• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

رمان نویسی

  1. aurora

    غرور یخی

    نفس دختری که تو هفت سالگی وقتی برای یک مسافرت به همراه خانوادش به ترکیه میره گم میشه و توسط یک خانواده با اسم سارای بزرگ میشه اما بعد از مرگ پدر و مادر ناتنیش یهو سر و کله خانواده واقعیش پیدا میشه و نفس بنا به دلایلی مجبور میشه مدتی رو کنار اونها سپری کنه و مهراد نوه ارشد خاندان رستگار و پسر...
  2. aurora

    غرور یخی

    نفس دختری که تو هفت سالگی وقتی برای یک مسافرت به همراه خانوادش به ترکیه میره گم میشه و توسط یک خانواده با اسم سارای بزرگ میشه اما بعد از مرگ پدر و مادر ناتنیش یهو سر و کله خانواده واقعیش پیدا میشه و نفس بنا به دلایلی مجبور میشه مدتی رو کنار اونها سپری کنه و مهراد نوه ارشد خاندان رستگار و پسر...
  3. رقیه۲۳

    در حال تایپ رمان روح نا آرام اثر رقیه کروشاتی

    اسم رمان: روح نا آرام اسم نویسنده: رقیه کروشاتی ژانر رمان: ترسناک، معمایی، عاشقانه خلاصه رمان: دختری ترسو که یک روز در خانه ایی که درآن زندگی می‌کند صدای ترسناکی می‌شنود...
  4. .𓂀 .

    ...

    ..
  5. .𓂀 .

    ..

    ..
  6. فریمان زاده

    در حال تایپ دختری در دیار طوفان

    پارت دوم مرلین پسر نیشخندی زد و گفت : میدونی این که دستت گرفتی چیه دخترک گستاخ لبه شمشیر رو بیشتر به گردنش فشار دادم و گفتم : میخوای بهت نشون بدم تا حرفم تموم شد یه هو چیزی محکم به مچ دستم خورد که پرت شدم رو زمین و شمشیر تو دستم هم اون ور پرت شد یه پسر با مو های بور و زره آهنی به تن...
  7. A

    در حال تایپ در انتظار عشق

    نام رمان: در انتظار عشق نویسنده:آلما ژانر: عاشقانه_اجتماعی_هیجانی میدانم من و تو هیچ‌گاه هم عقیده نبودیم. میدانم رنگ چشمانمان فرق دارد و خورشید در جغرافیای شهر تو گرم‌تر است! اما مهم نیست. بیا و تمام این‌ها را از یاد ببریم. دستانت را در دستانم بگذار! می‌خواهم تنها چند قدم میان مردم این شهر...
  8. فریمان زاده

    در حال تایپ دختری در دیار طوفان

    پارت اول مرلین داشتم تو جنگل هیزم جمع می کردم که یه هو تند باد اسبم شروع کرد به سر و صدا و این ور و اون ور رفتن چوب ها رو روی زمین رها کردم و دویدم سمتش سعی کردم آرومش کنم که پرتم کرد رو زمین و بعد خودش رفت به یه قسمتی از جنگل زود از رو زمین بلند شدم و بلند گفتم : تیز پا نرو اون قسمت خطر...
  9. فریمان زاده

    در حال تایپ تا خدا راه کمی مونده | کاربر انجمن زمان فور

    لیلی دویدم تو راهرو صدا رادیو و هواپیما تو آسمون و داد و فریاد رزمنده های تیر خورده همه تو هم آمیخته شده بود دارو کم بود و تخت مجبور بودیم خیلی از مریضا که حال بدی هم دارن تو راهرو عمل کنیم هر کی رو می آوردن دلم هری می ریخت که نکنه محمدم باشه با کلی ترکش بی خبری ازش هزار جور فکر تو سرم...
  10. فرشته بی بال

    در حال تایپ رمان اردوی ممنوعه اثر فرشته بی بال

    بسم الله الرحمن الرحیم نام رمان: اردو ممنوعه ژانر:#ترسناک #هیجانی #طنز نویسنده:زهره محبی خلاصه :داستان درباره یه پسره که تو سن جوانی و اوج شیطنت و کنجکاوی رفت دنبال کاری که عواقب جبران ناپذیری داشت کاری رو کرد که باعث از دست دادن پدرو مادرش شد اما اون فکر میکرد که الان ماجرا تموم شده ولی...
  11. Paria

    رمان

    میشه اسم این رمان رو هم بگید؟! دست به کمر درناکم گرفتم و روی مبل افتادم. ناله ای بی جانی کردم و به تلفن چنگ زدم. جنینم یک روزی بود که تکان نخورده بود و من از ترس از دست دادنش نفسم بالا نمی امد. با استرس شماره‌ اش را گرفتم. بوق های متداومِ بی جواب اشکانم را جاری کرد که بالاخره صدای بی حوصله...
  12. غزل

