کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد
چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!
میشه اسم این رمان رو هم بگید؟!
دست به کمر درناکم گرفتم و روی مبل افتادم.
ناله ای بی جانی کردم و به تلفن چنگ زدم.
جنینم یک روزی بود که تکان نخورده بود و من از ترس از دست دادنش نفسم بالا نمی امد.
با استرس شماره اش را گرفتم.
بوق های متداومِ بی جواب اشکانم را جاری کرد که بالاخره صدای بی حوصله...
سلام من یه رمانی میخوندم در مورد دختری به نام ترسا
مادرش فوت مرده بود و پدرش یه زن دیگه گرفته بود
تنها رفیقش فقد سامیار بود نامادری ترسا بهش میگه که قراره بهش شوهر بود ترسا راضی نبود اما خوانوادش نظر ترسا واسشون مهم نبود ترسا به سامیار راجب این موضوع میگه که سامیار بهش پیشنهاد میده قاچاقی برن...
صدای ساعت گوشیم از خواب بیدار شدم و نگاهی به ساعت انداختم و موقع رفتن به شرکت بود، سریع دوش گرفتم و موهامو سشوار کردم و مانتو مشکی و با شلوار و شال همرنگشو پوشیدم و گوشیمو با کیفم و مدارک مربوط به پروژه رو برداشتم و رفتم از پله ها پایین سرسری واسه خودم صبحونه درست کردم و خورده نخورده از خونه زدم...
نام رمان: روزگار تلخ
نویسنده: ماه بانو
مقدمه: زندگی تلختر از آن چیزی است که میپنداری؛ اما این تو هستی که میتوانی زندگی را برای خودت کامروا کنی.
خلاصه: طعم این زندگی از قهوه هم تلختر است. مریم دختری از جنس بلور با پدر و مادر و تک برادر خود زندگی میکند؛ اما زندگی و روزگار آنچنان بر او سخت...
رمان درباره دختریه که موهاش نارنجیه. کلاس نقاشی میره عاشق استادشه اما استاده خواهرشو میخاد. داداش دختره خلافکاره و یه پلیس مخفی هست که میخاد داداششو دستگیر کنه و دختره زن دومش میشه و بعد عاشق هم میشن
نام رمان:عشق و مستی
ژانر:عاشقانه،هیجانی،راز آلود
بازی که من شروع کردم اخرش فقط خودمو ازار داد،من ترانه سبحانی قسم بر نابودی قاتلان مرگ برادرم خوردم ولی چه شد؟عاشقی من دگر کجا هارا گرفته است؟
این همه راز در زندگیم چه میکند؟چگونه باید فرار کنم ازاین درد و رنج حتی برای یک ساعت هم که شده؟مستی اری...
#پارت1
+دختر خانوم ببخشید
برگشتم سمت کسی که صدام زد و گفتم+ ها؟
یه زن چادری با اخم گفت ± کجا؟ خانوم
کولمو زدم رو شونم و گفتم + خونه عاق شجا میای؟
با جدیت گفت + خانوم نامحترم درست صحبت کنید بعدشم اینجا باید حجاب رعایت شه
کلافه گفتم _ دهه مگه اومد امامزاده؟ اومد عاقامو ببینم
با تحکم گفت +...
#پارت1
+دختر خانوم ببخشید
برگشتم سمت کسی که صدام زد و گفتم+ ها؟
یه زن چادری با اخم گفت ± کجا؟ خانوم
کولمو زدم رو شونم و گفتم + خونه عاق شجا میای؟
با جدیت گفت + خانوم نامحترم درست صحبت کنید بعدشم اینجا باید حجاب رعایت شه
کلافه گفتم _ دهه مگه اومد امامزاده؟ اومد عاقامو ببینم
با تحکم گفت +...
سلام
یه رمانی بود یه مرد تقریبا چهل ساله که میخواد از یکی انتقام بگیره. و تمام ادم هایی که از اون فرد آسیب دیده بودن رو هم جمع کرده بود. بعد اون طرف هم برای عذاب دادنش ادم فرستاده بود و به زن باردارش مزاحمت میشه و زنش فکر کنم خودکشی میکنی. بعد خواهر این زنه خیلی ازش کوچیک بود زنش میشه و ازش...
