-
- ارسالات
- 5
-
- پسندها
- 1
-
- دستآوردها
- 1
- نام اثر
- کالبد تنها
- نام پدید آورنده
- ملیکا میکائیلی
- ژانر
-
- درام
اشک های روان و گرم بر گونه هایم سرسره بازی میکنند، با لب های چفت شده و چشمانی لبریز از اشک مینویسم... مینویسم تا تهی شوم... مینویسم تا سبک شوم... اما باز هم هیچ.
انگار از همان کودکی تنها بودن و تنها ماندن را یادگرفته ام که اینگونه جنین وار در خود جمع شده ام ...
بغض آنگونه بر گلویم فشار می آورد که گلوی بی نوایم را به درد می آورد، از شدت غم فریادی بی صدا اما بغض آلود سر میدهم و گلویم را در مشت میفشارم، نمیدانم آن یگانه میبیند مرا ؟ اشک هایم را؟ این بغض ویران کننده را میبیند و دم نمیزدند؟!
انگار از همان کودکی تنها بودن و تنها ماندن را یادگرفته ام که اینگونه جنین وار در خود جمع شده ام ...
بغض آنگونه بر گلویم فشار می آورد که گلوی بی نوایم را به درد می آورد، از شدت غم فریادی بی صدا اما بغض آلود سر میدهم و گلویم را در مشت میفشارم، نمیدانم آن یگانه میبیند مرا ؟ اشک هایم را؟ این بغض ویران کننده را میبیند و دم نمیزدند؟!