• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

دلنوشته قساوت | حزین کاربر انجمن رمان فور

دلنوشته های کاربران

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,972
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
نام اثر
قساوت
نام پدید آورنده
حزین
ژانر
  1. اجتماعی
  2. تراژدی
مقدمه:
کار برخی‌ها هم قضاوت کردن است
رسم زندگی‌شان قساوت ورزیدن است
دلتنگ باشی نیشخند می‌زنند
شاد باشی نیشت می‌زنند
آهای از خدا بی‌خبر! چرا خوشحالی، الآن چشمت می‌زنند!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,972
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4

دلنویس عزیز، جهت اطلاع بیشتر از قوانین به تاپیک زیر سر بزنید: شما می‌توانید پس از گذشت پانزده پست از دلنوشته‌تان، درخواست جلد دهید: درصورتی که علاقه‌مند هستید کاربران دلنوشته‌های شما را نقد کنند؛ می‌توانید از طریق لینک زیر تاپیک نقد ایجاد کنید: پس از گذشت پنج پست از دلنوشته، می‌توانید درخواست تگ دهید تا اثر شما سطح‌بندی شود: چنانچه از پایان دلنوشته مطمئن شدید؛ در تاپیک زیر اعلام کنید: قلم تخریب می‌کند، می‌سازد، واقعیت‌ها را آشکار می‌کند، آشکارها را نهان می‌کند، به واقع قلم؛ معجزه‌ای جاویدان است...! موید باشید 🌹کادر مدیریت تالار کتاب🌹​
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,972
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
از یک جایی به بعد شغلت می‌شود مات ماندن به شعوره کمه برخی‌ها...!
اصلا من سکوت می‌کنم!
این‌بار سعی می‌کنم همانند دفعات قبل به تراژدی نویسی روی نیاورم.
می‌شود؟ گمان نکنم.
برایم تنها مکان تخلیه شدن همین تکه دیوار مجازیست.
می‌پرسند چرا قلمت انسان را از زندگی نا امید می‌کند! ادمیزادی که ننگ نام انسانند! درنده خویانی که چنگ به محبت‌ها می‌زنند! غافل از اینکه مرده‌اند... لاقید از اینکه جهان نیز به قتل رسیده است. دردناک است کلنجار رفتن با این مرده پرستان.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,972
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
رسم زمانه از ابتدا شکنجه‌گرانه حک شد
اقباله منه بیچاره نیز سیاه نگاشته شد
حرف زدیم گفتند باید ناله کنی، خندیدیم گفتند باید عذاب کشی
تصور من از زندگی این نبود
آه از این عاقبتی که هرچه خواستیم تهش به متضادش رسید
زوال ما هم زندگی بود، باشد ملالی نیست
حرفی نمی‌زنیم لام تا کام
به جایش می‌نویسیم از این سرشت ناکام
و همچنان در شکیب فرا رسیدن یک رویداد خوشیم
آنهم در جهانی که آسمانش خون گریه می‌کند!
خدا کند جوهر گران نشود!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,972
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
ما یک به یک در کرسی انتظار این مملکت جا خشک کرده‌ایم
کورسوی دین، معرفت، رفاقت و تعداد کثیر دیگری از اصل‌های زندگی بر باد رفته
در رگ‌های مردگان جهان قساوت جریان دارد
جویبارها را اشک مظلومان تشکیل داده
ابرهای حسرت‌ را کودکان افراشته‌اند
آرزوها خاکیست که خودانسان پنداران لگدشان می‌زنند
چک چک باران دوست داشتنی نیست
لک لک‌ها انسان می‌خورند
و صاعقه‌ها مرا هدف گرفته‌اند
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,972
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
قلبتان را هدف قرار دهید
تیر و کمان را بکشید و بنگ!
بگذارید آنقدر خون از دست دهید که یک قطره‌ هم باقی نماند برای پمپاژ
حال خرابتان را خراب‌تر کنید
شاید این گونه زیر چهارچوب سنگ قبر کسی نتواند زجرتان دهد، البته خدا را نمی‌دانم!
چه خزئبلات مهملی! خدا را چه به عذاب دادن، ایشان فقط نظاره کردن را دوست دارند!
چرا دارم شاکیانه حرف می‌زنم، اصلا شما نخوانید.
ثانیه‌های زشت تقلبیتان را هدر ندهید.
هرچه باشد قرار دارید...
باید به مشغله‌های قتلتان بپردازید!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,972
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
نیمچه انسان‌ها را که میشناسید؟
فی‌المثال تکان بخورند لاف می‌زنند
معنای سنگدل بودن را فراموش کنید
اینان اصلا قلب ندارند چه برسد سنگی باشد
با دیدن چنین نیمچه انسان‌هایی وجناتم می‌پوسد
چهره‌ام تحلیل می‌رود
چشمانم سرخ...
شب شیهه می‌کشد
آفتاب جفتک می‌اندازد
آسمان زار می‌زند
البته در جامعه ما بیشتر منفعل محسوب می‌شویم زیرا مایه دار نیستیم
پس بیخیال
کنار بیایید
بگذارید ثانیه‌ها به گول زدنمان ادامه دهند
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,972
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
تهمت بزنید
آشکارا قضاوت کنید
حرف‌هایمان را قطع کنید
ما را درگیر غم کنید
مهم نیست و لاغیر هیچ...
برای مایی که
روزهایمان تاریک‌تر از شب
شب‌هایمان بیدارتر از مرگ
و خون جولان می‌دهد در پاره‌هایی از رگ
دیگر چیزی اهمیت چندانی ندارد
اینجا شب که می‌رود، صبح نمی‌آید.
روشنایی نمی‌آید.
امید نمی‌آید.
شب می‌رود و شب می‌آید!
در این گذر تاریکی
ما می‌مانیم و جهالت سیاه دنیایی که ناخواسته ما را به آن تبعید کردند!
فقط کاش دخمه‌ای باشد و اندکی بسیار سکوت.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,972
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
ماندگار شدن
مشهور شدن
و چه می‌دانم! معروفیت کشک است!
وقتی کل عمرت در تباهیت بگذرد و مرگ‌نویسه‌هایت باعث شود معروف شوی اهمیتی ندارد که! مهم خواسته‌هایت است که به حسرت تغییر ماهیت می‌دهد و در رگ‌هایت رسوب می‌کند و مددی نیست حفاری‌اش کنی.
همه‌ی ما محسوران زندانی شده بین واژه‌های معلول متناقض‌نمایی شده‌ایم که دنیا بر سرمان خروار کرده.
این دنیای خاکستری
انگار از هفت پشت با نسل ما پدرکشتگی دارد!
دستش را با سرنوشت در یک کاسه کرده و آرزوهای همه‌مان را می‌کشد.
تازگی‌ها هم که دست به کشتنش بسی پیشرفت کرده است، به طوری که تابوت در خیابان‌ها بیشتر از تعداد انسان‌ها شده...!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,972
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
روی موج عبور ثانیه‌ها...!
زیر سایه‌ی مرگی که دست در دست پیشانی‌نوشتِ روزگار،
تکیه بر باد کرده و بر سر تاج گلویمان،
رقص‌نوازی می‌کند.
زندگی می‌شود
آن اجل معلقی که
بی‌خبر
بر سرمان ریخته
نفس‌هایمان را با درد آویخته
و دنیایمان را با قساوت‌ها در هم آمیخته
این جا قانون هر چه که باشد،
برای ما
مدارش تنها باختن است.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,972
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
آدم دیروز را می‌شناسم؛ بوی خاک خیس خورده می‌دهد. از جنس همان خاک حاصلخیز است که در بحبوحه‌ی نبرد، گلی رنگین از اندورنش جوانه زد. اما امان از صخره‌ی آدمِ امروز؛ آدمی که برای شکافتن و یافتن محبت‌هایش، به پیشانیِ خون‌آلودِ آدم دیروز می‌رسی. همان‌جا، دقیقاً همان‌جا، یک من مرده‌ است.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین