کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد
چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!
خلاصه:
دختری جوان در صدد برخورد غیره منتظره با سلبریتی معروف، اتفاقاتی در زندگیش رخ میدهد؛ این اتفاقات در پی توهین و تحقیر آن سلبریتی معروف در کلانتری است. حال آن دختر به دنبال آن است که همانطور میان جمع عام تحقیر شده به همان اندازه آن سلبریتی را دچار حاشیه کند!
مقدمه :
ای کابوس شبم !
عاشقت شدم !
عجیب است که دلباخته کابوسی شوی که سالهاست میخواهی از او رها شوی !
برای مهم نیست که تو که هستی به آغوش من بیا ، ای بوسه مرگ !
خلاصه :
یک پسر عادی با یک زندگی کاملا عادی که هیچ چیزی از زندگی اش نمیخواهد ، دچار کابوس میشود و با ورود دختری عجیب به مدرسه در...
یه رمان بود که یه دختر محجبه 27 ساله(اینجاشو مطمئن نیستم که محجبه و بیست و هفت ساله بود یا نه) که یه پسر با موقعیت فوقالعاده میاد خواستگاریولی انگار پسره مشکل روانی داره یادم پسره یه خواهرم داشت و اینکه پسره به دختره گفته بود که کسی اون رو بهشون معرفی کرده
انجمن رمان
انجمن رمان فور
انجمن رمان نویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمن رمان نویسی
بهترین انجمن رمان نویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمانرمان نویسی
سایت رمان فور
سایت نویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
مقدمه:
وقتی گریبان عدم با دست خلقت میدرید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل میآفرید
وقتی زمین ناز تو را در آسمانها میکشید
وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم میچشید
من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا از...
ی رمانی که س تا برادرن اسم دوتاشون رایان راشا اون یکی یادم نیس با س تاخاهر ک اسم اونام یاوم نیس پدارشون شریکی ی ویلا میخرن ک ارث میرسه به اینا بعدش میرن توش ک زندگی کنن میبینن همو کلی دعوا میکنن ویلا تقسیم میکنن
کسی میدون اسم رمانه چیه؟
این داستان دارا شخصیت های زیادی است و فصل هارو هم قراره ادامه بدم میریم برای قسمت اول
قسمت1ــ من نگین هستم فوق دیپلم نانو هستم یه روز داشتم بادوستم هاله از دانشگاه می اومدیم خونه تو راه پله دانشگاه نیما بادوتااز دوستاش که امید و حامد بودن رودیدم ایناهم دانشگاهیامون بودن همیشه سه تایی باهم...
من به عشق باور دارم..........🖤
و تا آخر عمر به عشق پایبندم.........🖤
اسم من مانیاس یک دختر احساساتی حواس پرت
اطرافیانم میگن بعضی اوقات گیج میزنم
من ۱۷ سالمه یک خواهر کوچیک ۱۵ ساله و یک داداش ۲۴ساله دارم مانی و مونا......
تا حالا عاشق نشدم ......
و حس عشق تجربه نکردم و از عشق چیزی نمیدونستم و...
من به عشق باور دارم..........🖤
و تا آخر عمر به عشق پایبندم.........🖤
اسم من مانیاس یک دختر احساساتی حواس پرت
اطرافیانم میگن بعضی اوقات گیج میزنم
من ۱۷ سالمه یک خواهر کوچیک ۱۵ ساله و یک داداش ۲۴ساله دارم مانی و مونا......
تا حالا عاشق نشدم ......
و حس عشق تجربه نکردم و از عشق چیزی نمیدونستم و...
هو یا حق
خلاصه:
گاهی اگر گذشت کنیمو ببخشیم، زندگی زیباتر است؛ قلبها آرام تراست!
اما؛ اونبخشید و به قصد انتقام جلو آمد!
حال دیگر راه برگشت نداشت...
حال قلبشو مغزشرا هر کدام یکسازی میزنند و اوست که باید تصمیم بگیرد، قلبش را انتخاب کند، یا مغزشرا؟
سلام من چند وقت پیش یه رمان خوندم که نصفه موند و از گوشیم پاک شد گم شد الان میخام ادامشو بخونم اسمش یادم نمیاد داستانم اینجور بود که اسم دختره آوا بود باباش برای باند قاچاق کار میکرد وبعد باباش مرد و دختره پیش همون باند موند وپسره رئیس اسمش اراد بود عاشق دختره شد اما دختره خودش از یه پسر که...
《به نام خدای زیبایی ها》
#پارت۱
در حال شونه کردن موهام بودم که گوشیم زنگ خورد.
اسم مهرسا روش خودنمایی میکرد...
سریع جواب دادم.
-سلام عزیزم جانم چیکار داشتی؟!
+سلام هوراد جون امشب بریم بیرون؟!
-راستی امشب نمیتونم، یه کار مهم دارم بمونه برای فردا
+هورااااد هیچ کس خونمون نیست منم حوصلم سر رفته منم...
سلام دوستان
من دنبال یک رمانی میگردم خارجی و به سبک قدیمی که دختری خانواده خودش رو از دست داده و همراه خانواده دایی ش زندگی میکنه .
دختر دایی دختره قراره با یه پادشاه کشور دیگه ازدواج کنه و دختره و به عنوان خدمتکار شخصی خودش همراهش میبره
که در راه دختره با یک مردی مرموز روبه رو میشه
که بعد ها...
سلام دوستان
من دنبال یک رمانی میگردم خارجی و به سبک قدیمی که دختری خانواده خودش رو از دست داده و همراه خانواده دایی ش زندگی میکنه .
دختر دایی دختره قراره با یه پادشاه کشور دیگه ازدواج کنه و دختره و به عنوان خدمتکار شخصی خودش همراهش میبره
که در راه دختره با یک مردی مرموز روبه رو میشه
که بعد ها...
نفس دختری که تو هفت سالگی وقتی برای یک مسافرت به همراه خانوادش به ترکیه میره گم میشه و توسط یک خانواده با اسم سارای بزرگ میشه اما بعد از مرگ پدر و مادر ناتنیش یهو سر و کله خانواده واقعیش پیدا میشه و نفس بنا به دلایلی مجبور میشه مدتی رو کنار اونها سپری کنه و
مهراد نوه ارشد خاندان رستگار و پسر...
نفس دختری که تو هفت سالگی وقتی برای یک مسافرت به همراه خانوادش به ترکیه میره گم میشه و توسط یک خانواده با اسم سارای بزرگ میشه اما بعد از مرگ پدر و مادر ناتنیش یهو سر و کله خانواده واقعیش پیدا میشه و نفس بنا به دلایلی مجبور میشه مدتی رو کنار اونها سپری کنه و
مهراد نوه ارشد خاندان رستگار و پسر...
اسم رمان: روح نا آرام
اسم نویسنده: رقیه کروشاتی
ژانر رمان: ترسناک، معمایی، عاشقانه
خلاصه رمان: دختری ترسو که یک روز در خانه ایی که درآن زندگی میکند صدای ترسناکی میشنود...