کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد
چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!
فقط کسانی که مورد تبعیض قرار گرفتهاند میدانند چقدر آزاردهنده است.
هرکسی درد را به شیوهٔ خودش حس میکند، هر کس جای زخمهای خودش را دارد؛ بنابراین فکر میکنم به اندازهٔ هر کس دیگری به انصاف و عدالت اهمیت میدهم. اما از همه چندش آورتر برایم مردمی هستند که هیچ تخیلی ندارند.
دلدادگان نمیتوانند مدت زیادی فیلسوف باقی بمانند، باید در مقطعی به مذهبی بودن تسلیم شوند که همانا باور و ایمان داشتن است، در مقابل غریزه فلسفی، که شک و پرسش است، باید خطر خطا کردن و عاشق بودن را بر تردید داشتن و عاشق نبودن ترجیح داد.
ما نمی توانیم بگوییم چه چیزی موفق مان می کند. تنها می توانیم چیزهایی را مشخص کنیم که مانع موفقیت ما می شود یا نابودش می کند.
نیمه ی منفی ماجرا، یعنی خطاهای فکری را حذف کن تا نیمه ی مثبت، خود عهده دار کار شود. این تنها چیزی است که لازم است بدانیم ...
حرف از خداحافظی زدن آسان است. باور کردن خداحافظی است که کار را سخت میکند. اگر باور نکنی رفتن آدمها را، اگر باور نکنی این "خداحافظ"ای که میگویند، واقعی است، هزاری هم که بگویند "خداحافظ"، هستند، تمام نمیشوند. با وجود جای خالیشان که قرار است تا همیشه بماند.
فاجعهها از راه میرسند؛
ما میتوانيم دليل بروز آنها را كشف كنيم؛
يا ديگران را مقصر بدانيم؛
يا تصور كنيم كه اگر رخ نداده بودند،
چقدر زندگی ما متفاوت بود.
اما هيچكدام از آنها مهم نيستند،
آنها اتفاق افتادهاند، همين و بس.
اينجاست كه بايد ترسی را كه
در ما بر انگيختهاند؛
فراموش كنيم و به بازسازی بپردازيم...
مشکل اینجاست که همیشه انتخاب تو از بین دو تا بد است. مهم هم نیست که کدام را انتخاب کنی، هر کدام شان ذره ای از تو را می خورند تا آنجا که دیگر چیزی باقی نماند. بیشتر آدم ها در بیست و پنج سالگی تمام می شوند. و بعد تبدیل می شوند به ملتی بی شعور که رانندگی می کنند، غذا می خورند، بچه دار می شوند، و هر کاری را به بدترین شکل اش انجام می دهند. مانند رای دادن به کاندیدای ریاست جمهوری ای که آن ها را یاد خودشان می اندازد.