خطوطی از نوشته های احساسی مشخص میکنه که گاهاً به احساسات شخصیت ها پرداخته میشه و ذهن خواننده رو برای شروع خوانش آمده میکنه. محتوای مقدمه شعر یا متنی بس ادبیه که دریچه ی ارتباط رمان با خواننده به شمار میره که در وهله ی دوم پس از خلاصه اثر روی افکار خواننده برای ترغیب داره.

🖤 بررسی از لحاظ موارد زیر:
1. محتوای مقدمه
*متن مقدمه بایستی با اجزای رمان من جمله عنوان، ژانر های انتخابی و خلاصه در هماهنگی باشه

📚متن مقدمه ات با ژانر تراژدی به شدت در هماهنگی بود و حس غم فضای رمانت رو القا میکرد، اما ژانر جنایی رو در مقدمه ات منعکس نکردی جانم. با عنوانت هم میخوند.

*متن مقدمه بایستی زیبا و موزون باشه تا احساسات به خصوصی از فضای رمان رو به خواننده منتقل کنه بلکه خواننده جذب به نگاشته بشه
📚متن مقدمه ات ادبی و موزون بود، ولی جمله بندی و کیفیت جملات و لغات کمی سطحی بود درحالی که از قلم خوبی که در بطن رمانت دیدم، انتظار بیشتری میرفت. توی مقدمه ات حتی مثل خلاصه برعکس عمل کرده بودی و انگار اطلاعات میدادی؛ دختر که متهم به قتله... احساس فضا رو منعکس نمیکردی.

2. اندازه مقدمه
📚اندازه مقدمه هم کمی کوتاه بود.

××××××××××××××××××××

#شروع رمان:

جملات نخست یک نگاشته دروازه ی ورود به دنیای خلق شده ی درون نوشته خونده میشه. اگه پاراگراف نخست رمان به گونه ای نوشته بشه که توانمندی جلب نظر خواننده رو داشته باشه، خواننده تا انتها رمان رو پیش خواهد برد و اگه در نقطه ی مقابل نتونه به تاثیر گذاری بر خواننده منجر بشه، خواننده اون اثر خلق شده رو کنار میذاره حتی اگه سیری بینظیر و شکوهمند داشته باشه. در حقیقت اگه شروع رمان کلیشه ای تلقی بشه، خواننده رو به یاد رمانی میندازه که گرچه هیچ تشابهی هم به رمان شما نداشته اما شروع یکسانی دارا بوده و عموما کنار میکشه... در واقع شروع رمان باید خواننده رو اسیر کنه و در عین حال هم نیازی نیست حقایق مهم روایت در ابتدا منفجر و آشکار بشن!

🖤 بررسی از لحاظ موارد زیر:
1. کلیشه ای نبودن فضا و روایت شروع رمان + پیشنهاد به نویسنده برای فضا و صحنه ی شروع رمان براساس خوانش پارت ابتدایی رمان

📚شروعت از فضای درونی خونه و روایت زد و بند یک دختر احتمالا بی‌‌گناه بود. خوب، فضا، فضای جدیدی نبود و از قضا، روایت زد و بند یکم دختر هم گاها خیلی به کار رفته، پس میتونم عملا بگم شروعت کلیشه ی محسوسی داره که میتونه از اثرگذاری قلم خوبت کم کنه.

2. جذب مخاطب
*ایده ی رمان فور که از نخستین پاراگراف روی دایره میاد، کماکان تلاش خودش رو برای جذب مخاطب انجام میده؛ ایده ی آغاز یک نگاشته و محتوای درونش باید استحکام کافی رو برای اثرگذاری بر خواننده داشته باشه

📚ایده ی شروعت معمای خاصی درون خودش داشت؛ اون هم علت بی رحمی هایی بود که به سر شخصیتت میومد. این معما کشش خاصی برای جذب مخاطب داره، ولی باز هم میگم کلیشه ی شروعت از جذب معمات کم میکنه.

××××××××××××××××××××

#توصیفات:

برای افزایش تاثیر گذاری یک نوشته، نویسنده باید از توصیفات مناسبی بهره بگیره تا هم ذهن خواننده رو خسته نکنه و هم به درگیری ذهنی بیشتر و هیجان خواننده اضافه کنه. توصیفات چند دسته هستن:

*توصیفات مکان:
مکان هایی که شخصیت در اون ها سیر میکنه.
📚توصیفات مکانت خوب، اما عالی نبود. اتاق رو محدود اشاره کردی، حتی هال و کمی نامحسوس آشپزخونه ولی انقدر کافی نبودن که بگم توصیف مکانت خیلی خوب بوده!

*توصیف زمان:
زمانی که رخداد در اون به وقوع می پیونده؛صبح، ظهر، عصر و یا فصل وقوع رخداد، پاییز، زمستان و...
📚در این مورد، در لحظه ی شروع رمانت تا فرار شخصیتت خیلی حاوی ایراد بود و منه خواننده به هیچ وجه متوجه زمان وقایع نبودم! گویا از دستت در میرن جانم.

*توصیف حالات:
برای زیباتر نشون دادن نوشته، بایستی نویسنده به حالات و دیدگاه های کاراکتر هم بپردازه. حالات هیجانی در حین رخداد پلیسی، حالات احساسی یک عاشق و...
📚دیدگاه کاراکترت رو در مواجه با بی رحمی هایی که در حقش میشد، خیلی خوب به تصویر کشیدی و از جنبه ی بیان حالات مشکل خاصی ندیدم.

*توصیف احساس:
بیان احساسات کاراکترها جذابیت نوشته رو صد چندان میکنه و عموماً به روی احساسات خواننده هم تاثیر میگذاره و جذبش میکنه؛ در واقع اشتیاقش رو به ادامه افزایش میده و احساسات توصیف شده به درون خواننده انتقال میابند.
📚احساسات اندوه بار شخصیتت رو هم خوب توصیف کرده بودی، ولی برای یک سیر تراژدی ایجاب میکنه این توصیفات احساس کمی بیتشر و ملموس تر باشن که خواننده خودش رو در بطن رخداد حس کنه و اون درد، خواننده رو منقلب و ناراحت کنه.

*توصیف شخصیت:
پرداختن به ظواهر کاراکترهای خلق شده و خصوصیات روانی اون ها به تصویر سازی ذهنی خواننده کمک میکنه.
📚از جنبه ی ظاهری؛ باز هم تو توصیفت ضعف داشتی. یعنی غالب ایراداتت از توصیفات هستن. ظاهر هیچکدوم از کاراکترهات تا پارت های میانی برای من قابل تصور نیستن! از جنبه ی باطنی، باز هم من خیلی گنگ خصوصیات روانی و اخلاقی شخصیت هات رو توصیف کردی. گاها اشاره میکردی، ولی کافی نبودن. مخصوصا باز هم در پارت های ابتدایی.

*نحوه بیان توصیفات:
نکته ی مهمی که در رابطه با توصیفات وجود داره، نگاشتنشون و گنجوندنشون به شکل پراکنده در سیر رمان هست؛ چرا که توصیفات اگه تماما پشت سر هم به تحریر در بیان منجر به خستگی ذهن خواننده میشن! پس درست اینه که توصیفات در فضای رمان پخش بشن و در جهت مقابل هم اگه توصیفات خیلی دور از هم باشن، مسبب این میشه که خواننده دچار گیجی بشه!
📚توصیفاتت در سیرت پراکنده بودن و ابدا جایی ندیدم اضافه کاری کرده باشی؛ فقط توصیفاتت کم بودن!

××××××××××××××××××××

#سیر ابتدایی رمان:

سیر رمان باید سرعت و روند استاندارد داشته باشه؛ یعنی از روی رخداد و حوادث با توصیف مناسب عبور کرد. چون کندی سیر رمان خواننده رو خسته و سرعت زیاد روند توصیفات باعث گیجی میشه. توصیفات باید به گونه ای باشه که خواننده خودش رو در میان اون رخداد تصور کنه و با متن انس بگیره. سیر به سه قسم هست:

*سیر تند:
نویسنده در زمینه پرداختن به موضوعات و به کارگیری توصیفات کوتاهی کرده و به سرعت از روی گسترش موارد با اهمیت جز تنها با یک اشاره گذشته.

*سیر کند:
نویسنده در زمینه پرداختن به موضوعات و به کارگیری توصیفات دست و دلبازی به خرج داده و بیش از آنچه نیاز باشه، به موارد حاشیه ای و کم ارزش پرداخته.

*سیر متعادل:
نویسنده در بیان توصیفات و پرداختن موضوعات تعادل برقرار کرده است که نه آن چنان از محور حقیقی روایت دور شود و نه آنکه به سادگی از گسترش رخداد های حائز اهمیت بگذرد.

🖤 بررسی از لحاظ موارد زیر:
1. ثابت نگه داشتن سیر
*سیر رمان، خواه هر پاراگراف اون، بایستی از آغاز تا به انتها بر رویه ی ثابت و سرعت مناسبی باقی بمونه تا خواننده دچار خستگی ذهن نشه؛ سیر تند، جزئیاتی رو که میتونن با افزایش توصیفات منجر به اثر گذاری بر احساسات خواننده بشن نادیده میگیره و سیر کند با توصیفات بیش از اندازه بانی کش اومدن ماجرا و طویل به نظر رسیدن موارد بی اهمیت میشه.

