-
- ارسالات
- 9,789
-
- پسندها
- 17,977
-
- دستآوردها
- 143
-
- مدالها
- 4
جدا از دلشکستگیها، دلتنگم.
دلتنگ آن سفرههای پر برکته گوشهی باغچه، که دیگر نیستند. لاجرم پناه میبرم به سرزمین تخیل. اما نمیشود، هیچ چیز جای خوشیهای قدیم را نمیگیرد. بهتر است پرندهی بیانتهای خیالم را غرق کنم. اندیشههای تاول زدهی مغزم را پَر دهم؛ حتی مویرگهای سلولهایم هم دنبال کنجی هستند تا اشک بریزند. عجب جملهی متضادی! بهتر است آرزوهای زردم را در مرداب تفکرم غرق کنم؛ اما هرچه که کنم، نمیتوانم منکر نبود بوی نعنائیه خندههای اطرافیانم، در حوالی دهر شوم.
دلتنگ آن سفرههای پر برکته گوشهی باغچه، که دیگر نیستند. لاجرم پناه میبرم به سرزمین تخیل. اما نمیشود، هیچ چیز جای خوشیهای قدیم را نمیگیرد. بهتر است پرندهی بیانتهای خیالم را غرق کنم. اندیشههای تاول زدهی مغزم را پَر دهم؛ حتی مویرگهای سلولهایم هم دنبال کنجی هستند تا اشک بریزند. عجب جملهی متضادی! بهتر است آرزوهای زردم را در مرداب تفکرم غرق کنم؛ اما هرچه که کنم، نمیتوانم منکر نبود بوی نعنائیه خندههای اطرافیانم، در حوالی دهر شوم.