مجموعه شعر عاشقی|عطیه ملکی

atymlk · 2023-02-18

عاشقی کردمُ یک عمر پشیمان گشتم
تو نماندی و برفتی، من پریشان گشتم

ای جانا تو که روزی همدم و مرهم بودی
بی‌ تو من در این شهر، بی‌نشان گشتم

می‌دانم که رفته‌ای به دنبال دگری
من در میدان عشق، بی‌خواهان گشتم

یارا با یار جدیدت چه خوش می‌گردی
لیک با دیدن تو من چه خروشان گشتم

atymlk · 2023-02-21

رفتم به یار گفتم یارا تو جان من شو
گفتا که ای سیه زلف جانی دگر ندارم

گفتم که ای حبیبم بر تو شدم من عاشق
گفتا که من در این سر سودای تو ندارم

atymlk · 2023-02-21

بی تو حتی کافه رفتن خوب نیست
غزل و قصیده خواندن خوب نیست
تو که رفتی من شدم بی بال و پر
بی تو حتی حال خوبم خوب نیست

atymlk · 2023-02-21

گفتم ای دلبرم با تو زندگی چه خوش است
گفت لیکن بی تو حتی دنیا برایم خوش‌تر است
تا که گفتا این سخن شد پیکرم پُر آه و درد
کیست آن کس که یارم در کنارش خوش‌تر است

atymlk · 2023-02-21

چه کردی عشق که عطر گیسوانش
مرا اینگونه کرد حیران و مدهوش
چه کردی عشق که چشمان سیاهش
مرا اینگونه کرد ویران و بیهوش
چه کردی عشق که سودای خیالش
مرا اینگونه کرد آرام و خاموش

atymlk · 2023-02-21

ای دل دیوانه می‌دانی که هوایش کردم
با دو چشمان پر از اشک صدایش کردم
گرچه او رفت و ندید رخسارِ اشکیِ مرا
گر من عاشق شده‌ام عشق نثارش کردم

مجموعه شعر عاشقی|عطیه ملکی

atymlk

تازه وارد

atymlk

تازه وارد

atymlk

تازه وارد

atymlk

تازه وارد

atymlk

تازه وارد

atymlk

تازه وارد