-
- ارسالات
- 1
-
- پسندها
- 0
-
- دستآوردها
- 1
یه رمان بود دختره توی رستوران کار میکرد پیشخدمت بود و هنرای رزمی هم بلد بود یه دفع چندتا مرد میرن پیشش بهش میگن یه بسته رو به جایی که میگیم برسون پول خوبی گیرت میاد اما هیچوقت درشو باز نکن ، دقیقا یادم نیست فک کنم چیزی که داخل پاکتو میبینه و مواد مخدره ، میره پیش همون چندتا مرد میگه که اینکارو نمیکنم اوناعم چون دختره فهمیده داخل پاکت چیه گروگان میگیرنش ، دوتا از مردا که سر دستشونه هم اسمش آرشام و امیره که دختره هم هی تلاش میکرد از دستشون در بره نتونست و عاشق امیره میشه اخر سر هم سر یه اتفاق میره کما و فراموشی میگیره و خوانوادش به دروغ بهش میگن آرشام نامزدشه