کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد
چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!
به نام خالق عاشقا
انتقام اشتباهی
پارت اول
هوووووف
وااااای مامان ، اخه چی بگم بهت
صد بار گفتم وقتی پشت فرمونم ؛ هی فرت فرت بهم زنگ نزن ، مهلت هم نمیده تا بزنم کنار
هوووووف آروم باش سارا ؛ ریلکس ریلکس ریلکس تر ،
نفس عمیق
خب...
الوو مامان جونمم چی شده باز!
دختررر چرا جواب نمیدی ؛صدبار به...
انجمن رمان
انجمن رمان فور
انجمن رماننویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمن رماننویسی
بهترین انجمن رماننویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رماننویسی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
سلام من یک رمان توی روبیکا میخوندم اسمش عروس چهارده ساله ی ارباب بود اما هرچی توی نت میزنم نمیاره همچین چیزی اسم دختر و پسره رو یادم نیست اما داستانش اینطور بود:دختره ۱۴سالشه با پسرعموش ازدواج میکنه پدرمادر هم نداره ازدواجشون اجباری بود پسره ۲۰سالش بود و تنها رفت خلرج ادامه تحصیل بده بعد۸سال...
اسم
انجمن رمان
انجمن رمان فور
انجمن رماننویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمن رماننویسی
بهترین انجمن رماننویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رماننویسی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
داستان در مورد پسر دوازده ساله ای به نام علیرضاست که مثل هر بچه ی دیگه، آینده ی درخشانی رو تصور می کنه؛ علیرضای قصه ی ما همراه با دوست صمیمیش با بلند پروازی به هدفش، یعنی فوتبالیست شدن می رسن و مسیر جالبی رو تجربه می کنن. تلاش های بی وقفه و کلنجار های وقت و بی وقت با سرنوشت. این داستان فقط از...
last gaol
آخرین گل
انجمن رمان
انجمن رمان فور
انجمن رماننویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمن رماننویسی
بهترین انجمن رماننویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رماننویسی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
سما سرآمد
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
دنبال رماني ميگردم كه دختره دكتر بود و عاشق پسر عمه ناتني اش بوده كه اونم دكتر بوده ولي با يه نفر ديگه ازدواج ميكنه اون مردهه هم بخاطراينكه از دختره خيانت ميبينه طلاقش ميزه دختره ميره خارج وقتي برميگرده با پسر عمش ازدواج ميكنه
انجمن رمان
انجمن رمان فور
انجمن رماننویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمن رماننویسی
بهترین انجمن رماننویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رماننویسی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
*******
آخرین چیزی که یادم بود سوار اتوبوس بودم.
سردم بود. نمیدونم خواب بودم یا بیدار. حضور شخصی رو کنار خودم حس میکردم! انگار یه چیز خیلی سنگین روم افتاده بود! نمیتونستم تکون بخورم.
چند ثانیه یا چند دقیقه گذشت که بالاخره تونستم چشامو تکون بدم. به محض باز کردن چشام اون حضور شخص هم از بین رفت...
انجمن رمان
انجمن رمان فور
انجمن رماننویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمن رماننویسی
بهترین انجمن رماننویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رماننویسی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
مرگ
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
صدای زوزه سگ ها جنگل را فرا گرفته است...
کسی پشت درخت ها پنهان شده است
آن طرف جنگل یک خانه خرابه نظر هرکسی را به خود جلب میکند .....
از درخت ها دور میشوم اما انگار آن شخص هم مرا تعقیب میکند دنبالم راه می افتد در تاریکی جنگل هیچ چیز واضح نیست ...
شبیه انسان ها نیست ،عجیب راه میرود چشمهایش قرمز...
انجمن رمان
انجمن رمان فور
انجمن رماننویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمن رماننویسی
بهترین انجمن رماننویسی
تالار رمان
تایپ رمان
ترسناک
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رمان ترسناک
رماننویسی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
سلام
کتابی بود که یکی از شخصیت هاش که دختری بود به اسم ارشیا بود که در دریا خودکشی کرد و مادرشون عاشق دوست پسر قبلیش به نام رامین بود و در نهایت بچه ها رو رها کرد و رفت و هر دو دختر با مادربزرگ و پدرشون زندگی می کردن و پدرشون هم فکر کنم پزشک بود
اگر میشه نام کتاب رو اعلام بفرمائید
اجتماعی
انجمن رمان
انجمن رمان فور
انجمن رماننویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمن رماننویسی
بهترین انجمن رماننویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رماننویسی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
#پارت_۲
خورد شدن قلبم را حس کردم می خواستم فریاد بکشم رهام نکن ولی یادم رفته بود که من.... خیلی وقته رها شدم....
نگاه پر نفرتش را نمی خواستم من فقط ذره ای عشق می خواستم هرچند کوچک دلم می خواست مرا هم دوست داشت چشمانم را بستم حالا که به مرگ نزدیک می شدم چیزی را فهمیدم ان هم اینکه.... من خیلی وقت...
مقدمه:
چشمانم سرد شده اند همانند گوی های یخ زده...
گیج و منگ ام....
اکو سوال های تکراری درون مغزم سرم را به درد اورده...
مدام می پرسم:
چراااا؟
چه کرده ام که حقم این بود؟
کجای راه را اشتباه رفتم؟
و....
چرا هنوز دوستت دارم؟؟؟؟
#پارت_۱
صدای کلیک باز کردن قفل زندان نشان از رسیدن پایان کار داشت نگاه...