نام رمان:پرواز به مقصد آسمان
نام نویسنده:مهسانویسنده
خلاصه:
چند ساعت قبل از پرواز با من خداحافظی کرد و قرار بود که از آن سوی مرزها دوباره با من تماس بگیرد.
اما ای کاش!هرگز به این سفر نمی رفت اگر میدانستم قرار است دیگر اورا نبینم بیشتر اورا درآغوشم میفشردم ومیبوسیدم.
اگرهیچکدام از آنان پا در...
نام رمان:پرواز به مقصد آسمان
نام نویسنده:مهسانویسنده
خلاصه رمان:
چند ساعت قبل از پرواز با من خداحافظی کرد و قرار بود که از آن سوی مرزها دوباره با من تماس بگیرد.
اما ای کاش!هرگز به این سفر نمی رفت اگر میدانستم قرار است دیگر اورا نبینم بیشتر اورا درآغوشم میفشردم ومیبوسیدم.
اگرهیچکدام از آنان پا...
- اونی که تنت کردی مال منه.
آتنا نیم نگاهی بهم انداخت و بی تفاوت گفت: چی میگی تو؟ من و تو نداریم که، یه بار من می پوشم یه بار تو.
به خاطر پررویی اش شکه شدم، کمی بعد زدم زیر خنده و با صدای حرص دراری گفتم: باشه پس من برم یه نگاه به لباس زیر هات بندازم، حتماً چیز های خوب خوب توش پیدا میشه.
با شنیدن...
رمان درباره دختری ک بعد از فوت مادرش پدرش میفرستم خارج برای تحصیل و دور از فامیل بعد سالها بر میگرده دختره پیش پدرش اما بعدا میفهمه پدر واقعیش نیست عموش هست زنش بهش خیانت کرده دختره و اذیت میکنه میخواد انتقام مادر شو از دختره بگیره بعد از کتک زدن دختره از خونش فرار میکنه با حال بد میره...
نام رمان:
پرواز به مقصد آسمان
خلاصه رمان:
ازقبل به همه زنگ زده بود که مرا حلال کنید؛ قرار بوده به سفری برود که خوشبختی اش تضمین شودو هفته بعد من خودم را به او برسانم.
چندساعت قبل از پرواز با من خداحافظی کرد وقرار شد از اون ور مرزها با من تماس بگیرد.
اما ای کاش!هرگز به این سفر نمی رفت اگر...
یگانه دختری که قبل فوت پدرش خیلی ازاد و باز زندگی میکرد اما بعداز فوت پدرش پیش برادر های ناتنی اش پیمان و مهراب زندگی کرد که انها اونقد بهش عذاب دادن یروز فرار کرد و به امیر مجتبی پناه برد و امیر مجتبی که پسری مذهبی بود برای اینکه بتونه با یگانه تو یه خونه زندگی کنن صیغش کرد و عاشق شد و...
به نام خالق زیبایی ها
نام رمان: مجهول(تمام نشدنی)
نویسنده: هستی
ژانر: عاشقانه
خلاصه: همه چیز از ان انتخاب سفید صورتی شروع شد و حوادث پیاپی اش.
اما ان دعوت هم عامل دیگری برای گسترش این درگیری ها بود ولی هلپرین با از دست دادن کل زندگی اش باز هم استوار می ماند و دست از جنگیدن بر نمیدارد.
مقدمه:
من سایهای بودم پنهان در شهر! میدانید آخر غم، افسردگی، ناامیدی وتنهایی یکجا به اندازه یک لشکر سرباز و سوار نظام به روحت حملع کنند و کل وجودت را محاصره کنند، دیگر برایت فرقی ندارد مرده باشی یا زنده؟ این داستان، داستان منی است که تبدیل شده بودم به یک مرده متحرک که باید در دنیای خودش با...
مقدمه:
من سایهای بودم پنهان در شهر! میدانید آخر غم، افسردگی، ناامیدی وتنهایی یکجا به اندازه یک لشکر سرباز و سوار نظام به روحت حملع کنند و کل وجودت را محاصره کنند، دیگر برایت فرقی ندارد مرده باشی یا زنده؟ این داستان، داستان منی است که تبدیل شده بودم به یک مرده متحرک که باید در دنیای خودش با...
رمان دختره با دوستش میره بیرون دوستش میگه دارم میرم خارج داداشم به من وابسته است چند روز برای امتحان پیش داداشم بمون تا به تو عادت کنه من برم تو همین راه عاشق هم میشن