• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

دلنوشته قساوت | حزین کاربر انجمن رمان فور

دلنوشته های کاربران

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
جدا از دلشکستگی‌ها، دلتنگم.
دلتنگ آن سفره‌های پر برکته گوشه‌ی باغچه، که دیگر نیستند. لاجرم پناه می‌برم به سرزمین تخیل. اما نمی‌شود، هیچ چیز جای خوشی‌های قدیم را نمی‌گیرد. بهتر است پرنده‌ی بی‌انتهای خیالم را غرق کنم. اندیشه‌های تاول زده‌ی مغزم را پَر دهم؛ حتی مویرگ‌های سلول‌هایم هم دنبال کنجی هستند تا اشک بریزند. عجب جمله‌ی متضادی! بهتر است آرزوهای زردم را در مرداب تفکرم غرق کنم؛ اما هرچه که کنم، نمی‌توانم منکر نبود بوی نعنائیه خنده‌‌های اطرافیانم، در حوالی دهر شوم.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
دریافته‌ام که حقیقتا انسان‌ها خود را به زنجیر بسته‌اند، گاهی خود را شکنجه می‌دهند، گاهی با کوچک‌ترین چیز آشفته می‌شوند، گاهی خود را دار می‌زنند! غافل از اینکه هدف از خلقت خلقیات تنها جنبه‌ی سرگرمی داشته است!
با کوچک‌ترین چیزها ناراحت می‌شوید که چه؟! برای جلو زدن از دیگری می‌کوشید که چه؟ گیریم که اصلا حواله‌ی بهشت شدید، ذهن بقیه را به هم می‌ریزید که چه؟
به والله اگر هرکسی سرش در کار خودش باشد، اگر سر هر هیچ و پوچی فلسفه‌ای ساخته نشوند، اگر اگری وجود نداشت، همه چیز خوب می‌بود...!
شما باید آن خط ممتده آویزان ذهن‌هایتان را قیچی کنید، تفکرات آغشته به دین، سیاست، اقتصاد، عشق، نفرت و... را آتش بزنید، لکه‌های دروغ را پاک کنید، ترک‌های میان دریچه‌ی قلبتان را ترمیم دهید و سرانجام، یک بار هم از پستوی ناپسوده‌ها بالا روید ببینیم چه می‌شود!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
پست‌ترین‌ها با هزار و یک امکانات و خوشبختی با اندکی بسیار سلامتی درحال پرسه زدن در فراسوی فسادهایشان هستند آن وقت نیمه‌ی جان من از شدت عذاب دریچه‌های قلبش تنگ می‌شود
آن نیمه‌ی دیگرم از منت‌های انسان‌نمایان خسته شده و با وجود سن کمش دنبال کار پیدا کردن است
خودم هم چکش صبر بر دست گرفته‌ام و دروازه‌های بخت را می‌کوبم
کار از آتش زدنه قساوت‌ها گذشت...
امشب رعشه به اندامم رخنه کرد.
دیگر اهمیتی ندارد دل کسی بشکند
مهم نیست اگر جملاتم باعث شود خودت را دار بزنی
اصلا ایرادی ندارد اگر کنایه‌هایم را به خودت نگیری و تصمیم نـگیری کمی انسانیت به خرج دهی
آهای کلاغانی که همه جا جار زده‌اید حال این بشر خوب نیست
خواستارم لطفی کنید و این بار ناقوس حکم مرگتان را نیز جار بزنید
زین پس نشانتان خواهم داد قساوت با کدام صاد نوشته می‌شود!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
سیاهی شب دست دراز می‌کند.
و یادواره‌های پیشین را از گنجه‌ی اعماق ذهنم بیرون می‌کشد،
می‌نشیند و خاک نشسته روی یک به یک آن‌ها را با حوصله و صبر می‌زداید.
آن‌ها را،
تک به تک‌شان را،
مقابل بینی‌ام می‌گیرد تا رایحه‌ی خوششان به سلول‌های بینی‌ام بچسبد و من را،
منِ ویران را...
از اینی که هستم، ویران‌تر سازد!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
میلِ عجیبم به بیخ تا بیخ بریدنِ گوش‌هایم
و چال کردنشان در هسته‌ی زمین،
از شنیدنِ آنچه که شنیدنی نیست آب می‌خورد.
باید حواسم باشد آنقدری بها ندهم هر سخنی را
وگرنه چیزی حز یک مشت مترسک بی گوش و هوشه متحرک در جهان باقی نخواهد ماند از شدت نفرت خویش.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,973
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
اگر کودکی را می‌شناسی
که دستِ بلند شده
رویِ صورتش را فراموش کند،
یا پیرمردی را سراغ داری
که از بی احترامی فرزندش
دل‌شکسته نشود،
دوباره بیا و به اینجا برگرد،
آن‌وقت برای شرمندگی‌ات،
فکری می‌کنیم...
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
بالا پایین