📚سیرت در طول رمان کماکان متعادل، اما یه جاهایی هم تند میشد که به علت نبود توصیفات کافی هست. بار هم برای پارت های ابتدایی خیلی تند رفتی و فرار کردی! متوجهم اصل رمانت از بعد از فراره، ولی اگه خواستی از قبل فرار شروع کنی، باید صبوری کنی و آروم پیش بری.

2. بررسی ژانر در سیر رمان
* اگه سیر رمان بیش از اندازه کند باشه، به طرز وحشتناکی ژانر کاربردی به عنوان مثال عاشقانه یا پلیسی به پشت سر هم وقایع رو تکرار میکنه و خواننده رو عصبی. سیر تند هم باعث نادیده گرفتن ژانر انتخابی میشه تا که نبود توصیفات از القای ژانر بر خواننده خودداری کنن.
📚
در سیرت، کاملاً ژانرهای تراژدی، اجتماعی و جنایی رو واضحا دیدم و باهاشون برخورد داشتم؛ پس در زمینه ی حضور ژانر در سیر کم کاری ای نبوده.

××××××××××××××××××××

#زاویه دید:

دریچه ای که نویسنده از اون به داستان نگرش داره؛ در واقع موقعیت راویه و اهمیت داره چون موضوعات از فیلتر ذهن اون عبور میکنن. پر کاربرد ترین زوایای دید، اول شخص و سوم شخص (اصطلاحا دانای کل) هستند. در زاویه ی دید اول شخص، روایت با ضمایر «من، ما» پیش میره و از نگاه شخصیتی به نگارش در میاد که درون فضای رمان حاضره. در زاویه ی دید سوم شخص، روایت با ضمایر «او، آنها» به نوشته کشیده میشه و گویا که راوی روایات همچون روحی نظاره گر صحنه های رمان هست.
📚زاویه دیدت، اول شخص بوده. در بیان وقایع از این دید مشکلی نداشتی و در آمیختگی راوی هم ندیدم.

××××××××××××××××××××

#لحن:

لحن شیوه ی بیان و بینش و نوع گفتار هست که به دو صورت ادبی و محاوره ای وجود داره؛ اگه لحن انتخابی از ابتدا محاوره ست بایستی تا انتها بر پایه ی همون لحن جلو بره؛ نه اینکه در سیر رمان دچار تغییر لحن بشه! تنها در صورتی امکان تلفیق دو لحن وجود داره که مونولوگ ها ادبی یا معیار نوشته بشن و دیالوگ ها محاوره ای.
📚لحنت ادبی در مونولوگ و محاوره در دیالوگ بوده. از پس دیالوگ ها خوب بر اومدی، اما خیلی محدود جاهایی بودن که دیدم در مونولوگ ادبی و محاوره رو دچار آمیختگی میکردی. چد مثال محدود میزنم گلم.
💛پارت یک آروم از تخت بلند می‌شوم✖ آرام از تخت بلند می‌‌شوم✔
💛پارت دو تیکه تیکه گوشت رو به سمت دهنم می‌برم و با درد قورت می‌دهم.✖ تکه تکه گوشت را به سمت دهنم می‌‌برم و...✔

××××××××××××××××××××

#کشمکش:

کشمکش در معنای تضاد و تقابل میان دو چیزه؛ این کشمکش و یا تضاد و تقابل مابین شخصیت و درونش، اطراف پیرامونش و یا حتی طبیعت حولش و جامعه ای که درون به زیستن میپردازه، پدید میاد. کشمکش انواعی داره:

*کشمکش جسمانی:
کشمکش جسمانی همون درگیری فیزیکی تلقی میشه و مرتبط با زد و خورد هست.

*کشمکش ذهنی:
در این نوع کشمکش، کاراکتر خلق شده با خود، روان و ذهنیات درونش در جدال و مشاجره قرار داره.

*کشمکش عاطفی:
در این نوع از کشمکش، شخصیت مابین خود و احساساتی که دچار به اون هاست قرار میگیره.

*کشمکش اخلاقی:
در این نوع کشمکش شخصیت با باورها، اعتقادات و رفتارهای پیرامونش و خواه مردم اطرافش سازگاری نداره.

*نیاز نیست رمان فور دارای تمامی کشمکش ها باشه؛ صرفا کشمکش هایی که اقتضای ژانر و چهارچوب خلق اثر هست.
📚
کشمکش جسمانی زیادی در پارت های ابتدایی مشخص بود که به زد و بند محدود میشدن. کشمکش ذهنی رو برای کاراکتر اصلیت دیدیم که با افکارش در تنش بود. کشمکش عاطفی هم باز برای کاراکتر اصلیت بود که با احساساتش نامحسوس در جدال بود. کشمکش اخلاقی هم احساس شد؛ شخصیت اصلیت با افکار خانواده اش دچار تضاد فکری بود.

××××××××××××××××××××

#رعایت جایگاه فعل و فاعل:

در یک مونولوگ صحیح از لحاظ چینش و نحوه قرارگیری لغات، فاعل در ابتدا و فعل انتهای جمله دیده میشه و گرچه این مورد برای دیالوگ ها نیز صادقه، در زمینه دیالوگ ها نویسنده آزادی بیان بیشتری داره.
📚این جنبه، پر ایرادترین جنبه ی رمانت بود عزیزم. انقدر محو بیان ادبی لحنت میشدی که به کل جایگاه واژه ها رو به هم میریختی! گلم، فقط در شعر اجازه ی جا به جایی اجزا رو داریم و گاها خیای محدود در دیالوگ؛ اما مونولوگ باید استایل ثابتش حفظ بشه. فعل آخر جمله و فاعل ابتدای جمله. چند مثال میزنم ولی خیلی این مورد توی رمانت زیاد بود.
💛پارت یک کمربند را می‌‌کوباند بر تنم✖ کمربند را بر تنم می‌‌کوباند✔
💛پارت یک وقتی که این آدم‌‌ها حرف می‌‌زنند از منفعتم✖ وقتی که این آدم‌‌ها از منفعتم حرف می‌‌زنند.✔
💛پارت دو و هق هقم می‌‌سوزاند گلویم را✖ و هق هقم گلویم را می‌‌سوزاند✔

××××××××××××××××××××

#تکرار:

تکرار در نگاشته منجر به کاهش زیبایی اثر و دلزدگی خواننده میشه که به چند قسم هست:

*تکرار علائم و حروف (نهههه / دروغ میگی!!!)
*تکرار کلمات و افعال
*تکرار مفهوم
که گاها در چند بند پشت سر هم یک پارت، نویسنده چنان به توصیفات احساس و یا ظواهر مکان و اشخاص می پردازه که دائما در حال به تفهیم رسوندنه مفهوم ثابتیه که این مورد منجر به خستگی ذهن نویسنده میشه.
📚تکرار علائم و حروف و مفهوم نداشتی. یک مورد جزئی تکرار فعل دیدم:
💛پارت دو اولین جمله دو بار پشت سر هم از فعل "می‌‌شود" استفاده شده.

××××××××××××××××××××

#رعایت هدفمند سازی پارت ها:

*هدفمند سازی پارت در معنای اینه که هر پارت نگاشته شده، در انتهای خودش بتونه مفهوم به خصوص و یا نتیجه ای رو به خواننده منتقل کنه. یا با توجه به محتوای خود بانی انتقال احساس به خصوصی به خواننده در جهت هدف رمان باشه
📚پارت هات هدفمند و دور از نواقص بودن.

*اندازه صحیح پارت برای طول نگاشته در موبایل 30 الی 50 خط و سیستم 20 الی 30 خط شمرده میشه.
📚بر اساس سیستم من، طول پارت هات کمی کوتاه هستن و گاها به زیر 20 خط میرسن.

××××××××××××××××××××

#سخن منتقد:

حاوی نظرات شخصی منتقد بر اساس مطالعه رمان و پیشنهادات یا توصیه هایی در زمینه ی بهبود جنبه های متفاوت اثر نگاشته شده.
📚خسته نباشی گلم، این انتهای نقده. اما یک مورد رو میخوام متذکر بشم که در قالب و چهارچوب نقد نبوده.
💜رمان و داستان و... روایتی هستند که به نظر میاد راوی بیانش میکنه و پیش تر به وقوع پیوشته. بنابراین کاربرد درست برای فعل ها در زمان "گذشته" هست، نه زمان "حال". در واقع گرچه کاربرد زمان "حال" برای رمان اشتباه نیست، اما خیلی ها اون رو درست هم نمیدونن مگه جاهای به خصوص. درست تر اینه زمان "گذشته" باشه.

💜همچنین یک مورد دیگه اینه که دیدم عموما اینطور نوشتی: "تقه‌‌ایی، تنسته‌‌ایی و..." در حالی که به گمونم اینطور درسته: "تقه‌‌ای، تنسته‌‌ای و..."

خسته نباشی عزیزم، قلمت مانا و ماندگار.🌸
@HAZIN
@BEHIN
سلام.
خسته نباشی هستی بانو.
با توجه به نقد تکمیلت و نبودن هیچ ضعفی در نقدت رنک منتقد به شما تعلق گرفت.
خوش برگشتی🌹
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Lady Narcissus

شهروند مانا
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
347
پسندها
414
دست‌آوردها
63
محل سکونت
شهر اولین ها
نقد رمان تنسته‌ای از خون

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما نویسنده‌ی گرامی. ضمن تبریک جهت روحیه‌ی نقد پذیر شما، در این نقد با هم دیگر در راستای بهبود بیشتر رمان‌تان گام خواهیم برداشت.

نقد نام:
عنوان تنسته‌ای از خون، می‌تواند بیانگر فضای تراژدی و احساسی رمان باشد. واژه‌ی خون، واژه‌ای کلیشه‌ای بوده و همچنین بیشتر با رمان‌هایی با ژانر جنایی هماهنگی دارد. یکی از ویژگی‌های یک نام مناسب، مرتبط بودن آن با ژانرهای انتخابی کتاب است. در این اساس نام رمان‌ شما با ژانر جنایی مرتبط است و نمی‌تواند خوانده‌ی مربوطه را مجذوب خود کند.

نقد جلد:
_

نقد خلاصه:
خلاصه‌ی مناسب برای رمان، باید در عین حال کمی نامفهوم باشد تا اطلاعات زیادی از سیر رمان لو نرود و همچنین برای خواننده سوال ایجاد شود؛ اما در کنار نامفهومی خلاصه، نویسنده باید اطلاعات کمی از رمان را به خواننده‌ها بدهد. سطح نامفهومی خلاصه‌ی رمان شما بالا بوده و اطلاعات کافی را به خواننده نداده و تنها حس غم و اندوه را به خواننده‌ها منتقل کرده است.

نقد مقدمه:
مقدمه قسمتی کوتاه از رمان را شرح می‌دهد و افکار خوانندگان را برای شروع رمان آماده خواهد کرد. متن مقدمه‌ی رمان شما با ژانر تراژدی هماهنگی بسیاری دارد و مملو از احساساتی غم‌انگیز است و با متن و ژانر رمان هماهنگ است.

نقد شروع:
شروع رمان، باید همیشه خواننده را مجذوب خویش کند. شروع رمان شما در نخست، آزار و اذیت دخترکی با قلبی سرشار از حس غم و تنهایی را به همراه داشت. این شروع برای خواننده، سوالاتی را نیز ایجاد کرد و خواننده‌ی رمان کنجکاو شده که دلیل این همه آزار و اذیت و بی‌رحمی آن خانواده چه بوده است؛ اما متاسفانه شروع رمان شما کمی کلیشه‌ای و تکراری بوده، زیرا در ابتدای برخی دیگر از رمان‌های تراژدی، ضرب و شتم افراد به وضوح دیده خواهد شد.

نقد توصیفات:
توصیفات در رمان، چون ادویه‌ای می‌ماند که به رمان عطر و طعم می‌بخشد، اما اگر رمانی از توصیفات مطلوبی برخوردار نباشد عطر و بوی خاصی ندارد. توصیفات برای پختگی قلم نویسنده، فضاسازی داستان، شخصیت‌پردازی، سیر و همچنین پردازش ایده ضروری است. توصیف‌های مکان و زمان، یعنی همان فضاسازی و ارائه تصویر از محیط مکان و زمانی که شخصیت داستان در آن قرار گرفته است. توصیفات‌ مکان و زمان رمان‌تان آن‌قدر بی‌نقص و کافی نبوده و ایراداتی از جمله تعویض ناگهانی زمان در متن، در رمان به چشم می‌خورد. توصیفات احساسات شخصیت رمان، مطلوب بود و سیر تراژدی‌ای را به همراه داشت اما بازهم جای پیشرفت زیاد بود.

نقد شخصیت پردازی:
شخصیت پردازی‌ جزء اساسی ترین بخش‌های یک رمان است و تا زمانی که شخصیت رمان باورپذیر نباشد، خواننده را مجذوب خود نخواهد کرد. شخصیت اصلی رمان‌تان، جزء شخصیت‌های پروتاگونیست می‌باشد و محور تمامی اتفاقات داستان است و هدف رفتن پس از افشای حقیقت را دارد. در شخصیت‌پردازی‌ رمان‌تان هم ضعف‌هایی به وضوح قابل مشاهده بوده و توصیف‌های شخصیت بسیار نامفهوم هستند و بهتر است که آن‌ها را از حالت گنگی درآورید.

نقد دیالوگ و مونولوگ:
مونولوگ‌های رمان شما با لحن ادبی، و دیالوگ‌ها با لحن محاوره‌ای نوشته شده است. عیب و نقصی در دیالوگ‌ها دیده نشده، اما در برخی از قسمت‌های مونولوگ که متنی ادبی بوده، کلماتی با لحن محاوره‌ای را وارد کرده‌اید؛ مانند:
پارت‌یک: آروم از تخت بلند می‌شوم اشتباه
آرام از تخت بلند می‌شوم درست
پارت‌دو: تیکه تیکه گوشت اشتباه
تکه تکه گوشت درست

غلط نگارش و املا:
غلط‌های نگارشی و تایپی در متون دیده نشده، جز فاصله‌هایی که در بین کلمات باید رعایت می‌شد و رعایت نکردن‌شان باعث اشتباه متوجه شدن خواننده می‌شود.
باسر/ با سر
بادرد/ با درد

از روحیه‌ی نقدپذیری شما سپاسگزارم🌺
با آرزوی موفقیت برای شما نویسنده عزیز🌺

@HAZIN
@_Ara.h_
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

_Ara.h_

نویسنده‌ی ادبی
نویسنده ادبی
سطح
4
 
ارسالات
576
پسندها
1,185
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
3
سن
19
محل سکونت
هپروت 😷
نقد رمان تنسته‌ای از خون

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما نویسنده‌ی گرامی. ضمن تبریک جهت روحیه‌ی نقد پذیر شما، در این نقد با هم دیگر در راستای بهبود بیشتر رمان‌تان گام خواهیم برداشت.