انجمن رمان
انجمن رمان فور
انجمن رماننویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمن رماننویسی
بهترین انجمن رماننویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رماننویسی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
رمان درباره دختری است که پدر و مادر ندارند و با برادر و خواهر بزرگتر خود زندگی میکند با یه دختری که فک کنم اسمش سارا بود آشنا میشع و بخاطر اون وارد پارتی میشه و با پسرع آشنا میشع البته خیلی کوتاه چون فقط خیلی کم همو میبینن و بعد بخاطر دخترع (سارا ) مجبور میشه برع شمال به برادرش هم نمیگه و اونجا...
انجمن رمان
انجمن رمان فور
انجمن رماننویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمن رماننویسی
بهترین انجمن رماننویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رماننویسی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
خیلی وقته دنبال رمانی میگردم که دخترع یه خواهر و برادر بزرگتر از خودش داشت و مامان و بابا نداش بعد با یکی آشنا میشه به نام سارا که داداش اون پسرع رو دوس دارع دختره هم بخاطر سارا با دروغ برع شمال و تو شمال بهش مزاحمت کنن و ببرنش بیمارستان و برادرش بفهمه بعد کلی کتک کاری بگه طرف کیه که پسرع به دروغ...
انجمن رمان
انجمن رمان فور
انجمن رماننویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمن رماننویسی
بهترین انجمن رماننویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رماننویسی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
سلام دنبال یک رمان خارجی ام که داستانش راجب دو دوست بود که یکی از اونها میمیره و دوستش روزا با روح اون حرف میزنه و روحشو میبینه...
ممنون میشم اگر میشناسید اسمشو بگین
*******
آخرین چیزی که یادم بود سوار اتوبوس بودم.
سردم بود. نمیدونم خواب بودم یا بیدار. حضور شخصی رو کنار خودم حس میکردم! انگار یه چیز خیلی سنگین روم افتاده بود! نمیتونستم تکون بخورم.
چند ثانیه یا چند دقیقه گذشت که بالاخره تونستم چشامو تکون بدم. به محض باز کردن چشام اون حضور شخص هم از بین رفت...
انجمن رمان
انجمن رمان فور
انجمن رماننویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمن رماننویسی
بهترین انجمن رماننویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رماننویسی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
فصل اول
قسمت 1
شاخ و برگ درختان می لرزید باد شدید و سردی داشت می وزید، مروشا گرسنه تر از همیشه بود زیر درختی تنومند که پوشیده از خار بود آنچنان که نمی خواست دانه ای به دیگری بخشد، کنار جمع می کرد سمت راستش الاغی در ته گودال که در معرض تابش مستقیم نور خورشید بود علف هرز می خورد مگسها راحتیش را...
انجمن رمان
انجمن رمان فور
انجمن رماننویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمن رماننویسی
بهترین انجمن رماننویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رماننویسی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
از بالکن داشتم از شب پرستاره لذت میبردم از سکوتی که محوم مرده بود و دیگه صدای داد و بیداد های خانوادم رو نمیشنیدم لذت میبردم تا اینکه صدای خش خش برگ ها و بوته های باغچمون نظر منو به خودش جلب کرد با ظاهر سرد و بی روح و چشمانی که هیچ گرمی نداشت به پسری که پشت بوته ها قایم شده بود زل زدم وقتی فهمید...
انجمن رمان
انجمن رمان فور
انجمن رماننویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمن رماننویسی
بهترین انجمن رماننویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رماننویسی
زندگی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
رمان: مو مشکی
اثر: H_K
نویسندگان: Hasti_j Kiana_m
خلاصه ای از رمان
دختری مشهور است که با دشمنی با خانواده ای که سر پدرش را کلاه میگذارند و دنبال انتقام است. ولی سرنوشت آن چه میکند؟
انجمن رمان
انجمن رمان فور
انجمن رماننویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمن رماننویسی
بهترین انجمن رماننویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رماننویسی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
انجمن
انجمن رمان
انجمن رمان فور
انجمن رماننویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمن رماننویسی
بهترین انجمن رماننویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رماننویسی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
پنهان
کتاب
کتابخانه
رمان درباره ی دو تا رفیق فابریکه که جاده زندگیشون اونارو روبروی هم قرار میده
و حالا باید انتخاب کنن
جون خودشونو نجات بدن یا رفیقشون رو
اگه شما بودین کدوم گذینه رو انتخاب میکردین؟
ادامه دادن زندگی روزمره و عادیتون
و یا...؟
بچه ها رمانم تخیلیه و میتونین خودتونو جای شخصیت ها جا بزنین و...
انجمن رمان
انجمن رمان فور
انجمن رماننویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمن رماننویسی
بهترین انجمن رماننویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رماننویسی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
رمان درباره ی دو تا رفیق فابریکه که جاده زندگیشون اونارو روبروی هم قرار میده
و حالا باید انتخاب کنن
جون خودشونو نجات بدن یا رفیقشون رو
اگه شما بودین کدوم گذینه رو انتخاب میکردین؟
ادامه دادن زندگی روزمره و عادیتون
و یا...؟
بچه ها رمانم تخیلیه و میتونین خودتونو جای شخصیت ها جا بزنین و...
انجمن رمان
انجمن رمان فور
انجمن رماننویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمن رماننویسی
بهترین انجمن رماننویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رماننویسی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
در مورد پسری به اسم مالک که به همراه دوستاش یه شب چیزی رو میبینه.کنجکاوی و علاقش به مسایل ماورا باعث میشه کل زندگیش تو مسیر دنیاهای ناشناخته قرار بگیره
انجمن رمان
انجمن رمان فور
انجمن رماننویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمن رماننویسی
بهترین انجمن رماننویسی
تالار رمان
تایپ رمان
ترسناک
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان آنلاین
رمان ترسناک
رماننویسی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه