زمان هیچ گاه دردی را درمان نکرده،
این ما هستیم که به مرور به دردها عادت می کنیم…
کتاب:پاییز پدرسالار
اثر:گابریل گارسیا مارکز
این ما هستیم که به مرور به دردها عادت می کنیم…
کتاب:پاییز پدرسالار
اثر:گابریل گارسیا مارکز
-
برای تایپ رمان خود اینجا کلیک کنید.
-
برای یافتن رمان های بی نام کلیک کنید.
قسمت جالب کتاب ها
- نویسنده موضوع Queen
- تاریخ شروع
بچه جان، اگه کسی به تو لقب بدی داد، لازم نیست بهت بربخوره.
این لقب به تو صدمه نمی‌زنه، برعکس نشون میده که خود گوینده از لحاظ اخلاقی چقدر فقیره.
کتاب: کشتن مرغ مینا
اثر:هارپر لی
این لقب به تو صدمه نمی‌زنه، برعکس نشون میده که خود گوینده از لحاظ اخلاقی چقدر فقیره.
کتاب: کشتن مرغ مینا
اثر:هارپر لی
خوشا به حال آن که دوستی می‌یابد که قلب و ذهنش با قلب و روح او هم‌نواست. دوستی که به واسطه‌ی شباهت سلیقه، احساس و دانسته‌هایش به او می‌پیوندد، دوستی که دربند جاه‌طلبی یا منافع شخصی نیست. موجودی که سایه‌سار درختی را به دبدبه و کبکبه‌ی دربار ترجیح میدهد!
کتاب: سفر به دور اتاقم
اثر:اگزویه دو مستر
کتاب: سفر به دور اتاقم
اثر:اگزویه دو مستر
آیا هرگز به خودتان گفته اید، ای کاش یک بار دیگر می‌توانستید با کسی که خیلی دوستش داشتید و او را از دست دادید گفتگو کنید؟
یا فرصت دیگر بدست می آوردید تا آن زمان از دست رفته را، زمانی که تصور می‌کردید او تا ابد زنده و با شما خواهد بود جبران کنید؟
اگر چنین است، بدانید چنانچه سال‌ها زندگی کنید، روزها بگذرانید، هیچ یک از آنها جای آن روزی را که در آرزویش هستید نمی‌گیرد.
کتاب: برای یک روز بیشتر
اثر:میچ آلبوم
یا فرصت دیگر بدست می آوردید تا آن زمان از دست رفته را، زمانی که تصور می‌کردید او تا ابد زنده و با شما خواهد بود جبران کنید؟
اگر چنین است، بدانید چنانچه سال‌ها زندگی کنید، روزها بگذرانید، هیچ یک از آنها جای آن روزی را که در آرزویش هستید نمی‌گیرد.
کتاب: برای یک روز بیشتر
اثر:میچ آلبوم
دهقان پیر با ناله می‌گفت:
ارباب …
آخر درد من یکی دوتا نیست، با وجود این همه بدبختی نمی‌دانم دیگر خدا چرا با من لج کرده و چشم تنها دخترم را چپ آفریده است. دخترم همه چیز را دوتا می‌بیند ...
ارباب پرخاش کرد که: بدبخت، چهل سال است نان مرا زهرمار می‌‌کنی، مگر کور هستی نمی‌بینی که چشم دختر من هم چپ است؟!
دهقان گفت: چرا ارباب می‌بینم اما چیزی که هست؛ دختر شما همه‌ی این خوشبختی‌‌ها را "دو تا" می‌بیند،
ولی دختر من، این همه بدبختی را ...
کتاب: شکست سکوت
اثر:کارو
ارباب …
آخر درد من یکی دوتا نیست، با وجود این همه بدبختی نمی‌دانم دیگر خدا چرا با من لج کرده و چشم تنها دخترم را چپ آفریده است. دخترم همه چیز را دوتا می‌بیند ...
ارباب پرخاش کرد که: بدبخت، چهل سال است نان مرا زهرمار می‌‌کنی، مگر کور هستی نمی‌بینی که چشم دختر من هم چپ است؟!
دهقان گفت: چرا ارباب می‌بینم اما چیزی که هست؛ دختر شما همه‌ی این خوشبختی‌‌ها را "دو تا" می‌بیند،
ولی دختر من، این همه بدبختی را ...
کتاب: شکست سکوت
اثر:کارو
چه کارهایی که می‌بایست بکنیم و هرگز نکردیم!
برای اینکه به ملاحظاتی پایبند بودیم،
فرصتی مناسب را انتظار می‌کشیدیم،
تنبلی می‌کردیم و برای اینکه مدام به خود می‌گفتیم:
«چیزی نیست، همیشه فرصت خواهیم داشت.»
زیرا نمی‌دانستیم هر روزی که می‌گذرد
بی جانشین و هر لحظه نایافتنی است.
تصمیم‌گیری، تلاش و عشق‌ورزی را به وقتی دیگر وا نهاده بودیم.
کتاب: مائده های زمینی
اثر:آندره ژید
برای اینکه به ملاحظاتی پایبند بودیم،
فرصتی مناسب را انتظار می‌کشیدیم،
تنبلی می‌کردیم و برای اینکه مدام به خود می‌گفتیم:
«چیزی نیست، همیشه فرصت خواهیم داشت.»
زیرا نمی‌دانستیم هر روزی که می‌گذرد
بی جانشین و هر لحظه نایافتنی است.
تصمیم‌گیری، تلاش و عشق‌ورزی را به وقتی دیگر وا نهاده بودیم.
کتاب: مائده های زمینی
اثر:آندره ژید
برای مردم غمگین زندگی در شهر آسانتر است.
در شهر شخص می تواند صد سال زندگی کند بدون آنکه متوجه شود مرده و خیلی وقت پیش تبدیل به خاک شده است.
کتاب:موسیقی مرگ
اثر:لئو تولستوی
در شهر شخص می تواند صد سال زندگی کند بدون آنکه متوجه شود مرده و خیلی وقت پیش تبدیل به خاک شده است.
کتاب:موسیقی مرگ
اثر:لئو تولستوی
عمر دراز عیبش این است که دل آدم باید بار سنگین عزای همهٔ عزیزان را به دوش بکشد.
کتاب: دیدار
اثر:احمدمحمود
کتاب: دیدار
اثر:احمدمحمود
وجود بیکرانه‌ی خدا تنها در زمزمه‌های کودکان متجلی می‌شود؛
خدا آن چیزی است که کودکان می‌دانند،
نه بزرگسالان ...
کتاب:رفیق اعلى
اثر:كريستين بوبن
خدا آن چیزی است که کودکان می‌دانند،
نه بزرگسالان ...
کتاب:رفیق اعلى
اثر:كريستين بوبن
هیچوقت امیدت را از دست نده، شاید آن زمان که امیدت را از دست می دهی دو ثانیه قبل از خوشبختی باشد ...
کتاب:کمی قبل ازخوشبختی
اثر:انیس لودیگ
کتاب:کمی قبل ازخوشبختی
اثر:انیس لودیگ