کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد
چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!
زندگی همچون ابی روان است
لحظه هایش میگزرد لحظه های تکرار نشدنی
به پایان میرسد ان شمعی که برای روزگار می سوخت
انچه تقدیر تو بود همان میگزرد
داستانی است اغاز نشدنی
سلام
یه رمانی بوددختر بعد فوت شوهرش به اجبار پدر شوهرش مجبور به ازدواج با برادر شوهرش میشه که برادر شوهرش عاشق یکی دیگه س و به همین خاطر از همون اول ازدواج شروع به کتک و اذیت دختر میکنه
اسم پسر رضا و دختر فککنم بهار بود اسمش لطفا
چندماه بود می خواستم این مطلب رو بنویسم
فایده ای برای من نداره و اصلا در این عظمت کهکشانها، انسان چه ارزش و جایگاهی داره؟حتی کسی مثل انیشتن هم چیز ی به حساب نمیاد چه برسه به این فردی که می خوام ازش اسم ببرم.اما هرچه بود نتونستم از بی وجودی و نامردیش بگذرم و در نهایت تصمیم گرفتم مطلب رو بنویسم...
نام اثر: مرده متحرک
نویسنده: Psycho
ژانر: تراژدی
مقدمه:
شده گاهی بیدلیل فقط نفس بکشی؟! شده قلب خود را در وجودت حس نکنی؟! شده سنگ باشی و هیچچیزی برایت مهم نباشد؟! شده به اندازه چندسال، ساعتها در مغز خود فکر کنی؟! شده صدایت بزنند، نفهمی چه میگویند؟! شده از تمام چیزهایی که یک روز به آنها علاقه...
خیلی وقت است که منتظر هیچ کس نیستم. زندگیام پُر شده از جاهای خالی که به گمانم تو هم یکی از آنها باشی. دیگر نوشتههایم را، با نام تو آغاز نمیکنم. دیگر "تو" مضمون شعرهای عاشقانهام نیستی. سال ها انتظارت را کشیدم سال ها در ایستگاه اتوبوس و مترو مینشستم تا تو بیایی که با هم به کافه همیشگیِمان...
مقدمه:
خاطرم باشد؛ اگر روزی دلم در خاطراتم جا ماند، به خاطر اورم، خاطراتی که خاطراتم را به خاطرهها سپرد.
مینویسم از دل اگر بشنوی روزی... .
روزی که خیال تمام احساساتم شدی دلم برایت شروع به تپیدن کرد.
آن روز بود که من ناتوان ترین فرد جهان شدم و در گردابی عمیق فرو رفتم.
بِسمِ هو
نامِ اثر: مغزنشین
نویسنده: حمیم
ژانر: تراژدی
خلاصه:
انبوهی ز نسل ما، رو به گریختنیم.
فرار و عقبنشین زِ حکم مغز، از دامنهی کامیابی.
این آغاز روایتی بود، که عدهای را
مغزنشین کرد.
نام دلنوشته:مرده در قالب جسم
نام نویسنده:مرام فواضلی
ژانر:تراژدی
خلاصه:
پیشینان گفتند:زندگی یک بار است،از آن لذت ببر،مرا به لذت دعوت می کند هنگامی آنها هیچ از زندگی شان لذت نبردند.
چشم به جهان گشودم مرا با معرفت آشنا کردند،دنبال معرفت رفتم،جزء لاتلجی چیزی نبود.
سلام من دنبال یه رمانی هستم که دختره با یه پسره ایی ازدواج میکنه دختره مامایی خونده
وقتی بهم محرم میشن وبا خانواده میرت بیرون دختره میفهمه پسره قرص میخوره چون مشکل داره همش باباش هی آرومش میکنه تو زندگیشون به مشکل میخورن بعد دختره به خاطر پسره به خانواده اش میگه ۲ سال میریم خارج کشور بی زحمت...
اسم
انجمنرمانانجمنرمان فور
انجمنرماننویسیانجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرماننویسیبهترینانجمنرماننویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رماننویسی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
رمانی دختری مدتی مورد آزار و اذیت استادش قرار می گیره و برای خلاصی از اون به خواستگارش که دایی استاد هست جواب مثبت میده و روز عروسی دختر، نامزدش متوجه میشه و ( بر اثر اتفاقی احتمالا ) میمیره و دختره هم باز مورد آزار استاد قرار می گیره و دختره به کسی چیزی نمیگه ولی یه روز به وکیلی میگه و وکیل هم...
انجمنرمانانجمنرمان فور
انجمنرماننویسیانجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرماننویسیبهترینانجمنرماننویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رماننویسی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
خلاصه:داستان درباره شاهرخ خانه...یکی از خر پول ترین تاجرا...شاهرخ هوسبازی که طعم نصف دخترای تهرانو چشیده الا یه دختر...ماهک تو بچگی خانوادشو از دست داده و رو پای خودش وایستاده و خرج خودشو خواهرشو میده...
ماهکی که با اون زبون تند و تیزش نمیزاره یکی از ده متریش رد شه...
حالا چی میشه اگه این دوتا...
انجمنرمانانجمنرمان فور
انجمنرماننویسیانجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرماننویسیبهترینانجمنرماننویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رماننویسی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
عشق
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
انجمنرمانانجمنرمان فور
انجمنرماننویسیانجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرماننویسیبهترینانجمنرماننویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رماننویسی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
رمانی که فک کنم اسم دختره بهار بود دارو سازی قبول میشه میاد تهران پیش دوست باباش زندگی میکنه که یه پسرم دارن به اسم امیر علی فک کنم که تازه ام از خارج اومده ،بعد با یه دختره تو دانشگاه دوس میشه و داداش دختره ازش خواستگاری میکنه این جواب منفی میده ولی دوستش میکه که داداشش مریضه و بعدش به دلالیلی...
انجمنرمانانجمنرمان فور
انجمنرماننویسیانجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرماننویسیبهترینانجمنرماننویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رماننویسی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
انجمنرمانانجمنرمان فور
انجمنرماننویسیانجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرماننویسیبهترینانجمنرماننویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رماننویسی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
عاشق
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
خلاصه:
دختری جوان در صدد برخورد غیره منتظره با سلبریتی معروف، اتفاقاتی در زندگیش رخ میدهد؛ این اتفاقات در پی توهین و تحقیر آن سلبریتی معروف در کلانتری است. حال آن دختر به دنبال آن است که همانطور میان جمع عام تحقیر شده به همان اندازه آن سلبریتی را دچار حاشیه کند!
انجمنانجمنرمانانجمنرمان فور
انجمنرماننویسیانجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمنرماننویسیبهترینانجمنرماننویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رمان فور
رماننویسی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
عاشقانه
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه