تکمیل شده دلنوشته فریاد عشق | سپیده رضایی کاربر انجمن رمان فور

[Sepideh Rezaei]

و فریاد بزن و بگذار صدای قهقهه هایت گوش عالم را کر کند .
چه اهمیتی دارد مردمان آن را خنده مستانه بدانند یا زوزه باد خطابش کنند .
تو شاد باش و دلبری کن برای تک تک لحظه های زندگیت .
اری ،زمین با انسان های شاد خوشحال تر است

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

[Sepideh Rezaei]

گاهی خیلی ساده میشود عاشقانه حرف زد .
خیلی ساده میتوان گفت قربان بودنت برم .
آری تنها بودنت برای هزاران حرف عاشقانه من کفایت میکند .
فرقی نمیکند این بودن خودت باشی یا خاطراتت .
من هردو را زندگی میکنم.
#سپیده_رضایی

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

[Sepideh Rezaei]

مداد قرمز را برمیدارم و عشق را میکشم.
مداد سبز را برای دوستی میگذارم .
ابی را برای ارامش،بنفش را برای قدرت ، زرد را برای تابش زندگی.
و رنگ میکنم جز به جز معنا های زندگی ام را .
اما امان از روزی که رنگ ها مرز خود را رد کنند و در هم امیزند .
امان از آن روز که تنها سیاهی میماند و بس.

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

[Sepideh Rezaei]

تو را من چشم در راهم .
تو را من چشم در راهم ،در پس تمام قطرات باران که به صورتم میزند و جای بودنت خالیس.
در پس تمام نفس هایی که بهانه بودنشان تنها تو بودی.
تو را من چشم در راهم تا دوباره جان بگیرد نهال کوچک زندگیم .
اما بی تو من تنها جسدی متحرکم که نفس میکشد و زیر باران، تنها خیس میشود .

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

[Sepideh Rezaei]

می خواهم کمی از معجزه عشق بگویم .
معجزه ای که غریبه ای را با خود می آورد و به ناگاه برایت اشنا ترین اشنایان میشود .
غریبه ای می آید و گویی همه عالم محکوم به سکوت میشود و همه تو گوش میشود برای شنید نجوا هایش .
امان از خنده های آن غریبه، آه و صد آه از چشمانش .
غریبه ای می اید و دیگر زندگی رنگ میبازد و همه چیز میشود تنها او.
آری ،غریبه ای می اید ،و اشنایی میرود و ما محکوم میشویم به فراموش کردن .
ودر ذهنمان میگوییم .
همه اشناهایم رفت.

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

[Sepideh Rezaei]

گاهی دلم میخواهد یک دل سیر نگاهت کنم.
برایت از امروزم بگویم .
کودکانه بخندم ،کودکانه گریه کنم،و عاشقانه در اغوشت حل شوم.
دلم میخواهد وسعت ارزوهایم را برایت بگویم.
که چهقدر با تو همه چیز خوب است .
تورا نمیدانم ،اما عکست همیشه سرپا گوش است.
مگر فرقی دارد؟
خودت بشنوی یا عکست؟
من حرف هایم را میزنم بدون توجه به دست هایی که روی گوشت گذاشتی.

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

[Sepideh Rezaei]

نبار باران !
بی خود عاشقانه اش نکن .
من و او هیچوقت ما نمیشویم .
گاهی تقدیر عجیب کمر میبند به فاصله انداختن .
کمر میبندد ،که زیر چرخ زمانه تمام ارزوهایت را خرد کند.
و تو تنها بگویی تقدیر نخواست که (ما)شویم.
گاهی همه دوستانت ،دشمن میشوند ؛که دور کنند کسی را اشناترین اشنای قلبت است .
گاهی زندگی سخت بی رحم میشود ،و تو محکوم میشوی .
محکوم میشوی به سکوت ، محکوم میشوی به تماشای همه قلبت که هر لحظه از تو دور تر میشود.
و همه ایناها از تو دیوانه ای دوره گرد میسازد .
که تنها زندگی را قدم میزند بی هیچ قلبی

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

[Sepideh Rezaei]

امروز حال دلم خوب است.
لبخند میزنم و امید دارم به فردایی که می اید.
کوچه دلم را اب و جارو میکنم ؛اتفاقی خوب در راه است .
امروز خورشید هم زیبا تر می تابد .
شاید هم مثل همیشه باشد .
چه فرقی دارد؟
مهم این است که امروز حال دل من خوب است.

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

[Sepideh Rezaei]

مهم نیست وسعت ابر های سیاه اسمان دلمان چه قدر است .
مهم نیست باران چهقدر طولانی و شدید مبارد .
رنگین کمان پاداش ما خواهد بود اگر ایستادگی کنیم .
گاهی زیباترین اتفاقا درست در عجیب ترین لحظات خواهند افتاد .
مثل شکفتن یک گل در دل یک سنگ .
مثل دیدن ناگهانی یک شهاب در دل سیاهی شب .
آری،اتفاقات خوب خواهند افتاد درست در بهترین زمانشان.

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

[Sepideh Rezaei]

روزی خواهد رسید .
که لبخند بر لب دارمو پیروزمندانه میگویم:گذشت .
سخت گذشت ،گاهی با درد گذشت ولی گذشت .
گذشت و من جنگیدم و تنها سرباز پیروز این مبارزه شدم .
و من یگانه سرو استوار داستان زندگی ام بودم .
که ایستادوجنگید و پیروز شد.

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان