• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

رمان نویسی

  1. Nooshin

    رمان

    ...به‌نام‌خالق‌هستی... خداوندِ باورهای دیروزم! همین امروز بمیرانم! زندگی در این جهنم را نمی خواهم! بگذر از روح پردردم که من سالهاست از درون مرده‌ام! خیلیا محکومند... یکی به زندان... یکی به اعدام... دیگری به بغض‌های شبانه.... یکی به اشک های پنهان.... و.... من هم محکوم به کابوسی ب اسم زندگی...
  2. بنیامین

    در حال تایپ جنگ

    *مهم*=این داستان تخیلی بوده و اکثر شخصیت ها و مکان ها ساختگی است بجز بعضی پات اول= ۸ بهمن ۱۲۹۳ جنگ جهانی اول دولت مشروطهٔ ایران ضعیف‌ ترین دوران خود را می‌گذراند، ایران از جوانب گوناگون اوضاعی آشفته، نابسامان، بغرنج و متزلزل داشت. بحران فزایندهٔ اقتصادی، وضعیت ناپایدار سیاسی و مداخلات...
  3. Fzaybo

    رمان یلدای قلبم | فاطمه ظهیری

    نام رمان: یلدای قلبم نویسنده: فاطمه ظهیری ژانر: عاشقانه ، طنز ، غمگین خلاصه رمان روایتگر دختری شیطون و خوشگلی به نام یلدا است که از پسرخالش به خوشش نمیاد و پسرخالش هم از اون خوشش نمیاد ، یلدا به دلایلی مجبور میشه یه چندماهی خونه خالش زندگی کنه این دوتا هم همش با هم کل کل و دعوا دارن ولی این...
  4. Saba86tt

    در حال تایپ رمان این مغز با افکارش به فروش می‌رسد

    خلاصه: همه چی از انجایی شروع شد که بار زندگی گردنش افتاد. بعد اتفاقی که افتاد ماجرای عجیبی پیش اومد. از فرارش تا پاکسازی شهر، قاتل روانی و... چند رفیق که اتفاقات پیچیده‌ای براشون رخ میده. آدم ها تغییر می‌کنند؛ اما این تغییر فرق داشت. او رو از یک آدم مثبت و فرشته، تبدیل به آدم سرد و شیطانی کردن...
  5. S

    رمان عشق بی گناه | به قلم ساحل پورده

    «به نام خدایی که عشق را همانند نامش یگانه آفرید» نام رمان: عشق بی‌گناه نویسنده: ساحل پورده ژانر: عاشقانه، جنایی، پلیسی، مافیایی خلاصه: باز هم یکی دیگه از رمان‌های من! مثل همیشه یه آدم خوب داریم و یه آدم بد! یه وکیل پایبند قانون. یه مافیای قانون شکن. این داستان در مورد دختری به نام الساست که...
  6. Tiam.M

    در حال تایپ گل بنفشه

    «به نام آفریننده ی تخیل» شروع:6/4/1400 مقدمه: سنگ قبرم را نمیسازد کسی مانده ام در کوچه های بی کسی بهترین دوستم مرا از یاد برد سوختم خاکسترم را باد برد خلاصه: هرچه فاصله‌ها بیشتر می‌شوند، روح و قلب‌ها نزدیک می‌شوند. گذشته‌ای که، همه را سوزانده! بی‌توجه به جوانه‌ها! آتنا و آسنایی که دور، اما...
  7. ♡ملیکا♡

    در حال تایپ رمان عشق سیاه|کاربر انجمن رمان فور ملیکا

    خلاصه: دختری به اسم آی گل که از جنس خاک! دختری که مهربانی تمام وجودش را گرفته! اما آدم های دور ورش تورا مسخره میکنند! پدرش دیگر به او اهمیت نمیدهد! آی گل عاشق شده عاشق کسی که رسیدن بهش غیر ممکن اما آی گل قصه ما تلاش میکنه که بهش برسه! با ما همراه باشید تا زندگی آی گل رو مرور کنیم!
  8. ♡ملیکا♡

    در حال تایپ رمان آنتریک|کاربر انجمن رمان فور

    خلاصه: دختری به نام (روجیانا) که از جنس آتش است اما به خاطر طمع خود، او را از سرزمین آب اجدادیش بیرون می‌کنند. او به سرزمین‌های دیگر سفر می‌کند و در بین راه با کسی آشنا می‌شود که او را از چاله‌ای که خودش کنده است نجات بدهد... .
  9. Miss M♡︎Z

    در حال تایپ بغض باران|Tucan کاربر انجمن رمان فور

    ناظر:♡ملیکا♡ خلاصه: باران دختریه که تصمیم می‌گیره مستقل زندگی کنه؛ ولی بعداً می‌فهمه مستقل زندگی کردن آسون نیست و این وسط...
  10. atena1386

    رمان خواننده های جذاب

    خلاصه:رمان درباره فرشته و دوستاش است برای دانشگاه دکتری میخوانند تا به وسیله ان به چین بروند و خواننده شوند و هم میشوند و اونجا یه اسپانسر و دوستای جدید پیدا می کنند و ... ******************** با صدای زنگ تلفن از خواب بیدار شدم بدون نگاه کردن به ساعت جواب گوشی را دادم و با همون صدای بم شده که...
  11. fattii

    در حال تایپ اسم رمانش چیه؟

    درباره یه دختره تو دانشگاه با یکی از همکلاسیهاش بحثش میشه والکی میگه که استادشون نامزدشه و این حرف به گوش استادش میرسه و استادش مجبورش میکنه که باهاش ازدواج که رییس دانشگاه هم دایی استادش بود فامیلی رییس دانشگاه هم آقای مهربان بود
  12. Ghazal_new_22

    عشق رویایی

    باسلام. دنبال اسم رمانی هسم موضوعش از این قراره. یه دختره رو تو خیابون اذیت میکنن ی پسره جونشو نجات میده. از قضا همسایه هم دیگ درمیان. پسره خیلی شیطون بوده با دخترای زیادی رفتامد داشه آخرس عاشق این دختر میشه میان تو اپارتمان دختره زندگی میکنن زیاد یادم نمیاد. میشه لطف کنید اسم رمانو بگید
  13. Leila

    رمان

    سلام خسته نباشید من چند سال پیش ی رمان خوندم الان اسمش یادم نیست دختر تو خیابون بود داشت برمیگشت خونه که ی پسر ک تو ماشین م*س*ت بود جلو اونو میگیره و میبرش خونه بهش مزاحمت می‌کنه بعد دختر رو ب زور نگه میداره میگه بچه رو ک بدنیا آوردی میتونی بری بعد دختره بعد از ب دنیا آوردن بچه ولش می‌کنه می‌ره پیش...
  14. Sani_sam

    در حال تایپ ققنوس فراری

    من به سرتق معروف بودم دختری که اگه ی روز دعوا نمیکرد روزش شب نمیشد. ولی در مقابل تو میشدم اتشفشان خاموش شایدم یه گربه لوس بهترین روز هام رو در کنار تو داشتم. ولی همه اش ارامش قبل طوفان بود چون سرنوشت خوابای بدی برامون دیده بود و این من بودم که ازت فرار کردم. توی عشق تو سوختم و باز متولد شدم...
  15. Zeinab rajabi

    تا اخرش بمون!

    #پارت_1 #رمان_تا_اخرش_بمون هوا خیلی گرم بود کنار خیابون ایستاده بودم و دستبند می‌فروختم. خودم درستشون می‌کردم و هر روز می‌اومدم و این‌جا می‌فروختم. کسی زیاد نمی‌خرید اما باز هم من دست از کارم نمی‌کشیدم؛ هر چی باشه باید من هم به خانواده‌م کمک کنم. دیگه خسته شدم وسایل‌هام‌رو جمع کردم و تو...
  16. M

    ....

    سلام. دنبال این رمان میگردم: دختری که تنهاس و منزويه چون مامانش ورزشکار بوده و وقتی مسابقه داشته این دختر رو حامله میشه و از مسابقات محروم میشه. برای همین پدر و مادر این دختر سالهاست که همش سر این موضوع دعوا دارن.دو تا برادر داره که این دوتا برادر هم خیلی بهش نزدیک نیستن.برای همین دختره همش سر...
  17. زیباسعیدی

    زیباسعیدی

    خلاصه: دختری که عمرش رو پایه جمع کردن پول عمل خواهرش کرد ولی یک روز توسط نامزدش متهم به دزدی پول میشه و دقیقا روز قبل عمل خواهرش پول عملش رو بالا می‌کشه و اینجا تازه اول ماجراست
  18. Elaha

    در حال تایپ رمان دختر تنهای شهر، به قلم الهه

    ارت_1 درو باز کردم و دویدم سمت اتاق شیما از بچگی من کتک خورشون بودم نمیدونم منو از پرورشگاه اوردن یا... خلاصه اینکه هرچی خواستم دادن به شیما، شیما خواهر بزرگمه یه 1سال باهام اختلاف سنی داره من امسال درسام تموم میشن و ازاد میشم، اما چه ازادی! ازادی که همش با گریه و کتک باشه رو صد سال نمیخوام...
  19. Elaha

    در حال تایپ رمان دختر تنخای شهر، به قلم الهه

    درو باز کردم و دویدم سمت اتاق شیما از بچگی من کتک خورشون بودم نمیدونم منو از پرورشگاه اوردن یا... خلاصه اینکه هرچی خواستم دادن به شیما، شیما خواهر بزرگمه یه 1سال باهام اختلاف سنی داره من امسال درسام تموم میشن و ازاد میشم، اما چه ازادی! ازادی که همش با گریه و کتک باشه رو صد سال نمیخوام مادرم وقتی...
  20. Elaha

    در حال تایپ رمان دختر تنهای شهر به قلم الهه دریس

    درو باز کردم و دویدم سمت اتاق شیما از بچگی من کتک خورشون بودم نمیدونم منو از پرورشگاه اوردن یا... خلاصه اینکه هرچی خواستم دادن به شیما، شیما خواهر بزرگمه یه 1سال باهام اختلاف سنی داره من امسال درسام تموم میشن و ازاد میشم، اما چه ازادی! ازادی که همش با گریه و کتک باشه رو صد سال نمیخوام مادرم وقتی...
بالا پایین