    رمان گمشده

    سلام دنبال یه رمان میگردم که اسمه شخصیتاش یادم نمیاد اما یه دختره که گذشته اش خیلی بد بوده و همه رقص ها رو بلده حتی کلاس رقصم می زاره پول در میارخ با خواهرش که دبیرستانی عه تنها زندگی میکنن یه روز میره مسابقه رقص زبر زمینی شرکت می‌کنه اینو پسر اصلیه برنده میشن برای مسابقه نهایی باید برن فرانسه...
  13. شایلی

    رمان عاشقانه

    صدای ساعت گوشیم از خواب بیدار شدم و نگاهی به ساعت انداختم و موقع رفتن به شرکت بود، سریع دوش گرفتم و موهامو سشوار کردم و مانتو مشکی و با شلوار و شال همرنگشو پوشیدم و گوشیمو با کیفم و مدارک مربوط به پروژه رو برداشتم و رفتم از پله ها پایین سرسری واسه خودم صبحونه درست کردم و خورده نخورده از خونه زدم...
  14. ماه بانو

    در حال تایپ رمان روزگار تلخ

    نام رمان: روزگار تلخ نویسنده: ماه بانو مقدمه: زندگی تلخ‌تر از آن چیزی است که می‌پنداری؛ اما این تو هستی که می‌توانی زندگی را برای خودت کامروا کنی. خلاصه: طعم این زندگی از قهوه هم تلخ‌تر است. مریم دختری از جنس بلور با پدر و مادر و تک برادر خود زندگی می‌کند؛ اما زندگی و روزگار آنچنان بر او سخت...
  15. M

    رمان دختر مو نارنجی

    رمان درباره دختریه که موهاش نارنجیه. کلاس نقاشی میره عاشق استادشه اما استاده خواهرشو میخاد. داداش دختره خلافکاره و یه پلیس مخفی هست که میخاد داداششو دستگیر کنه و دختره زن دومش میشه و بعد عاشق هم میشن
  16. A

    رمان گمشده من

    سلام من چندسال پیشه یه رمان از تلگرام خوندم ک شخصیتارو یادم نیست فقط میدونم ک اربابی بود موضوعش درمورد یه دختر روستایی بود ک مجبور ب ازدواج با پسر اربابش میکنن پسرع هم از تیپ دخترای شهری خوشش میاد وقتی با دختره ازدواج میکنه شب زفافی باهاش نداره و وقتیم میبرتش تهران خونه جدا براش میگیره ک دختره...
  17. Hony. m

    هشتگ دهه هشتادیا/Hony. mکاربر انجمن فور

    نویسنده : Hony.m (حانیه مهدیار ) هدف : علاقه به نویسندگی، حمایت از دهه هشتادیا و انگیزه دادن ژانر : طنز ، عاشقانه زمان پارت گذاری : نامعلوم قلب‌های شکسته، غرورهای خردشده، احساسات مجروح و روح‌‌های نابود و داغان شده. چه برایمان مانده جز چشمانی یخی، قلبی سنگی و روحی غضبی. هیچ چیز نداریم. نه...
  18. ardalan.hadis

    عشق و مستی به قلم hadis

    نام رمان:عشق و مستی ژانر:عاشقانه،هیجانی،راز آلود بازی که من شروع کردم اخرش فقط خودمو ازار داد،من ترانه سبحانی قسم بر نابودی قاتلان مرگ برادرم خوردم ولی چه شد؟عاشقی من دگر کجا هارا گرفته است؟ این همه راز در زندگیم چه میکند؟چگونه باید فرار کنم ازاین درد و رنج حتی برای یک ساعت هم که شده؟مستی اری...
  19. ardalan.hadis

    در حال تایپ چش سیا

    #پارت1 +دختر خانوم ببخشید برگشتم سمت کسی که صدام زد و گفتم+ ها؟ یه زن چادری با اخم گفت ± کجا؟ خانوم کولمو زدم رو شونم و گفتم + خونه عاق شجا میای؟ با جدیت گفت + خانوم نامحترم درست صحبت کنید بعدشم اینجا باید حجاب رعایت شه کلافه گفتم _ دهه مگه اومد امامزاده؟ اومد عاقامو ببینم با تحکم گفت +...
  20. ardalan.hadis

    در حال تایپ عشق و مستی

    #پارت1 +دختر خانوم ببخشید برگشتم سمت کسی که صدام زد و گفتم+ ها؟ یه زن چادری با اخم گفت ± کجا؟ خانوم کولمو زدم رو شونم و گفتم + خونه عاق شجا میای؟ با جدیت گفت + خانوم نامحترم درست صحبت کنید بعدشم اینجا باید حجاب رعایت شه کلافه گفتم _ دهه مگه اومد امامزاده؟ اومد عاقامو ببینم با تحکم گفت +...
بالا پایین