مجموعه شعر عاشقی|عطیه ملکی

[atymlk]

عاشقی کردمُ یک عمر پشیمان گشتم
تو نماندی و برفتی، من پریشان گشتم

ای جانا تو که روزی همدم و مرهم بودی
بی‌ تو من در این شهر، بی‌نشان گشتم

می‌دانم که رفته‌ای به دنبال دگری
من در میدان عشق، بی‌خواهان گشتم

یارا با یار جدیدت چه خوش می‌گردی
لیک با دیدن تو من چه خروشان گشتم

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

[atymlk]

رفتم به یار گفتم یارا تو جان من شو
گفتا که ای سیه زلف جانی دگر ندارم

گفتم که ای حبیبم بر تو شدم من عاشق
گفتا که من در این سر سودای تو ندارم

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

[atymlk]

بی تو حتی کافه رفتن خوب نیست
غزل و قصیده خواندن خوب نیست
تو که رفتی من شدم بی بال و پر
بی تو حتی حال خوبم خوب نیست

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

[atymlk]

گفتم ای دلبرم با تو زندگی چه خوش است
گفت لیکن بی تو حتی دنیا برایم خوش‌تر است
تا که گفتا این سخن شد پیکرم پُر آه و درد
کیست آن کس که یارم در کنارش خوش‌تر است

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

[atymlk]

چه کردی عشق که عطر گیسوانش
مرا اینگونه کرد حیران و مدهوش
چه کردی عشق که چشمان سیاهش
مرا اینگونه کرد ویران و بیهوش
چه کردی عشق که سودای خیالش
مرا اینگونه کرد آرام و خاموش

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

[atymlk]

ای دل دیوانه می‌دانی که هوایش کردم
با دو چشمان پر از اشک صدایش کردم
گرچه او رفت و ندید رخسارِ اشکیِ مرا
گر من عاشق شده‌ام عشق نثارش کردم

 

انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان