تو دلت رفته بود، ماندن نداشتی دیگر. هیچ کس نمی توانست نگهت دارد چه برسد به من که دست هایم دور تن ات باز بود و خودم پَرَت دادم. مثل کبوتر در آسمان، جلو چشمم بال زدی و دور شدی تا دیگر ندیدمت. حالا دیگر هر چقدر هم زل بزنم به آن تکهی آبی ای که در آن محو شدی و فریاد بزنم من هنوز همهی عاشقانه هایم را نخوانده ام، بر نمی گردی!
کتاب:پاییز فصل آخر سال است
اثر:نسیم مرعشی
کتاب:پاییز فصل آخر سال است
اثر:نسیم مرعشی