-
- ارسالات
- 5
-
- پسندها
- 1
-
- دستآوردها
- 1
چه سرد است شب هایی که منِ تنها، را به سوز و سرمای خویش دعوت میکنند و تنها آغوش گرمی که آن لحظه برایم گشوده است! آغوش من است و من است و من.
آری این روز ها! من همان برگ پاییزی هستم و دیگران آن باد سردی هستند که با شدت هرچه بیشتر! مرا از عرش به فرش می کشانند و وای بر احوال دل که آهسته در کنج سینه ام بی صدا می شکند.
آری این روز ها! من همان برگ پاییزی هستم و دیگران آن باد سردی هستند که با شدت هرچه بیشتر! مرا از عرش به فرش می کشانند و وای بر احوال دل که آهسته در کنج سینه ام بی صدا می شکند.