نقد نام:
عنوان تنسته‌ای از خون، می‌تواند بیانگر فضای تراژدی و احساسی رمان باشد. واژه‌ی خون، واژه‌ای کلیشه‌ای بوده و همچنین بیشتر با رمان‌هایی با ژانر جنایی هماهنگی دارد. یکی از ویژگی‌های یک نام مناسب، مرتبط بودن آن با ژانرهای انتخابی کتاب است. در این اساس نام رمان‌ شما با ژانر جنایی مرتبط است و نمی‌تواند خوانده‌ی مربوطه را مجذوب خود کند.

نقد جلد:
_

نقد خلاصه:
خلاصه‌ی مناسب برای رمان، باید در عین حال کمی نامفهوم باشد تا اطلاعات زیادی از سیر رمان لو نرود و همچنین برای خواننده سوال ایجاد شود؛ اما در کنار نامفهومی خلاصه، نویسنده باید اطلاعات کمی از رمان را به خواننده‌ها بدهد. سطح نامفهومی خلاصه‌ی رمان شما بالا بوده و اطلاعات کافی را به خواننده نداده و تنها حس غم و اندوه را به خواننده‌ها منتقل کرده است.

نقد مقدمه:
مقدمه قسمتی کوتاه از رمان را شرح می‌دهد و افکار خوانندگان را برای شروع رمان آماده خواهد کرد. متن مقدمه‌ی رمان شما با ژانر تراژدی هماهنگی بسیاری دارد و مملو از احساساتی غم‌انگیز است و با متن و ژانر رمان هماهنگ است.

نقد شروع:
شروع رمان، باید همیشه خواننده را مجذوب خویش کند. شروع رمان شما در نخست، آزار و اذیت دخترکی با قلبی سرشار از حس غم و تنهایی را به همراه داشت. این شروع برای خواننده، سوالاتی را نیز ایجاد کرد و خواننده‌ی رمان کنجکاو شده که دلیل این همه آزار و اذیت و بی‌رحمی آن خانواده چه بوده است؛ اما متاسفانه شروع رمان شما کمی کلیشه‌ای و تکراری بوده، زیرا در ابتدای برخی دیگر از رمان‌های تراژدی، ضرب و شتم افراد به وضوح دیده خواهد شد.

نقد توصیفات:
توصیفات در رمان، چون ادویه‌ای می‌ماند که به رمان عطر و طعم می‌بخشد، اما اگر رمانی از توصیفات مطلوبی برخوردار نباشد عطر و بوی خاصی ندارد. توصیفات برای پختگی قلم نویسنده، فضاسازی داستان، شخصیت‌پردازی، سیر و همچنین پردازش ایده ضروری است. توصیف‌های مکان و زمان، یعنی همان فضاسازی و ارائه تصویر از محیط مکان و زمانی که شخصیت داستان در آن قرار گرفته است. توصیفات‌ مکان و زمان رمان‌تان آن‌قدر بی‌نقص و کافی نبوده و ایراداتی از جمله تعویض ناگهانی زمان در متن، در رمان به چشم می‌خورد. توصیفات احساسات شخصیت رمان، مطلوب بود و سیر تراژدی‌ای را به همراه داشت اما بازهم جای پیشرفت زیاد بود.

نقد شخصیت پردازی:
شخصیت پردازی‌ جزء اساسی ترین بخش‌های رمان فور است و تا زمانی که شخصیت رمان باورپذیر نباشد، خواننده را مجذوب خود نخواهد کرد. شخصیت اصلی رمان‌تان، جزء شخصیت‌های پروتاگونیست می‌باشد و محور تمامی اتفاقات داستان است و هدف رفتن پس از افشای حقیقت را دارد. در شخصیت‌پردازی‌ رمان‌تان هم ضعف‌هایی به وضوح قابل مشاهده بوده و توصیف‌های شخصیت بسیار نامفهوم هستند و بهتر است که آن‌ها را از حالت گنگی درآورید.

