-
- ارسالات
- 46
-
- پسندها
- 100
-
- دست‌آوردها
- 33
خیالت طعم قهوه دارد که چنین می رباید خواب را از چشمانم یا رایحه دارچین ؛
که چنین آرامم میکند؟
که چنین آرامم میکند؟
-
برای تایپ رمان خود این‌جا کلیک کنید.
-
برای یافتن رمان های بی نام کلیک کنید.
-
- ارسالات
- 46
-
- پسندها
- 100
-
- دست‌آوردها
- 33
دقیقا اونجام که نوید محمدزاده میگه :ببین من الان نمیدونم خوابم یا بیدارم که تو این کارارو باهام میکنی.ولی اگه بیدارمو تو این بلاهارو سرمن میاری باید تا اخر عمرت بترسی.باید وحشت داشته باشی.همونجا..
-
- ارسالات
- 46
-
- پسندها
- 100
-
- دست‌آوردها
- 33
این حالِ عجب با که توان گفت،با که توان گفت...
-
- ارسالات
- 46
-
- پسندها
- 100
-
- دست‌آوردها
- 33
وصله ی ناجور و پاک نشدنی زندگیمی
-
- ارسالات
- 46
-
- پسندها
- 100
-
- دست‌آوردها
- 33
من این‌جا شدم اسیرِ آدم‌هایی که نیستن هم اندازه‌ی جات؛ «برگرد.»
-
- ارسالات
- 46
-
- پسندها
- 100
-
- دست‌آوردها
- 33
آدمی را آدمیت لازم‌است,من را بغل
-
- ارسالات
- 46
-
- پسندها
- 100
-
- دست‌آوردها
- 33
پیر شدیم رفت.
دیگه نه انقدر دلمون گیره که نخ‌کش بشیم ,نه اونقدر توقع داریم که بزنیم‌رو شونه کسی،گلایه کنیم.
دیگه نه انقدر دلمون گیره که نخ‌کش بشیم ,نه اونقدر توقع داریم که بزنیم‌رو شونه کسی،گلایه کنیم.
-
- ارسالات
- 46
-
- پسندها
- 100
-
- دست‌آوردها
- 33
باورم نیست دم دست‌ترین عشق تویی
هر که میخواسته آغوش،تو در دسترسی!
هر که میخواسته آغوش،تو در دسترسی!
-
- ارسالات
- 46
-
- پسندها
- 100
-
- دست‌آوردها
- 33
با من از عشق سخن گفتی و حبسِ‌هوسی
گفته بودی که به جز من ، ندهی دل به کسی..
گفته بودی که به جز من ، ندهی دل به کسی..
اَلمآسَم کِه بآشی، یِه تیکِه اَز تآجَمی