نقد دیالوگ و مونولوگ:
مونولوگ‌های رمان شما با لحن ادبی، و دیالوگ‌ها با لحن محاوره‌ای نوشته شده است. عیب و نقصی در دیالوگ‌ها دیده نشده، اما در برخی از قسمت‌های مونولوگ که متنی ادبی بوده، کلماتی با لحن محاوره‌ای را وارد کرده‌اید؛ مانند:
پارت‌یک: آروم از تخت بلند می‌شوم اشتباه
آرام از تخت بلند می‌شوم درست
پارت‌دو: تیکه تیکه گوشت اشتباه
تکه تکه گوشت درست

غلط نگارش و املا:
غلط‌های نگارشی و تایپی در متون دیده نشده، جز فاصله‌هایی که در بین کلمات باید رعایت می‌شد و رعایت نکردن‌شان باعث اشتباه متوجه شدن خواننده می‌شود.
باسر/ با سر
بادرد/ با درد

از روحیه‌ی نقدپذیری شما سپاسگزارم🌺
با آرزوی موفقیت برای شما نویسنده عزیز🌺

@HAZIN
@_Ara.h_
سلام جانم، خسته نباشی.
با توجه به سطح نسبتا بالای نقدت، رنک آزمایشی منتقد بهت تعلق میگیره. یک سری موارد تکمیلی رو توی خصوصی خدمتت میگم. به تیم نقد خوش اومدی.💜
@HAZIN رنک منتقد آزمایشی ایشون رو لطف کنید.🌸
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Zahra habibi

منتقد آزمایشی
تیم نقد
سطح
0
 
ارسالات
4
پسندها
291
دست‌آوردها
53
محل سکونت
مغرب مشرق نما
نقد رمان سقوط صورتی

1.اسم رمان

نام رمان باید مخاطب را مجذوب خود کند
نام این رمان به علت استفاده کردن از پسبند *صورتی*کمی به سمت کلیشه ی بودن حرکت می‌کند
ولی در کل اسم جذابی هست


2.ژانرها


ژانر ها کاملا درست و صحیح بودن


3.خلاصه رمان


خلاصه شما یکمی بیشتر از حد امکان گنگ بود
این مخاطب را زده می‌کند. و تنها حس غم را الغا می‌کند


4.مقدمه

مقدمه رمان کاملا موزون بود و با ژانر تراژدی هماهنگ بود

5.جلد رمان

_____



6.شروع رمان

شروع متفاوتی داشت
ولی بخورد افراد کمی کليشه بود



7.توصیفات

همونطور که خودتون هم میدونید توصیفات کاملا مهم و اساسی هستن
توصيفات توی رمان شما کاملا رنگ و بو داشتن
ولی جای پیشرفت داشت



8.شخصیت

شخصیت ها تصمیمات خودشون را با آن خلق وخوی که نویسنده به به آنها داده میگیرند پس میشود گفت جزو مهم ترین اساس هستن
شخصیت های شما تونستن کاملا اون حس تراژدی رو به من الغا کنند


9.دیالوگ نویسی

دیالوگ‌ها کامل موضوع را شرح میدادن







10.غلط‌‌های املایی

مشکل کلی دیده نمی شد
بجز چیز ها جزیی
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Zahra habibi

منتقد آزمایشی
تیم نقد
سطح
0
 
ارسالات
4
پسندها
291
دست‌آوردها
53
محل سکونت
مغرب مشرق نما
نقد رمان مرد زن نما

1.اسم رمان

اسم رمان شاید متفاوت بود ولی مخاطب جذب نمیکرد
شما میتونستید از همین متفاوت بودن استفاده
کنین و اسم شگفت
انگیز روی رمان بزارید
اسم رمان زیاد طولانی نبود

2.ژانرها


هنوز رمان شما نه به ژانر تراژدی رسیده بود نه عاشقانه



3.خلاصه رمان

خب خلاصه کاملا شو
و نمایان بود و مخاطب رو جذب نمیکرد جز ایده
شما که در مورد یک مرد زن نما بود

4.مقدمه

_____

5.جلد رمان

_____



6.شروع رمان

شروع رمان کاملا کلیشه ایی بود
و هیچ چیز مبهم و شگفت انگیز نداشت
شما میتونستید رمان رو
از دعوا ها و جدال ها با خانواده شروع کنید


7.توصیفات

خب توصیفات مکان بد نبود ولی جای پیشرفت داشت
توصیفات زمان
هم بازم جای پیشرفت داشت
توصیفات احساس کمی مشکل داشت مثلا از خواب بیدار میشه و لباس رو تنش میکنه
طبیعتا باید خسته و خواب آلود باشه

9.شخصیت

شخصیت های داستان کمی به من حس کلیشه بودن میدن با اینکه پسر بود ولی بهش حس یه دختر کلیشه ایی رو داشتم و کمی به من حس ناخشاید الغا میکرد


10.دیالوگ نویسی

مشکلی توی
دیالوگ‌ها و مونولوگ ها ندیدم ولی بازم جای پیشرفت هست
فاصه های هم به خوبی رعایت شده بود

11رعایت شرع و قوانین

فحاشی نداشت ولی یکمی رمان به سمت ممنوعه ها (منظورم خود ایده هست)
کشیده میشد البته از نظر
من

12.غلط‌‌های املایی

توی این چند پارت هایی که من خوندم غلطی دیده نمیشد
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
  • ایول
واکنش‌ها[ی پسندها]: 0HAZIN0

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
نقد رمان مرد زن نما

1.اسم رمان

اسم رمان شاید متفاوت بود ولی مخاطب جذب نمیکرد
شما میتونستید از همین متفاوت بودن استفاده
کنین و اسم شگفت
انگیز روی رمان بزارید
اسم رمان زیاد طولانی نبود

2.ژانرها


هنوز رمان شما نه به ژانر تراژدی رسیده بود نه عاشقانه



3.خلاصه رمان

خب خلاصه کاملا شو
و نمایان بود و مخاطب رو جذب نمیکرد جز ایده
شما که در مورد یک مرد زن نما بود

4.مقدمه

_____

5.جلد رمان

_____



6.شروع رمان

شروع رمان کاملا کلیشه ایی بود
و هیچ چیز مبهم و شگفت انگیز نداشت
شما میتونستید رمان رو
از دعوا ها و جدال ها با خانواده شروع کنید


7.توصیفات

خب توصیفات مکان بد نبود ولی جای پیشرفت داشت
توصیفات زمان
هم بازم جای پیشرفت داشت
توصیفات احساس کمی مشکل داشت مثلا از خواب بیدار میشه و لباس رو تنش میکنه
طبیعتا باید خسته و خواب آلود باشه

9.شخصیت

شخصیت های داستان کمی به من حس کلیشه بودن میدن با اینکه پسر بود ولی بهش حس یه دختر کلیشه ایی رو داشتم و کمی به من حس ناخشاید الغا میکرد


10.دیالوگ نویسی

مشکلی توی
دیالوگ‌ها و مونولوگ ها ندیدم ولی بازم جای پیشرفت هست
فاصه های هم به خوبی رعایت شده بود

11رعایت شرع و قوانین

فحاشی نداشت ولی یکمی رمان به سمت ممنوعه ها (منظورم خود ایده هست)
کشیده میشد البته از نظر
من

12.غلط‌‌های املایی

توی این چند پارت هایی که من خوندم غلطی دیده نمیشد
سلام. خسته نباشی بانو جان.
نقد شما ضعیف هست، چرا که اینجا ما در نقدهامون سعی می‌کنیم تمام جزئیات رو نقد کنیم.
برای مثال وقتی ژانر نقد میشه شما باید ذکر کنید که آیا ژانر تراژدی به خوبی پرداخت شده؟ ژانر عاشقانه توش دیده میشه یا رمان به سمت عاشقانه سوق پیدا کرده؟
نقد خلاصه)
در نقد خلاصه باید به نویسنده تذکر بدید که خلاصه مشکل داره، سیر رمان خوب ذکر نشده، خلاصه ساده هست و یا...
وقتی شروع رمان رو نقد می‌کنید باید به این نکات توجه کنید که «مشکلات دقیق» رو ذکر کنید
فقط گفتن «خلاصه شما کلیشه‌ای بود» کافی نیست شما باید بگید چی باعث شده شروع کلیشه‌ای باشه، صرفا مبهم بودن یک شروع دال بر این نیست که شروع خوب نبوده، پس باید دلیل بیارید

نقد توصیفات)
توصیفات باید به صورت جداگانه و دقیق نقد بشه
وقتی می‌گید توصیفات مکان بد نبود و جای پیشرفت داشت باید این مورد هم ذکر کنید ک چی باعث میشه توصیفات پیشرفت کنه
وقتی توصیفات زمان رو نقد می‌کنید باید بگید کجا «دقیقا کدام قسمت رمان» در توصیف زمان مشکل داشت و چطور میشه این مشکل رو برطرف کرد

نقد شخصیت)
وقتی میگید شخصیت‌های رمان حس کلیشه‌ای بودن میده باید این مورد رو لحاظ کنید که نقد به رخ کشیدن اشکالات نیست بلکه باید راه حلی پیشنهاد بدید تا قلم پیشرفت کنه پس هنگام نقد باید پیشنهاد هم بدید.
برای مثال ب نویسنده بگید ک چی باعث میشه یک شخصیت پردازی خوب داشته باشه

در آخر نقد کردن غلط‌های املائی به عهده‌ی منتقد نیست و این شیوه کاملا غلط هست لذا باعث دلسرد شدن نویسنده میشه. پس غلط‌های املائی و نگارشی نباید نقد بشه چون ویراستار در آخر اون‌ها رو تصحیح خواهد کرد.

لطفا مجدد همین رمان رو نقد کنید و این بار در خصوصی بنده ارسال کنید.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
بالا پایین